کوچک اما بزرگ
ساعت 12ظهر جمعه 31شهریور1359صدای انفجار مهیبی در بازار "صیف" خرمشهر همه را متوجه خود كرد، دومین انفجار ، سومین و چهارمین ، وحشت و حیرت سر تا پای همه را فرا كرده بود ، قدرت تصمیمگیری از همه ساقط شده ، تنها فرار بود كه میتوانست جانها را نجات دهد.
همزمان صدای سراسری جمهوری اسلامی ایران هجوم بیامان لشگریان عراقی به كشور را اعلام كرد.
فریاد "هل من ناصر ینصرنی" مردم بیدفاع خرمشهر در فضای كشور طنین انداز شده بود.
"محمد حسین فهمیده" صدای مظلومیت مردم خرمشهر را شنید، سعی داشت خود را به خرمشهر برساند، سن كم او اجازه تنها سفر كردن را به وی نمیداد باید مدركی ارایه كند ، بناچار شناسنامه را دستكاری كرد تا وانمود كند سنش بیش از آن است كه دیگران فكر میكنند.
40روز گذشت، مقاومت با تفنگ 1 M در مقابل پیشرفتهترین سلاحهای جهانی توان همه را گرفته، بچههای خرمشهری به این نتیجه رسیدند كه تنها ایثار و جانبازی میتواند با تجاوز بعثیها مقابله كند.
"فهمیده" اكنون در جمع بچهها بود، تصمیم آنها را خوب متوجه شده بود با خود دایم تكرار میكرد، باید مقابل تجاوزات دشمن ایستادگی كرد ، نباید گذاشت دشمن پای به خاك مقدس این دیار بگذارد.
آبانماه سال 59دشمن از طریق بمباران هوایی و آتش پرحجم توپ و خمپاره مطمئن شده بود كه در شهر دیگر هیچگونه مقاومتی وجود ندارد، به لشگر زرهی خود فرمان حمله به خرمشهر را صادر كرد.
تانكها با آرایش خاصی، به دروازه های خرمشهر نزدیك و نزدیكتر میشدند، رحمان تنها دیدهبان، خبر نزدیك شدن تانكها را لحظه به لحظه به بچهها اعلام میكرد، تصمیمگیری خیلی مشكل بود.
بچههای خرمشهری به این نتیجه رسیدند كه تنها ایثار و جانبازی میتواند با تجاوز بعثیها مقابله كند.
با چی !
آر. پی. جی. ! خمپاره !
هیچی وجود نداشت !
فرار !
فرار ، هم در شان و غیرت بچهها نبود.
دیدهبان فریاد زد عراقیها، عراقیها وارد شهر شدند !
حسین احساس كرد باید كاری كند ، او بارها رشادت لشگریان امام حسین (ع) را هنگامی كه با پدرش به مسجد و روضه میرفت ، شنیده بود ، آرزوداشت روزی فرا رسد تا بتواند ارادت خود را به آقا امام حسین (ع) اظهار كند.
حسین نارنجك را بر كمر بست و حسین گویان زیر تانك رفت، تانك منهدم شد و حسین نیز به حسینیان پیوست.
حركت حسین دارای چنان عظمتی بود كه پیر ومراد انقلاب را به تعظیم واداشت امام(ره) با خضوع خاص خود فرمود: رهبر ما آن طفل13سالهای است كه بر خود نارنجك میبندد و زیر تانك میرود و ...
"فهمیده" 13ساله یكی از صدها نوجوان ایرانی بود كه با عبور از دهها مانع قانونی خود را به جبهه رساند و با خون خود پیام مظلومیت ایرانیان را به گوش جهانیان رساند.
شهید محمد حسین فهمیده نمونهای از نوجوانان این سرزمین مقدس است كه با آگاهی كامل راه خود را انتخاب و برای پیروزی عقیده و نجات میهن از بذل جان خود دریغ نكردند.
یكی از همرزمان شهید حسین فهمیده میگفت: سن حسین كم بود و به او اجازه اعزام به خرمشهر داده نمیشد، شناسنامهاش را دستكاری كرد و مجوز اعزام به خرمشهر را گرفت.
"رضا رزمخواه" افزود: حسین این نوجوان تازه شكفته كه مثل هر نوجوان دیگری نیاز به آغوش گرم خانواده داشت، كانون گرم خانواده را رها و به صفوف رزمندگان در خرمشهر پیوست.
او میافزاید: شهید حسین فهمیده از نان و خرما و كنسرو آوردن برای بچهها گرفته تا پر كردن خشاب تفنگ M1 ، هر كاری كه از او ساخته بود برای دفاع از شهر انجام میداد.
یكی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس میگوید: آن موقع من حسین فهمیده را نمیشناختم ، او مثل همه بود، تنها وجه تمایز او اندام كوچكش بود كه بین سایران نمود داشت و برای من و امثال من جای تعجب بود كه چه نیرویی این نوجوان كم سن و سال را در شهر در میان آتش و دود نگه داشته است.
"پرویز غلامپور" میگوید: چه چیزی باعث شده بود تا نوجوانی كهاز تاریكی میترسید ، شبها و روزها "یكه" و "تنها" در تاریكی و میان آتش و تركش برای حفظ سرزمینش مقاومت كند.
وی ادامه داد: این امر را فقط میتوان در عشق به اهل البیت (ع) جست و جو كرد و باید اقرار نمود كه شهید "محمدحسین فهمیده" از عاشقانی بود كه نامش در تاریخ ایران و شاید جهان به خاطر عشقش ماندگار شد.
یكی از معلمان خرمشهری میگوید: جوانان و نوجوانانی امثال شهید فهمیده، جمهوری اسلامی را بیمه كردند.
" حمیده موسوی " گفت: حسین فهمیدهها افتخار كشور ما هستند ، باید در همه مدارس كشور ازاین نوجوان تمثیلی ساخته شود تا نوجوانان بدانند كه در طول هشت سال دفاع مقدس همسن و سالان آنها چگونه دوشادوش بزرگترها مقاومت كردند تا دشمن را از خاك ایران بیرون راندند.
اكنون 28سال از آن حماسه همیشه جاوید میگذرد ولی هنوز قلم و زبان از درك این عظمت عاجز مانده و نمیتواند زوایای این حادثه تاریخی را برای جهانیان تبیین كند...
منبع:ایرنا
مطالب مرتبط: