شوتبازی سبد خرید!
نمیدونم تا حالا پیش آومده برای سال جدید تحصیلی برین خرید یا نه! البته اگه میتونین این مطلب رو بخونین، حتما سواد هم دارین و یحتمل هم یه بار رفتین خرید برای مدرسه!
جونم براتون بگه که بنده به همراه خانواده به سفر اکتشافی، خرید مدرسه رفتم از قضا هم به یکی از این فروشگاههای زنجیرهای رفتیم و ساعتهامون رو یکی کردیم و قرار گذاشتیم ساعت دو بعدازظهر سر صندوق شماره هشت وایسیم.
پس نفری یه سبد خرید البته به جز نرگس آبجی که قدش به سبدها نمیرسید برداشتیم و رفتیم دنبال خریدهامون، مامان رفت دنبال خرید خوارکی و لوازم آشپزی و بابا هم رفت دنبال خرید لامپ کم مصرف و ابزار و آچار فرانسه و من و نرگس هم رفتیم دنبال کیف و دفتر و اینجور چیزها البته فکر نکنین ما ثروتمندیم که میخواستم این همه خرید بکنیم!نه! بابام از ادارهشون بن خرید گرفته بود و برای همین داشتیم میرفتیم خرید عمده محصولات مورد نیاز خانواده .
من و نرگس که کلی حیرون شده بودیم. اینقدر همه چی خوشگل و باحال بود که نمیدونستیم کدومش را برداریم. مثلا دفتر با طرح ؟؟؟ یا دفتر با طرح ؟؟؟
اینجوری شد که یادم اومد بزرگی گفته بود که نمیتونی بین این و اون، یکی رو انتخاب کنی پس، هر دوش رو بردار
من هم این توصیه رو به خواهرم کردم و زدیم به سیم آخر و سبد خریدمون رو به ارتفاع 150سانتیمتر از سطح کف سبد پر کردیم و رأس ساعت دو رفتیم جلوی صندوق شماره هشت و خریدهامون رو ریختیم روی ریل صندوق.
قبل فریاد بلند بابام که تا هفت تا خیابون اونورتر هم رفت، یه چیز یادممونده.
صندوقدار عزیزبا صدایی رسا گفت: شد 745/490 تومان!
ما هم فقط 000/100 تومان بن خرید داشتیم، تازه فهمیدیم که چرا بابام دادش هوا رفته بود.
اینم یه جور شوت بازیه دیگه!
بر گرفته از : رشد نوجوان