تبیان، دستیار زندگی
بسیاری از انسان ها از اختیارشان سوء استفاده می کنند! به نظر شما اصلاً چرا خدا آدم را مختار آفرید؟...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این کنم یا آن کنم؟!!

پرسش

عشق حقیقی كه همان عشق به مبدأ كمالات یعنی خداست در همه مراتب هستی جریان دارد.(1) این حقیقت عالم در بعد تكوین و وجود است. یعنی در عالم خارج همه موجودات، هر چه که به ذهن آید از کوچک ترین حشره تا بزرگ ترین کهکشان همه در تلاشند تا به آن مبدأ کمال برسند. به تعبیر قرآن همگی او را تسبیح می نمایند.: و إن من شیء إلا یسبّح بحمده؛ و هیچ موجودی نیست مگر آن که او را تسبیح می کند(2) اگرچه ما صدای حمدشان را نشنویم!!

گفتم این شرط آدمیت نیست                   مرغ تسبیح گوی و ما خاموش

انسان به عنوان موجودی مختار جایگاه ویژه‌ای در عالم وجود دارد. از سویی موجود است همانند سایر مراتب وجود. لذا احكام وجود برای او جاری است. یعنی حقیقت وجود او چیزی است که در عالم خارج وجود دارد. همچنین صفات كمالی – با توجه به مرتبه‌ی وجودی او - در وجود خارجی اش هست. مثل اینکه عالم است. قدرت بر انجام فعل دارد. می تواند اراده کند.  پس او نیز همانند سایر موجودات به وجود خود علم دارد و خودش را می شناسد. می داند که ضعف و نقص هایی دارد. بنابراین در جستجوی یک موجود کامل و بدون نقص است.

اگر انسان در زندگی مختارانه‌ی خود همسو با تكوین و وجودش گام بردارد، یعنی او نیز همسو با تمام هستی به سوی مبدأ كمالات و عشق حقیقی رو نماید، می‌تواند مطمئن باشد كه به سعادت حقیقی در زندگی دست یافته است.
آن وجود کامل و عالی خداوند است که انسان نیز مثل همه موجودات دیگر در وجود خود او را می شناسد و به او عشق می ورزد. به بیان دیگرانسان در شاكله‌ی وجودی خود عاشق و مشتاق مبدأ كمالات و حق است. او نیز خدا را در اعماق جانش دوست دارد و می ستاید. از این مسأله در تعابیر دینی با فطرت الهی انسان یاد می‌شود و می فرماید: فطرت الله التی فطر الناس علیها؛ "فطرت و سرشت الهی که خداوند انسان ها را آن گونه آفرید."(3) انسان با عشقی فطری در جستجوی خداوند است و او را جستجو می‌كند. اویی كه همه كمالات و خوبی ها را داراست.(4) از سوی دیگر این انسان موجودی مختار است كه با اراده و اختیار خود می‌تواند در مراتب وجود صعود کند و یا سقوط نماید. موجود صاحب اراده و اختیاری که می‌تواند بر خلاف ندای وجودی خود عمل كند و سیر دیگری را برگزیند. آن چنان که خداوند می فرماید: إمّا شاكراً و إمّا كفوراً؛ "یا شاکر باشد و یا کفران کننده"(5) حال اگر انسان در زندگی مختارانه‌ی خود همسو با تكوین و وجودش گام بردارد، یعنی او نیز همسو با تمام هستی به سوی مبدأ كمالات و عشق حقیقی رو نماید، می‌تواند مطمئن باشد كه به سعادت حقیقی در زندگی دست یافته است. چون وجود او اینطورست. در واقع به ندای درونی وجود خود پاسخ گفته است. به همین دلیل است كه قرآن كریم در همان جایی كه این فطرت  انسانی را معرفی می كند عمل كردن بر مبنای آن را نیز توصیه می‌كند و می فرماید: فأقم وجهك للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها؛ "پس حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى این دین توحیدى  روى آور ، سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است." اما بسیاری از انسان ها از اختیارشان سوء استفاده می کنند!

 به نظر شما اصلاً چرا خدا آدم را مختار آفرید؟

ادامه دارد...

پی نوشت 

‌1. محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه ،به تصحیح مقصود محمدی،ج 7 ، ص‌214

2. سوره مبارکه اسراء آیه شریفه 44

3. سوره مبارکه روم آیه شریفه30

4. محمد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم ،ج 5، ص109

5. سوره مبارکه انسان آیه شریفه3

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.