تبیان، دستیار زندگی
تنها نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات جهان بسنده است به ما یادآوری کند که صرفاً فهرستی از بهترین _ و نه حتی همه _ آثار ادبیات جنگ در هر کدام از کشورهایی چون آلمان، انگلستان، فرانسه، روسیه، امریکا و... به تنهایی سیاهه‌ای انبوه را تشکیل می‌دهد ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسیب شناسی تطبیقی ادبیات پایداری در ایران

کفش

قسمت اول

1. یادداشت

تنها نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات جهان بسنده است به ما یادآوری کند که صرفاً فهرستی از بهترین _ و نه حتی همه _ آثار ادبیات جنگ در هر کدام از کشورهایی چون آلمان، انگلستان، فرانسه، روسیه، امریکا و... به تنهایی سیاهه‌ای انبوه را تشکیل می‌دهد که پرداختن به آن مستلزم ده‌ها و صدها اثر تحقیقی است.

اما متأسفانه به رغم تجربه هشت سال دفاع علیه جنگ تحمیلی عراق، هنوز چه از لحاظ کمّی و به‌ویژه چه از لحاظ کیفی نتوانسته‌ایم آثار درخور رقابت با ادبیات جنگ جهان بیافرینیم. گذشته از این معضل، هرچند کم و بیش شاهد چاپ و نشر آثار فراوانی از ادبیات پایداری بوده‌ایم، سوگ‌مندانه باید تأکید کرد، در مقوله آسیب‌شناسی و نقد و بررسی این نوع از ادبیات بسیار بیش از خود آثار فقیر بوده‌ایم.

طبیعتاً عدم تعامل قابل قبول نقد ادبی با ادبیات پایداری را تا حدودی در مقدس‌انگاری این پدیده و لاجرم تابو شمردن آسیب‌شناسی این دسته آثار می‌توان دانست؛ بی‌توجه به این نکته که عدم پرداخت به آسیب‌شناسی ادبیات جنگ نه‌تنها دلیلی بر قلّت آثار برجسته در این حوزه است، بلکه نبود نقد و انکشاف این نوع ادبیات نتیجه‌ای ندارد جز عدم ارتقای هنری آثار این حوزه و دامن‌زدن به چاپ و نشر نمونه‌های نازل که این خود نقض غرض و ظلمی خواهد بود به این ژانر ادبی در کشورمان. به هر حال، شاید به این دلیل و دلایل دیگر است که نگارنده در جستجوی یافتن پیشینه پژوهش‌های مشابهی که نه معطوف به نقد موردی آثار جنگ،‌ بلکه در کوشش آسیب‌شناسی ژانر ادبیات دفاع مقدس در کشومان باشد، ره به جایی نبرد و نتوانست نمونه‌های مشابهی را بیابد. نگارنده می‌کوشد، در این تحلیل از جاده انصاف خارج نشود، اما شاید به سبب نبود سنّت کافی و وافی نقد و پژوهش در این باره چندان موفق نبوده باشد، از این رو او آرزومند است نبود پژوهش‌های مشابه توجیهی بر کاستی‌ها و لغزش‌های او باشد و خوانندگان با سعه صدر و اغماض ویژه‌ای با وجیزه او و تندروی‌های احتمالی‌اش برخورد کنند. در عین حال، راقم این سطور به دیده منّت پذیرای نقد و نظر ارباب فن و مخاطبان خواهد بود. کوشش این نوشتار آن است که گامی در آسیب‌شناسی ادبیات پایداری و بیان ریشه‌ها و دلایل ضعف کمّی و کیفی این نوع از آثار در ایران بردارد. نگارنده در این مقاله با برشمردن آسیب‌شناسی عمومی بحث و آسیب‌های اختصاصی که متوجه ادبیات پایداری ماست، به مقایسه‌ای تطبیقی میان ضعف‌ها و قوّت‌های ادبیات مقاومت ایران و نمونه‌های معادل آن در ادبیات دیگر کشورها پرداخته است.

نگارنده برای پرهیز از ایجاد شائبه غرض‌ورزی‌های شخصی، عامدانه از ذکر نمونه‌های ایرانی شامل آسیب‌های یادشده خودداری ورزیده و به بحث کلی بسنده کرده است. بی‌شک اشاره به آثار خاص نیازمند فراهم شدن فضای نقدپذیری و فرهنگ نقد و نقادی است. نکته دیگر این‌که اشاره به آسیب‌های یادشده نسبی است و راقم این نوشتار منکر وجود آثار باارزش و شایسته در ادبیات  پایداری‌مان نیست. و نکته آخر این‌که این نوشتار در بخش پایانی تنها به صورتی فهرست‌وار به راهکارهای پیشنهادی برای برون رفت از آسیب‌های یاد شده می‌پردازد و بحث تفصیلی درباره این راهکارها را به پژوهشی دیگر حوالت می‌دهد.

2. انواع آسیب‌های ادبیات پایداری

در این بخش شایان یادآوری است که اصولاً ما با دو گروه از آسیب‌های مربوط به ادبیات پایداری روبه‌رو هستیم: آسیب‌هایی که جنبه عمومی دارند و ممکن است گونه‌های دیگر ادبیات نیز گرفتار پاره‌ای از این آسیب‌ها شوند و دیگر، آسیب‌هایی که بیشتر ویژه ادبیات پایداری ماست. آسیب‌های نوع اول بیشتر جنبه فرهنگی دارند، اما آسیب‌های دسته دوم در بیشتر موارد بر فرم و عناصر داستانی ادبیات جنگ ما تأثیرگذار است. ما با تفکیک نسبی این نوع آسیب‌ها به هر کدام از آن‌ها اشاره خواهیم کرد و ما به ازای آن را در ادبیات دیگر ملل خواهیم دید. از آسیب‌های عمومی که بی‌شک عمده تراند، می‌آغازیم و در ادامه به آسیب‌های ویژه می‌پردازیم.

1-2. آسیب‌شناسی عمومی ادبیات پایداری

هما‌ن‌گونه که ذکرش رفت، این‌گونه آسیب‌ها جنبه عمومی و فرهنگی دارد و نه‌تنها به نویسندگان که در برخی موارد به سیاست‌گذاری‌ها و به ساختار فرهنگی جامعه و حتی به مخاطبان آثار نیز مربوط می‌شود. به عبارت دیگر، عمده این آسیب‌ها ریشه و عللی خارج از خود آثار دارند و برخی از آن‌ها در مورد آثار غیرجنگی ما نیز صدق می‌کنند. عمده‌ترین آسیب‌ها به این شرح قابل طبقه‌بندی‌اند:

1-1-2 فقر فرهنگی

یکی از مهم‌ترین علل فقر فرهنگی، فقر کتاب‌خوانی به طور عام و کمبود تقاضای ملی برای ادبیات داستانی به طور خاص است. کشوری که سرانه‌ی مطالعه آن چند دقیقه بیش نیست و پس از گذشت سی‌سال، شمارگان متوسط چاپ آثار در این مملکت هفتاد میلیونی هنوز از سه هزار نسخه _ و در حوزه ادبیات داستانی از دوهزار نسخه _ فراتر نمی‌رود، چگونه می‌توان چشم‌داشت رقابت با کشورهایی را پروراند که شمارگان آثار و سرانه‌ی مطالعه مردمانش ده‌ها و بلکه صدها برابر ماست؟

ذکر چند نمونه، ابعاد این تراژدی را روشن می‌کند. زمانی که همینگوی رمان ناقوس‌ها برای که می‌نوازند را به چاپ سپرد، به رغم آغاز جنگ جهانی دوم و معطوف شدن اذهان جهانی به این رخداد، اثر یادشده که مربوط به رخدادی سپری شده _ جنگ داخلی اسپانیا _ بود، تنها در خود امریکا در مدت کوتاهی سیصد و شصت هزار نسخه به فروش رفت.

متأسفانه صرف توسعه‌یافتگی یک کشور دلیل عمده‌ای بر بالا بودن شمارگان آثار ادبی نیست، همان‌گونه که عدم توسعه یافتگی نیز توجیهی بر این بلیه نخواهد بود. دلیل این مدعا نگاهی به سرانه مطالعه در کشورهایی چون روسیه و امریکای لاتین است. بنا به آمار رسمی، روسیه حتی در بدترین دوره‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود، بالاترین سرانه مطالعه در جهان را برای سالیان سال حفظ کرده بود. این شور و شوق به مطالعه حتی به دلیل سیاست‌گزاری‌ها و حمایت‌های دولتی نیست، چرا که به هنگام چاپ رمان مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف، به رغم محدودیت و کارشکنی‌های دولتی، روس‌ها برای خرید آن صف کشیدند و یک‌شبه سیصد هزار نسخه از این رمان در بازار سیاه فروخته شد.

متأسفانه شمار جمعیت نیز دلیلی بسنده برای افزایش تیراژ نیست. برای نمونه، آمار شمارگان کتاب و سرانه مطالعه در کشورهایی مانند فرانسه و آلمان که جمعیتی مشابه ایران دارند، بسیار چشم‌گیرتر از کشورمان است.

بررسی علل گریز از مطالعه و مسائلی از این دست، در حیطه وظایف این نوشته نیست و ما صرفاً می‌توانیم به نقش منفی این پدیده‌ها در عدم ترویج ادبیات داستانی و نیز ادبیات جنگ کشورمان اشاره کنیم.

روسیه حتی در بدترین دوره‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود، بالاترین سرانه مطالعه در جهان را برای سالیان سال حفظ کرده بود. این شور و شوق به مطالعه حتی به دلیل سیاست‌گزاری‌ها و حمایت‌های دولتی نیست، چرا که به هنگام چاپ رمان مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف، به رغم محدودیت و کارشکنی‌های دولتی، روس‌ها برای خرید آن صف کشیدند و یک‌شبه سیصد هزار نسخه از این رمان در بازار سیاه فروخته شد.

2-1-2. نوپا بودن نثر داستانی جدید فارسی

جدای از فقر کتاب‌خوانی در ایران، می‌باید یادآور شد اصولاً در مقایسه با سنت کهن شعری کشورمان که سابقه‌ای هزار ساله دارد، ما در حوزه‌ی ادبیات داستانی جدید و نثر داستانی با سابقه‌ای صد ساله فقیر شمرده می‌شویم.

  1. "فرهنگ ایرانی از لحاظ سنّت شفاهی روایت داستان غنی است و از حیث سنّت روایت کتبی داستان منظوم هم فقیر نیست، اما هنر داستان‌نویسی در ایران بیشتر از صد سال سابقه ندارد و در این مدت به نسبت اندک نیز به دلیل کم‌کاری ملی _ فرهنگی اولاً داستان خوب زیاد نوشته نشده است، ثانیاً آثار نظری مهم و معتبر در زمینه هنر داستان‌نویسی از زبان‌های دیگر جز یکی دو کتاب به زبان فارسی ترجمه نشده است. ثالثاً شیوه‌های سنتی روایت شفاهی داستان و روایت کتبی داستان منظوم که از بن دندان عناصر زنده و به دردبخوری در آن‌ها هست، کشف و تحلیل نشده‌اند و رابعاً اسلوب‌های بیان هنری عام ایرانی که ممکن است در خلق داستان نیز به کار گرفته شوند، مطالعه و شناسایی نشده‌اند."(1)

به عبارت کوتاه، هرچند ما در سنت شعری چیره‌دست‌ایم، در هنر داستان‌نویسی جدید، در آغاز راهیم. پیامد این آسیب، دشواری‌هایی که در باب نگارش داستان کوتاه رخ می‌دهد، درباره‌ی نگارش رمان مضاعف می‌شود.

3-1-2. دیگر دشواری‌های مربوط به حوزه چاپ و نشر

آن‌چه گفته شد _ فقر کتاب‌خوانی، شمارگان نحیف آثار داستانی، عمر کوتاه ادبیات داستانی جدید در ایران و... _ ناگزیر بر پیامدهای دیگری نیز دامن می‌زند و آن حرفه‌ای‌نشدن و اقتصادی‌نبودن فعالیت در خلاقیت ادبی است. طبیعی است که با تیراژهای مرسوم، کمتر نویسنده‌ای در ایران می‌تواند به طور تمام‌وقت و حرفه‌ای به نوشتن بپردازد و دغدغه‌ی نوشتن نداشته باشد. بر این اساس، یک چرخه باطل علت و معلولی شکل می‌گیرد: تقاضا و مخاطب اندک به نویسنده پاره‌وقت و تفننی می‌انجامد و نویسنده پاره‌وقت آثاری نه‌چندان مطلوب می‌آفریند و بار دیگر این عدم جذابیت و ارزش آثار به کمبود تقاضا و فقر کتاب‌خوانی می‌افزاید. بر همین قیاس، تأثیر این روند را در نظر بگیرید در مورد صنعت چاپ و نشر، ترجمه، پژوهش، ویرایش، امور فنی و شاخه‌های مرتبط با چاپ و نشر و...

4-1-2. کم‌کاری نویسندگان ایران

فرافکنی همه معضلات و ابعاد فقر کتاب‌خوانی بر خوانندگان همواره جوابگو نیست. نمونه‌های متعددی را می‌توان برشمرد که در صورت جذاب بودن اثری، مخاطب گریزان و متفنن و بی‌علاقه به سوی اثر کشیده شده است. دست‌کم می‌توان مدعی شد ارزش و جذابیت اثر به شکل نسبی تقاضا برای اثر ادبی را افزایش می‌دهد. شاید مفیدتر آن باشد که نویسنده‌ی ایرانی به جای گلایه از خوانندگان و یک‌سره متهم ساختن عامه مردم سهم خود را در این آسیب فرهنگی بپذیرد و دست‌کم بخشی از معضل را با ارتقای کیفیت آثار خود حل کند. اگر در ادبیات ما نمونه‌ای در حد و قواره جنگ و صلح یا پیرمرد و دریا نمی‌توان یافت، همه‌ی گناه‌ها بر گردن خواننده فارسی نیست. بخشی از ماجرا این است که ما نویسندگان سخت‌کوش، منضبط، خرده‌گیر و پرکاری مانند تولستوی و همینگوی نداشته‌ایم.      گفته‌اند تولستوی رمان دوهزار صفحه‌ای خود را هفت بار بازنویسی کرد و هزاران هزار صفحه نیز سند و مدرک و یادداشت برای نوشتن رمانش فراهم آورد. همینگوی به قولی پنجاه بار خورشید همچنان می‌درخشد را بازنوشت. مارسل پروست برای نوشتن اثر خود سال‌ها خود را در منزل حبس کرد. جویس بیست سال وقت بر سر اولیس خود گذاشت و... نمونه‌هایی از این دست در ادبیات جهان فراوانند، اما چند نمونه مشابه از این پشت‌کار و انضباط را در ادبیات داستانی خود می‌توان نام برد؟

گفته‌اند تولستوی رمان دوهزار صفحه‌ای خود را هفت بار بازنویسی کرد و هزاران هزار صفحه نیز سند و مدرک و یادداشت برای نوشتن رمانش فراهم آورد. همینگوی به قولی پنجاه بار خورشید همچنان می‌درخشد را بازنوشت. مارسل پروست برای نوشتن اثر خود سال‌ها خود را در منزل حبس کرد.

5-1-2 . محدودیت تجربه‌های جنگی نویسندگان ما

در باب پدید نیامدن کافی و وافی آثار برجسته در زمینه‌ی ادبیات دفاع مقدس، برخی از متولیان از توطئه‌ی سکوت روشن‌فکران و نویسندگان ایرانی سخن گفته‌اند. هرچند برخی سیاست‌گذاری‌ها و تنگ‌نظری‌ها _ که در بندهای بعدی به آن اشاره خواهیم کرد _ در کاهش مشارکت جدی نویسندگان حرفه‌ای ما در پرداختن به جنگ مؤثر بوده، علت اصلی به‌راستی چیز دیگری است. حقیقت به سادگی این است که قریب به اتفاق نویسندگان حرفه‌ای ما جنگ را از نزدیک لمس نکردند تا تأثیر آن را در ادبیات بازتاب دهند و آن اندک رزمندگانی که دست به قلم بردند، نویسنده‌هایی حرفه‌ای و کارآزموده نبودند تا بتوانند تأثیر مهمی در جریان ادبیات روز ایران داشته باشند.

اما در مورد نویسندگان اروپایی درگیر در جنگ جهانی دوم، این امر کاملا متفاوت است آنان خواسته یا ناخواسته جنگ را با پوست و گوشت خود لمس کردند و از تأثیرات جنگ در اما نبودند. جنگ جهانی دوم در نیم قرن پیش تلفاتی برابر با جمعیت ایران به جای گذاشت. بنا به آمار، از هر 4 نفر آلمانی یک نفر در این جنگ کشته شد. تلفات روس‌ها را 20 میلیون نفر برآورد کرده‌اند. فرانسه اشغال شد، برخی از شهرهای آلمان مانند درسدن با خاک یکسان گردید، بسیاری از غیرنظامیان نه‌تنها در بمباران شهرها که از قطحی و گرسنگی جان باختند.

6-1-2. کم‌تجربگی ادبی نویسندگان جنگ کشورمان

غیبت نویسندگان حرفه‌ای در جبهه‌های جنگی و سیاست‌گذاری‌های حمایتی دولت از سوی دیگر موجب شد گروهی از کسانی که حاضر و درگیر در جنگ بودند _ و البته حتی برخی جنگ‌ندیدگان جویای بهره‌مندی از حمایت‌های دولتی _ به صرافت تولید و خلق آثار ادبی درباره‌ی جنگ بیفتند. حاصل کار هرچند در بسیاری موارد صمیمانه و صادقانه بود، کمتر بهره‌ای از پختگی و ارزش‌های زیبایی‌شناختی و ادبی داشت. درباره‌ی تازه‌کار بودن اغلب نویسندگان ادب پایداری همین بس که بر اساس گزارش‌های سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان (در سال 1372) میانگین سنی نویسندگان ادبیات جنگ کشورمان 26 سال بوده است. (2)

نمونه آسیب‌شناسانه‌ی چنین پدیده‌ای _ ظهور نویسندگان کم‌تجربه بر اساس حمایت‌های دولتی _ در طول جنگ جهانی دوم در آلمان و ایتالیا و تا سال‌ها پس از آن در اتحاد جماهیر شوروی نیز دیده شده است. جای تأمل دارد که به رغم اعطای کمک‌های فراوان دولتی و حمایت‌های پیش و پس از چاپ آثار این نویسندگان تازه‌کار، در مورد کشوری مانند آلمان تقریباً هیچ اثر شایسته‌ای در باب جنگ خلق نشد و امروزه هر آن‌چه از ادبیات جنگ آلمان در یادها و در تاریخ باقی مانده است، حاصل نویسندگان حرفه‌ای و غیردولتی این کشور پس از جنگ است. در مورد کشوری چون اتحاد جماهیر شوروی به رغم این‌که تا چهل سال پس از جنگ نیز این حمایت‌ها وجود داشت، آثاری کمتر از انگشتان دو دست مانند دن آرام، گارد جوان و... در یادها و خاطره‌ها باقی ماندند.

7-1-2. آسیب‌های برآمده از ضعف در سیاست‌گذاری‌ها

معمولا مهم‌ترین آسیبی که برای ادبیات دفاع مقدس برشمرده‌اند و برمی‌شمارند، دولتی‌شدن این نوع ادبیات است. به این معنا که اغلب آثار مربوط به جنگ به سفارش یا به حمایت یا به دخالت نهادهای دولتی خلق شده است.

دولتی شدن ادبیات جنگ به دو معنا است، این‌که دولت در این امر سرمایه‌گذاری و حمایت کند که این به خودی خود چندان مسأله‌ساز نیست، اما دومین معنای این پدیده دخالت دولت در خلق آثاری در این ژانر به شکل نظارت، ارائه دستورالعمل‌ها و رهنمودها، ممیزی‌کردن و سخت‌گیری درباره‌ی آثار غیردولتی و اموری از این دست است که گاه ممکن است به آسیب‌‌های خاصی بینجامد.

نخستین خطر دولتی و سفارشی‌شدن آثار ادبیات دفاع مقدس، وابسته‌شدن نویسندگان این نوع ادبیات به سلایق و معیارهای مسئولان دولتی است که گاه شاید فاقد دانش ادبی کافی و وافی باشند و حتی بدتر از آن جلب و جذب سودجویانی است که نه در اندیشه خلق اثری هنری که در پی بهره‌مند شدن از حمایت‌های دولتی و نام و نانی بی‌رنج و دشواری‌اند.

و باز می‌دانیم که متولیان فرهنگی، ولو بی‌بهره از دانش کافی و وافی ادبی نباشند، به هر حال کارگزارانی اجرایی‌اند که حیطه‌ی وظایف، مسئولیت‌ها و دغدغه‌های آنان متفاوت است. طبیعی است مصلحت‌های سیاسی و دولتی برای این کارگزاران اولویت بیشتری از دغدغه‌های ناب هنری و  زیبایی‌شناختی داشته باشد. و می‌دانیم که اصولاً متولیان فرهنگی کشورهای درگیر جنگ می‌کوشند برای ایجاد شور و شوق و حفظ روحیه مردم کشورشان، شعارهایی را مبنی بر ایثارگری، فداکاری،‌ میهن‌پرستی، دفاع از شرف و... از جمله از طریق ادبیات ترویج و تقویت کنند.

از این رو، پذیرفتنی است که این متولیان تاب و تحمل ادبیات ضدجنگ و حتی انتقادی و دگراندیش را در طول جنگ نداشته باشند، اما آسیب اصلی آن‌جا است که این اولویت‌ها و دغدغه‌ها و سیاست‌ها پس از پایان جنگ نیز گاه ادامه می‌یابد و ناخواسته بر شعاری بودن، کلیشه‌گرایی و تبلیغی بودن آثار جنگ دامن می‌‌زند و اثر متفاوتی را تابو می‌انگارد.

تجربه دولتی شدن ادبیات در شوروی ،آلمان و ایتالیا نیز بود که بعد از گذشت چند دهه از جنگ جهانی شکست کامل این رویه کاملا معلوم شد.

8-1-2. کمبود نقدهای آسیب‌شناسانه، پژوهش‌ها و آثار نظری

به‌رغم کثرت و تنوع آثار ادبیات پایداری در کشورمان، درباره چیستی و نظریه‌شناسی ادبیات جنگ تلاش چندانی صورت نگرفته و آن‌چه به نام نقد و بررسی انجام شد، بیشتر معطوف به بررسی آثار موردی بوده‌اند و به خود مقوله نقد و آسیب‌شناسی کم پرداخته‌اند.

  1. از آن گذشته، خود این به اصطلاح نقدهای موردی که به اثری خاص متوجه‌اند، در بسیاری موارد بر کنار از معضل نیستند، زیرا معمولاً منتقدان نه با ابزار نقد ادبی که با پیش‌فرض‌های سیاسی _ اخلاقی _ عقیدتی اثر را وارسی می‌کنند. "روندگان این طریق به دوگانگی و تفاوت حوزه نقد و شناخت با خلاقیت ادبی و شبه ادبی توجه و وقوف بسزا نداشته‌اند و بدون آگاهی به انگاره‌های علمی (علم ادبیات)، ادیبانه در این باب گمانه‌زنی‌ها کرده و رأی داده‌اند. نیز، اعتقاد غالب و پذیرفته شده به دفاعی و مقدس بودن جنگ و تسرّ ی این باور به دیگر وابسته‌های مربوط به آن _ چون ادبیات _ ناخواسته و ناخودآگاه، این پندار را به وجود آورد و تقویت کرد که چند و چون در ادبیات و آثار ادبی دفاع مقدس، ممکن است نوعی تعرض و تجری به اصل دفاع و تقدس آن باشد. از این رو بعضی از صاحب‌نظران ادب‌شناس احتیاطاً وارد این گونه مباحث نشدند، گرچه شماری نیز نه‌ بدان آشنایی پیدا کردند و نه می‌خواستند به وجود این پدیده نوظهور تجربی اذعان کرده، بر آن صحه بگذارند. در نتیجه نقد ناب و محض و بیرون از ذوق‌ورزی و متکی بر اندیشه‌ی فعال و روشمندانه در عرصه ادبیات جنگ مجال جولان نیافت و گفته‌ها و نوشته‌های شبه نظری، بیشتر جنبه توجیهی و انفعالی پیدا کرد."(4)

درباب چرایی نبود پژوهش‌هایی درباره‌ی وجوه جامعه‌شناختی و روان‌شناختی ادبیات پایداری یکی از منتقدان پرکار و نام آشنای کشور می‌نویسد:

  1. "شنیده است، تنی چند از صاحب‌نظران عرصه‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناسی در زمینه‌های وقایع جنگ (جان‌باختن، اسارت، رشادت و ایثار) و کالبد شکافی روانی جنگ (انتظار بازگشت، نوستالژی جنگ، پایان‌ناپذیری جنگ) و نیز آسیب‌شناسی جنگ (آسیب‌های اجتماعی و روانی، اشغال شهرها و مخالفان جنگ) مطالبی را تدوین کرده‌اند، اما با این احتمال که برخورد نامطلوبی خواهند دید، از چاپ آن‌ها خودداری ورزیده‌اند."(5)

ناگفته پیداست که حاصل کمبود نقد و تحلیل‌های حرفه‌ای که بی‌بیم و محافظه‌کاری و فارغ از دغدغه‌های سیاسی و ملاحظات ایدئولوژیک چاپ و نشر یابند چیزی نیست جز ترویج آثاری که از جنبه زیبایی‌شناختی و ارزش‌های هنری ضعیف‌اند.

ادامه دارد...

پی نوشت های این بخش :

1. ایرانی، ناصر. مجموعه مقالات سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان، بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی، 1373. ص. 53.

2. کوثری مسعود، بررسی جامعه شناختی داستان‌های کوتاه جنگ (ادبیات جنگ و موج نو)، به اهتمام شاهرخ تندرو صالح، فرهنگسرای پایداری، 1382، ص 134.

3. کمری علیرضا، نگاهی دیگر پیرامون ادبیات دفاع مقدس و جنگ (نام آورد: دفتر اول)، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، 1380، ص 18.

4. همان، صص 11 و 12.

5. بی‌نیاز فتح الله، نگاهی به ادبیات پایداری (ادبیات جنگ و موج نو)، به اهتمام شاهرخ تندرو صالح، فرهنگسرای پایداری، 1382، ص. 25


نویسنده : رضا نجفی - سایت فیروزه