تبیان، دستیار زندگی
سلسبیل تا تپه شمس آباد من همیشه دوست داشتم وقتی بچه دار می شوم بچه ام پسر باشد. در اردوی تیم ملی بودم كه ساعت 6 صبح به من خبر دادند كه خانمت بیمارستان است. منصور رشیدی آمد و گفت . ظهر هم با تیم ملی چكسلواكی بازی داشتیم . من ر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با ناصر حجازی

از سلسبیل تا تپه شمس آباد


من همیشه دوست داشتم وقتی بچه دار می شوم بچه ام پسر باشد. در اردوی تیم ملی بودم كه ساعت 6 صبح به من خبر دادند كه خانمت بیمارستان است. منصور رشیدی آمد و گفت . ظهر هم با تیم ملی چكسلواكی بازی داشتیم . من رفتم از مربی اجازه گرفتم و ایشان هم گفت زود برو. رفتم بیمارستان و وقتی كه بچه ها گفتند كه بچه ات پسر است و مژدگانی بده و اینها ، خیلی خوشحال شدم و حدود ساعت 12،1 آمدم اردوی تیم ملی . من دیگر خسته بودم و فكر می كردم كه مربی مرا درون دروازه نمی گذارد، مربی ما هم آن موقع اوفارل بود كه از منچستر یونایتد آمده بود. ساعت 3 ، تیم را آرنج كرد و گفت : ناصر درون دروازه . گفتم : من خسته هستم و از صبح تا حالا گرفتار بودم . گفت : نه الان تو شادی و شارژی . من هم رفتم بازی خیلی خوبی كردم و بازی هم صفر – صفر شد. راستی ، بازی صفر – صفر بهترین بیلان كاری برای یك دروازه است. این را من در این مصاحبه متوجه شدم . عجیب است كه تا به حال دقت نكرده بودم.

معمولاً اول مصاحبه از محل تولد و این حرف ها شروع نمی كنم ، ولی نمی دانم چطور شد كه الان می خواهم از اینجا شروع كنم . آقای حجازی ، شما در كدام محله تهران به دنیا آمدید؟

محله سلسبیل .

والدین تان هم همان جا به دنیا آمدند؟

نه . پدرم كه تبریزی است و بعد آمدند تهران و من اینجا متولد شدم.

پس فامیلی تان چطور « حجازی » است ؟

من خودم هم متعجب هستم. حتماً نیاكان من مال حجاز بودند كه گذاشتند حجازی .

كسی هم نرفته تحقیقات كند ؟

نه ، كسی هم فكر نمی كنم رفته باشد و گشته باشد . از اول همین حجازی بود.

آقای حجازی بچه های محل وقتی بازی می كنند كسی را كه بازیش خوب نیست می گذارند دروازه . شما هم بازی تان خوب نبود كه گذاشتند توی دروازه ؟

نه . من خودم اول هافبك بازی می كردم . همیشه كسی را كه چاق بود و نمی توانست بدود می گفتند تو برو توی دروازه بایست . من این جوری نبودم، من تحركم زیاد بود و وسط بازی می كردم . شانسی آمدم دروازه بان شدم.

فكر می كنید دروازه بان شدنتان به خاطر فیزیك تان بود؟

بله . صد در صد . فیزیك بدنی من و اینكه خوب بسكتبال بازی می كردم.

اولین مسابقه ای كه در آن شركت كردید یادتان هست؟

مسابقه آموزشگاه ها بود ، البته یك سری مسابقات محلی هم بود كه آنجا هم مرا گذاشتند درون دروازه . یك زمین خاكی بود ته آریانا یعنی دامپزشكی ، جامی بود به نام جام شهرزاد كه چای شهرزاد برگزار كرده بود.

بقیه هم بازی هایتان چه كسانی بودند؟

اسمشان یادم نیست چون هیچ كدام بالا نیامدند.

خانه تان هنوز در آریانا بود؟

بله. آریانا سلسبیل ، چهار راه هزار خانی ، بعداً در دوره دبیرستان آمدیم امیریه . یعنی از اول دبیرستان دیگر من در محله امیریه بودم . آنجا یك هم بازی داشتم به نام مجید بهروزفركه همیشه یار و یاور من بود و همیشه مرا تشویق می كرد. گلر خیلی خوبی بود ، ولی قدش بلند نبود . تیم هایی كه با آنها بازی می كردیم بازیكنان خیلی خوبی داشتند. مثلاً غلام وفاخواه بود كه بازیكن تیم ملی بود. محمد یوسف زاده ، ناصرضرابی ، خسرو عاطفی .... اینها همه دسته یكی بودند كه مقابل آنها بازی می كردم . من در دبیرستان ابومسلم بودم .

آدرس دقیق خانه تان یادتان هست ؟

امیریه را دقیقاً یادم هست . امیریه ؛ خیابان میامی ، .... كوچه اش یادم نیست ( می خندد).

سلسبیل چی ؟

آن را كه گفتم . چهارراه هزار خانی پلاك نمی دانم 12بود یا 13. خیلی سر راست بود. بر خیابان .

كی دعوت شدید به تیم ملی؟

من 17 ساله بودم كه به تیم ملی جوانان دعوت شدم. در آنجا كه بازی كردم بلافاصله بعد از سه چهار ماه به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم.

كدام مربی دعوت تان كرد؟

رایكوف.

فكر می كنید شوت چه كسانی را گرفتید كه دعوت شدید ؟

ما در تیم جوانان با تیم زسكا از شوروی بازی داشتیم كه از تیم های قدرتمند بود. من آنجا یكی از بهترین بازی های عمرم را بازی كردم . همه می گویند حجازی در پیونگ یانگ كره شمالی خیلی خوب بازی كرد ولی من فكر می كنم در مقابل همین تیم زسكا عالی بازی كردم. یك طوری بود كه تیتر روزنامه ها هم نوید از یك دروازه بان خوب می داد و تیتر زیرش را هم زده بود كه حجازی در برابر توپخانه ارتش مسكو هرگز تسلیم نشد . بازی صفر – صفر شده بود. هر چی زدند شانسی یا خدایی گرفتم.

كجا بود بازی ؟

در تهران بود.

در تیم ملی بزرگسالان كی اولین بازی تان را انجام دادید؟

رفته بودم شوروی . آنجا چهار پنج بازی دوستانه انجام دادیم . در كی اف بازی كردیم . با دینامومینسك ، آرارات شوروی و اسپارتاك مسكو هم بازی كردیم .

از همان موقعی كه در تیم ملی جوانان بودید رفته بودید تاج ( سابق ) یا استقلال فعلی ؟

نه ، آن موقع در تیم نادر بازی می كردم . من در دسته دوم كه بودم برای تیم ملی انتخاب شدم. رایكوف مربی یوگسلاو ، آمده بود ایران و دنبال بازیكنان جوان می گشت، مرا پیدا كرد و خوشش آمد و انتخاب كرد. بعد از شوروی رفتیم تركیه و با تیم ملی آن كشور و تیم ملی پاكستان بازی كردیم ، همان جا خدا بیامرز آقای دانایی فر مربی تاج بود...

پدر ایرج دانایی فر ...

.... بله ، پدر ایرج . ایشان مربی تاج بود و به من گفت بیا تاج . راه آهن هم مرا خواسته بود و من دیدم كه تاج بهتر است و وقتی از تركیه برگشتم رفتم تاج و قراداد بستم.

چه سالی بود؟

سال 1348 قراردادمان هم شش هزار تومان بود.

شش هزار تومان پول خوبی بود نه؟

می شد هشتصد دلار . با آن می شد یك نصفه پیكان خرید. یك سال برای یك نصفه پیكان بازی كردم.

آن موقع این قرارداد خوبی بود ، نه؟

بقیه كمی بیشتر بودند. ده هزار تومان هم بود. چون من جوان بودم و اول كارم بود، شش هزار تومان قرارداد بستم. ماهی صد و پنجاه تومان می گرفتم.

آن موقع كاپیتان شما چه كسی بود؟

فكر می كنم علی جباری بود یا شاید اكبر افتخاری .

وقتی رفتید تیم ملی دروازه بان اصلی چه كسی بود؟

عزیز اصلی بود. وقتی من رفتم ایشان را خط زدند. دیگر آخر كارشان بود. فرامرز ظلی و عزیز اصلی با هم بودند. رضا قفل ساز و مهدی عسگرخانی هم رزرو من بودند . بعد اكبر مالكی آمد و نیك نفس آمد و خیلی های دیگر.

آمدید و محكم دروازه بانی را نگه داشتید. نه ؟

بله . ایستادم تا دوازده سال . بعد از دوازده سال هم گفتند كه حجازی پیر شده است و باید بگذارد كنار و خلاصه یك توطئه هایی كردند و ما را گذاشتند كنار. می گفتند این دوازده سال است دارد بازی می كند. خیلی بازی كرده است . من تازه شروع كارم بود. تقصیر از خودم نبود كه از هفده سالگی آمده بودم تیم ملی ، خلاصه اینكه در 29 سالگی مرا گذاشتند كنار. بعد از انقلاب تقریباً یك سال دروازه بان بودم و بعد كنار گذاشته شدم.

با فرامرز ظلی كه مصاحبه می كردم می گفت كه به من گفتند كه بیا تاج ، تو بزرگتری ، ناصر حجازی جوان است تو را ببیند خوب تمرین می كند...

بله صد در صد همین طور است. بالاخره یك بازیكن جوان ، یك بازیكن با تجربه را ببیند تشویق می شود و صد در صد تلاش می كند كه بهتر بازی كند تا بیاید و فیكس شود فرامرز خیلی آقا بود و خیلی كمكم كرد.

اولین بازی رسمی شما در تیم ملی فرمودید در تركیه بود؟

بله ، در تركیه بود با تیم ملی تركیه بازی كردیم و چهار بر صفر باختیم . پاكستان را هم 4 بر 2 بردیم ، البته من بازی ملی را بازی هایی می دانم كه سرود دو كشور را می خوانند.

چهار گل در بازی با تركیه خورده بودید و الان هم خیلی وقت است كه از آن دوران گذشتهفكر می كنید تقصیر شما بود یا مدافعان تیم ؟

البته تقصیر من هم بود چون خیلی جوان بودم. من 17 سالم بود هنوز با دفاع های تیم هماهنگ نبودم و آنها هم از من بزرگتر بودند. مثلاً حسن حبیبی دفاع بود، جعفر كاشانی بود. آدم نمی توانست به آنها حرفی بزند. اگرآنها اشتباه هم می كردند نمی توانستم به آنها حرف بزنم . حرف می زدم می گفتند بچه است و آوردنش برای تیم ملی ، آن موقع هنوز تجربه ای نداشتم.

خیلی هم استرس داشتم . بازی با تركیه در هاف تایم اول چهار گل خوردم. آمدم به مربی تیم آقای رایكوف گفتم: مرا عوض  كن. من دیگر روحیه ندارم. گفت : مهم نیست . هر چقدر هم گل بخوری مهم نیست، وقتی به من روحیه داد رفتم و در نیمه دوم یك بازی عالی انجام دادم.

برگردیم به امیریه . تا كی در آنجا سكونت داشتید؟

تا موقعی كه ازدواج كردم و از امیریه آمدم طرف داوودیه.

چطور شد ازدواج كردید؟

خانمم در دانشكده خودمان بودو آنجا آشنا شدیم و با هم ازدواج كردیم. هر دو هم مترجمی زبان انگلیسی می خواندیم در مدرسه عالی ترجمه.

این درس خواندن از لحاظ كاری كه بدرد شما نخورد، نه ؟

چرا . من پنج سال كه در بنگلادش بودم مجبور بودم با بازیكنان و مدیران باشگاه انگلیسی صحبت كنم. اگر زبان بلد نبودم خیلی مشكل داشتم.

منظورم این بود كه بعد از پایان تحصیل نرفتید جایی كارمند شوید؟

نه ، من از اول حرفه ام فوتبال بود . همان 6 هزار تومان و ماهی 150 تومان كه می گرفتیم برای ما خیلی بود. عین الان نیست كه 700 هزار تومان می گیری و نمی توانی خرج زندگیت را بدهی . آن موقع ما با 150 تومان زندگی می كردیم.

بعد از متاهل شدن رفتید داوودیه ؟

بله ، یكسال از تاج رفتم شهباز و آنجا یك پولی دادند و من توانستم یك آپارتمان 102 متری بخرم. ازدواج كرده بودم و بچه دار شده بودم و خانه هم نداشتیم. اجاره نشینی هم مشكل شده بود، به هر حال با تاج صحبت كردم می خواستند كه 80 هزار تومان به من بدهند ، گفتم من خانه ای كه می خواهم بخرم 300 و خورده ای هزار تومان است. گفتم كمك كنید من یك آپارتمان داشته باشم. هر كاری كردم ندادند و من مجبور شدم پیشنهاد شهباز را بپذیرم. 300 هزار تومان گرفتم و رفتم آنجا.

طرفداران تاج ناراحت نشدند؟

البته ناراحت شدند. من هم تقریباً یك سال و دو ماه در آنجا بازی كردم و دوباره برگشتم تاج.

در مدتی كه دروازه بانی می كردید ، كدام فوروارد بود كه وقتی توپ می آمد دستش ، نگران می شدی؟

همایون بهزادی بود كه خیلی خوب سر می زد. یكی از سرزنان بزرگ آسیا و دنیا بود واقعاً. یكی او بود و یكی دیگر كلانی كه نترس بود و آدم می ترسید رو به رویش قرار بگیرد. می آمد و برخورد می كرد . من هم دروازه بان ترسویی بودم و مشكل داشتم.

البته لابد شكسته نفسی می كنید و ترسو نبودید...

نه . من ترسو بودم . اگر نترس بودم خیلی بهتر از اینها می شدم، ولی یك خورده مراعات می كردم كه صدمه نبینم. ولی به هر حال صدمه دیدم و مچم شكست، شانه ام شكست و ....

این فورواردها كه اسم بردید از تیم پرسپولیس هستند اگر در تیم دیگری بودید فكر می كنید كدام فوراردهای تاج خطرناك بودند؟

روشن خیلی خوب بود. خوب دریبل می زد و خوب هم شوت می زد ، عادلخانی بود . غلامحسین مظلومی بود.

در استقلال آخرین بازی تان كی بود؟

سال .... 1365

كه 3 بر صفر به پرسپولیس باختید؟ بعد از آن دیگر بازی نكردید؟

... نه مرا كنار گذاشتند.

در آن بازی ناصر محمدخانی خیلی خوب بازی كرده بود. فكر می كنید آن ناصر چقدر در كنار گذاشته شدن این ناصر یعنی ناصر حجازی مقصر بود؟

مسایلی غیر از این بود. البته ناصر محمدخانی خیلی خوب بود. ولی كنار گذاشته شدن من یك مساله دیگر است كه نمی شود گفت.

یك چیزی برای من همیشه سوال است چرا فوتبالیست های آن موقع به تیم های خارجی نمی رفتند. گویا قرار بود شما بروید تیم منچستر ...

... اصلاً من در تیم منچستر بازی كردم . ولی انقلاب شده بود و هیچ كسی نبود كه من از او رضایت نامه بگیرم . من 3 ماه به خرج تیم منچستر به همراه آتیلا و خانمم آنجا زندگی می كردیم. آنجا باشگاه منچستر رضایت نامه می خواست. چند بازی دوستانه بازی كردیم. به شهرهای مختلف رفتیم. البته یك بازی هم درهمین ورزشگاه اولدترافورد با تیم بولتون انجام دادیم. آن موقع تیم بولتون دسته دومی بود . رفتم شهر « هادرزفیلد » و با تیم آنجا بازی كردیم. با بلكپول بازی كردیم و بعد استوك سیتی .

آن موقع دروازه بان اصلی منچستر چه كسی بود؟

اسمش یادم نیست. سی و چهار پنج سالش بود و می خواستند بگذارندش كنار و یك دروازه بان را كه پنج ، شش سال جوان تر است اما با تجربه بیاورند. من را هم در جام جهانی دیده بودند و با من صحبت كردند و رفتم آنجا . چون اكثر بازیكنان منچستر مال تیم اسكاتلند بودند. من هم در جام جهانی ، مقابل تیم اسكاتلند یكی از بازی های خوبم را انجام داده بودم. به این ترتیب 5 نفر از بازیكنان منچستر مرا می شناختند و توصیه كردند و مرا دعوت كردند برای آنجا .

در جام جهانی چند سال تان بود؟

نزدیكی های 29 سال. همان موقع هم مرا كنار گذاشتند.

عجیب است . شما در جام جهانی درخشیده بودید ولی آمدید ، شما را كنار گذاشتند...

... به هر حال نمی خواستند ما باشیم. من بعد از كنار گذاشتن فوتبال مربیگری می كنم ولی در این 10- 15 سال چرا هیچ وقت مربی تیم ملی نشدم ؟ همه مربیان ایران یك دوره مربی تیم ملی شدند فقط ناصر حجازی نشد. 29 سالگی فوتبال را كنار گذاشتم كنار رفتم مربی شدم. تیم ملی بنگلادش دستم بود و اینجا هم مربیگری كردم ولی هیچ وقت مربی تیم ملی نشدم ، چراغپور شد، مناجاتی شد ، خداداد شد، ابراهیمی شد و ... همه شدند ولی ناصر حجازی نه . لابد خودشان یك مساله ای دارند.

در بنگلادش مربی محمدان بودید. تیم ملی هم مربیگری كردید؟

یك سال هم مربی تیم ملی بودم.

در تیم محمدان بنگلادش تیم پرسپولیس را بردید و پرسپولیسی ها را ناراحت كردید؟

استقلال را هم زده بودیم و بعد یك گل خوردیم و 1 بر 1 شدیم.

گل استقلال را چه كسی زده بود؟

نعلچگر. فوتبال بنگلادش كه اسمی نداشت همان موقع كمی اسم در كرد و ما از گروهمان آمدیم بالا و شدیم جزو هشت تیم آسیا.

قرار است گفتگوی ما درباره تهران و مسایل شهروندی باشد، رفتیم بنگلادش اجازه بدهید برگردیم به ایران . بعد از داوودیه كجا ساكن شدید؟

آمدیم اینجا ( تپه شمس آباد) ، تقریباً 16-15 سال است كه اینجا هستیم.

چند بازی ملی انجام داده اید؟

حدود 70 بازی . البته بازی دوستانه را حساب نمی كنم. به نظر من هر بازی كه سرود دو كشور را می خوانند بازی ملی است.

بعد از اینكه از تیم ملی كنار رفتید چه كسی را درون دروازه گذاشتند؟ بهروز سلطانی بود؟

بهروز سلطانی بود كه دروازه بان خوبی بود و خیلی بهتر می شد ولی یكی دو سال بود و بعد هم مسایلی پیش آمد كه فوتبال را كنار گذاشت . احمد سجادی بود كه الان مربی است ، نادر فریاد شیران آمد و .... بعد رسید به عابدزاده كه او هم مستمر حدود 10 سال در تیم ملی بود.

عابدزاده یكی از بهترین دروازه بان ها بود كه فعلاً مثل او هنوز نیامده . احتمال دارد سال های آینده یكی مثل او پیدا شود ولی هنوز مثل او كسی نیست.

یك شعاری هست كه سال هاست پرسپولیسی ها می گویند برای آن بازی كه شش بر صفر شد ، می گویند : « حجازی دو تا ، رشیدی چهار تا ... » آیا این هنوز ناراحت تان می كند؟

نه من ناراحت نیستم چون اگر از اول درون دروازه می ایستادم این مسایل پیش نمی آمد . تیم كه چهار تا خورده اگر دروازه بان هم عوض كند فرقی ندارد. رشیدی چهار تا خورده بود من مجبوری رفتم درون دروازه . نمی خواستم بازی كنم . می دانستم من هم برون گل می خورم چون تیم چهار تا خورده بود و از هم پاشیده بود. من در رختكن بودم . اصلاً در نیمكت هم ننشسته بودم. یك مسایلی با رئیس باشگاه پیش آمده بود و نمی خواستم بازی كنم . صدا را می شنیدم و می دیدم كه چهار تا گل خورده اند. چهار تا كه شد ساكم را برداشتم و داشتم می رفتم بیرون كه آمدند دنبالم كه بیا ، رشیدی روحیه اش خراب است و دیگر نمی تواند . خلاصه با التماس بچه های رزرو كه آمده بودند رفتم توی بازی و دو گل هم خوردم.

آخرین گلی كه خوردید در كدام بازی بود؟

همان بازی بود كه 3 بر صفر شده بود و ناصر محمدخانی زده بود . در تیم ملی هم فكر می كنم آخرین گلی كه خوردم از چین بود.

یعنی بعد از آن دیگر درون دروازه نایستادید؟

در بنگلادش ایستادم . آنجا هم مربی بودم و هم دروازه بان . در فینال جام باشگاه های آنجا درون دروازه ایستادم و آنجا قهرمان شدیم.

چند بازی كاپیتان تیم ملی شدید؟

من هفت بازی كاپیتان تیم ملی شدم. البته زمانی كه علی پروین كاپیتان تیم ملی شد ، من باید می شدم ولی به خاطر اینكه مربیان با من صحبت كردند كه سن علی پروین بیشتر از توست ووسط زمنی بازی می كند و این حرف ها را قبول كردم وگرنه من زودتر از ایشان رفته بودم تیم ملی . دو سال زودتر رفته بودم .شوروی رفتیم هنوز علی پروین انتخاب نشده بود. تركیه هم همین طور . خلاصه قبول كردم و علی پروین شد كاپیتان و كاپیتان هم ماند.

اینكه ایشان در تیم پرسپولیس بود و تیم مقابل است و اینها نخواستید سعی كنید كاپیتانی را پس بگیرید؟

... نه صحبت كه كردند دیدم معقول است و چهار سال از من بزرگتر است و ... فكر می كنم بازی با چكسلواكی بود كه علی پروین به عنوان كاپیتان رفت داخل زمین . من در جام ملت های آسیا كویت كاپیتان تیم ملی شدم. شاید من هم می ماندم هفت ، هشت سال كاپیتان می ماندم.

اگر الان از شما بخواهند مربی استقلال شوید قبول می كنید ؟

اگر شرایطی فراهم شود كه بتوانم كار كنم چرا نمی شوم .

فكر می كنید این شرایط فراهم می شود؟

بالاخره یك زمانی هم این شرایط فراهم می شود .

تیم ملی چطور؟

تیم ملی نه . تیم ملی هیچ موقع من نمی شوم.