تبیان، دستیار زندگی
من در کلاس اول دبستان، دوست خیلی خوب و مهربانی داشتم که همدیگر را گم کرده بودیم و دیگر از هم اطلاعی نداشتیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم

پشت بام

بهاره زارع، متولد سال 1361 است. دوره‌ی تخصصی کاریکاتور و انیمیشن را گذرانده است و مدت سه سال است که برای کودکان نقاشی می‌کشد. این خاطره را او برای شما فرستاده است.

من در کلاس اول دبستان، دوست خیلی خوب و مهربانی داشتم که همدیگر را گم کرده بودیم و دیگر از هم اطلاعی نداشتیم. خاطره‌ای که برایتان تعریف می‌کنم مربوط می‌شود به تابستانی که من امتحانات کلاس چهارم دبستان را به پایان رسانده ‌بودم.

پدرم می‌خواست به پشت‌ بام برود تا کولر منزلمان را تعمیر کند. من هم همراه او رفتم. پدرم مشغول به کار خودش شد و من با احتیاط شروع کردم به بازی کردن.

روی پشت‌بام چند خانه آن طرف‌ تر، آقایی با دخترش، مثل من و پدرم مشغول تعمیر کولر منزلشان بودند. من به دختر دقّت کردم. وای... می‌دانید آن دختر چه کسی بود؟ دوست گم شده‌ی من!!

از ذوقم نمی‌دانستم چه کار کنم. صدایش کردم، او برگشت و خندید. از خوشحالی بالا و پایین می‌پریدیم و برای هم دست تکان می‌دادیم. از سر و صدایی که راه انداخته بودیم، پدرانمان به طرف ما آمدند و از موضوع با خبر شدند. همانجا پدرم از آنها برای شام دعوت کرد. شب شد و آنها به خانه‌ی ما آمدند. پدرم گفت: یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم.

من آن زمان معنی این جمله را نفهمیدم، اما حالا متوجّه شدم که آن جمله یعنی اینکه دوست گم شده من در همسایگی ما بود و من بی‌اطّلاع از آن!!

بهاره زارع

منبع: مجله شاهد کودک

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.