تبیان، دستیار زندگی
چند وقت پیش داستانی درباره خیر و شر خواندم و اینکه سال‌ها پیش خیر و شر برای شنا کردن به دریا رفتند؛ اما شر زودتر از آب بیرون آمد و لباس‌های خیر را پوشید و خیر برای اینکه برهنه نماند، مجبور شد لباس‌های شر را بپوشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسمش را گذاشته ام بدبختی!

جاده

شاید از چیزی خوشتان نیاید، در حالی که خیر شما در آن است و شاید چیزی را دوست داشته باشید و آن به زیان شما باشد و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.

بقره/ 216

چند وقت پیش داستانی درباره خیر و شر خواندم و اینکه سال‌ها پیش خیر و شر برای شنا کردن به دریا رفتند؛ اما شر زودتر از آب بیرون آمد و لباس‌های خیر را پوشید و خیر برای اینکه برهنه نماند، مجبور شد لباس‌های شر را بپوشد.

و حالا سال‌هاست که آدم‌ها خیر و شر را با هم اشتباه می‌گیرند.

من هم همین جوری‌ام. خیلی وقت‌ها این دو تا را عوضی می‌گیرم. همیشه اتفاق‌هایی بوده که اول خیال کرده‌ام بدترین اتفاق است؛ بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد. مدت‌ها به خاطرش غصه خورده‌ام، غمگین و ناامید شده و با تو قهر کرده‌ام و اسمش را گذاشته‌ام: «بدبختی».

اما یک کم بعد فهمیده‌ام که این اتفاق بد. همان اتفاق خوبی بوده که منتظرش بوده‌ام.

«خیرها» گاهی شبیه «شر» می‌شوند و «شرها» گاهی به شکل «خیر». شاید اتفاق‌ها هم مثل آدم‌ها ظاهر و باطن دارند. نمی‌شود فقط از روی ظاهرشان قضاوت کرد. باید صبر کرد. باید شناختشان.

خدایا! کمکم کن و یاری‌ام بده که چه‌جوری خیر و شر را حتی وقتی لباس همدیگر را پوشیده‌اند از هم تشخیص بدهم.

چرا ما این همه خیر و شر را اشتباه می‌گیریم؟ آیا برای تو هم پیش آمده که این دو را با هم اشتباه کنی! می‌توانی ماجرایش را بنویسی؟

منبع: نامه‌های خط خطی

نوشته: عرفان نظرآهاری

******************************

مطالب مرتبط

و خدایی که همین نزدیکی است

تو برای همیشه کافی هستی!

با تو سخن می گویم

نامه های خط خطی

تشنه‌ام،خورشید می‌خواهم‌

من هم می‌توانم دوستت باشم؟

با چه نامی تو را بخوانم دوست خوبم؟

برو باهاش حرف بزن بگذار آرومت کنه

لحظه های حضور تو

آنچه در رگهای من می گردد تویی

کاش تو را می دیدم

خدای فوق العاده من

دلیل بودن تو

در حضور ابر و آفتاب و رنگین کمان

دستنوشته هایی از جنس نوجوانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.