کاریکلماتور (2)

مرگ، حیاط خلوتِ زندگی است.
آبکی ترین نت را، در آب نمای موزیکال یافتم.
گوش ِ سنگین، دستگاهِ مبدل ِ فریاد به نجوا است.
«سر سپرده»، به دنبالِ سودِ دایم است.
«قافیه» را باختم، شعرم «سپید» شد.
«لیلی»، عاشق ِ سفر به جزیره ی «مجنون» است.
عمر ِ «نو کیسه»، به پرکردن ِ کیسه اش می گذرد.
جاذبه ات مرا دچار بی وزنی کرد.
قلم ِ عقیم، باد می نگارد.
«پابرهنه»، نگرانِ «پاپوش» نیست.
مرگ، آغاز ِ طولانی ترین استراحتِ مطلق است.
مبحث ِ«اتحاد»، تنها افتخار ِ درس ِ «ریاضی» است.
صاحب خانه، بدونِ « سوال»، «جواب» می کند.
پسته ی خندان، خوش خلق ترین خشکبار است.
فقیر، بیمال و منالترین اعیان است.
آهن زنگ زد، کسی جوابش را نداد.
مغز ِ بی کله، «زخم ِ بستر» می گیرد.
عنکبوت، در پشه بندِ خودش می خوابد.
زیباترین حرکت ِ پرنده، «بالیدن» است.
نویسنده : حسین ناژفر سایت لوح