تبیان، دستیار زندگی
رس ، مرد تاریخ » براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی درسال 1372 ، دهم آذر سالروز شهادت مجاهد نستوه و اسوه بزرگ حق مداری و ظلم ستیزی ، آیت الله سید حسن مدرس " روز مجلس" نامگذاری شده است ؛ حضور ومبارزات خستگی ناپذیر شهید...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

« مدرس ، مرد تاریخ »

براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی درسال 1372 ، دهم آذر سالروز شهادت مجاهد نستوه و اسوه بزرگ حق مداری و ظلم ستیزی ، آیت الله سید حسن مدرس " روز مجلس" نامگذاری شده است ؛ حضور ومبارزات خستگی ناپذیر شهید مدرس درسنگرمجلس شورا علیه استبداد و استعمار ونقش خاص و ویژه مجلس شورای اسلامی درپاسداری وصیانت ازراه پاک آن شهید والامقام وهمه شهدای راه خدا می باشد.

مرحوم مدرس که به امر رضا خان ترور شد ، از بیمارستان پیام داد: " به رضا خان بگویید من زنده هستم".

مدرس حالا هم زنده است . مردان تاریخ تا آخر زنده هستند .

«امام خمینی»

آیت الله سید حسن مدرس در سال 1287 قمری در قریه« سرابه کچو» از توابع اردستان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد. در شش سالگی به همراه پدر بزرگش میر عبدالباقی که در کسوت روحانیت بود، به قمشه رفت و در آنجا تا چهارده سالگی اقامت نمود و به فراگیری علوم مقدماتی مشغول شد . پس از آن برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت .

وی در سال 1309 قمری برای ادامه تحصیل رهسپار عراق شد . پس از تشرف به سامرا، به حضور آیت الله میرزا حسن شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو رسید و از درس ایشان بهره مند شد . در نجف نیز از محضر آیات آخوند خراسانی و آقا سید محمد کاظم یزدی کسب فیض نمود ،  مدرس پس از هفت سال اقامت و تحصیل در نجف اشرف و اخذ اجازه اجتهاد از مراجع مزبور ، به اصفهان مراجعت نموده و در مدرسه جده کوچک مشغول تدریس فقه و اصول شد تا سال 1324 قمری  که انقلاب مشروطیت ایران به نتیجه رسید واین امر او را به سمت سیاست کشاند.

"فعالیت سیاسی مدرس"

فعالیت سیاسی وی با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز می شود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج علمای منتخب برای دوره دوم قانونگذاری مجلس ، در تاریخ 1289 ش، از طرف مراجع،چهره سیاسی او شناخته تر می گردد .

مدرس در سال 1290 شمسی، امور رسیدگی به مدرسه عالی سپهسالار ( شهید مطهری) را به عهده گرفت و مشغول تدریس در این مدرسه گردید.

با کودتای 1299 شمسی رضا خان و تشکیل کابینه سید ضیاءالدین ، مدرس همراه بسیاری از ملّیون و مبارزان دستگیر و زندانی می شود و تا آخر عمر 93 روزه کابینه سیاه در زندان قزوین می ماند . او پس از آزادی از زندان به نمایندگی از طرف مردم تهران به مجلس چهارم راه می یابد و در 5 خرداد 1300 به عنوان نایب رئیس مجلس انتخاب و رهبری اکثریت مجلس را به عهده می گیرد و برای جلوگیری از قدرت یافتن رضا خان، مستوفی الممالک را استیضاح و کابینه را ساقط می کند.

یکی از وقایع مهم مجلس پنجم استیضاح رضا خان، توسط مدرس بود . پس از استیضاح رضا خان توسط مدرس، وی دراواسط بهمن 1303 به منظور جلب رضایت مدرس برای به دست آوردن مقام فرماندهی کل قوا ، به منزل ایشان رفته با او ملاقات می کند و با دادن وعده هایی دروغین موفق به جلب رضایت او می شود.

"تبعید و شهادت مدرس"

در طی برگزاری انتخابات هفتیمن دوره مجلس ، اجازه ندادند تا مدرس به نمایندگی مردم انتخاب شود . بدین ترتیب او را مدتی خانه نشین و سپس در سال 1307، دستگیر و ابتدا از تهران به دامغان و مشهد و بعد به خواف تبعید کردند . مدرس مدت 7 سال در خواف در منزلی که فقط یک اتاق داشت ، توسط تعداد زیادی از مأموران تحت نظر بود و اغلب غذای مناسبی به او نمی دادند.
سرانجام مدرس را در سال 1316 از خواف به کاشمر منتقل می کنند . مأموران در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان، به سراغ آن عالم ربانی می روند و می گویند مأموریم که ترا مسموم کنیم . مدرس می گوید :" بسیار خوب ، ولی بگذارید ، افطار برسد." سپس برای آنها که مسافر بودند ، چای درست می کند . مأمورین موقع افطار زهر در چای ریخته و به مدرس می خورانند . مدرس پس از خوردن چای زهر آلود به نماز می ایستد اما چون سم اثر نمی کند ، عمامه اش را باز کرده به گردنش می اندازند و وی را در سن 69 سالگی به شهادت می رسانند ،  جنازه را به طور محرمنانه به غسالخانه می برند و بی سرو صدا ایشان را در کاشمر به خاک می سپارند . قبر مدرس پس از شهریور1320  و خروج رضا خان از ایران توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید.

"مدرس در کلام امام خمینی"

رضا خان از مدرس می ترسید ، برای اینکه انسان بود.... رضا خان رقیب خودش را مدرس می دانست ، به دیگران اعتنایی نداشت . [ مدرس] وقتیکه می ایستاد و صحبت می کرد ، متزلزل می کرد همه را. یک انسان بود ، وضع زندگی اش آن بود که شما شنیدید و من دیدم. وقتی که وکیل شد یعنی؛ از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد آن طور که نقل کرده اند ، یک گاری با یک اسبی [در] اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تاتهران . آنجا آن را هم فروخته بود . و منزلش ،یک منزل محقر از حیث ساختمان، یک قدری بزرگ بود ولی محقر از حیث ساختمان و زندگی یک زندگی مادون عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود . کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید . (1)

[ حال] یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری  که هر کس ، آن وقت را ادراک کرده می داند که زمان رضا شاه غیر زمان محمدرضا شاه بود  ... ایستاد ، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می خواهی ؟ گفته بود می خواهم که تو نباشی ، می خواهم تو نباشی!(2)