حقیقت شعر
جوانمردا!
این شعرها را چون آینه دان !
آخر ، دانی كه آینه را
صورتی نیست ، در خود.
اما هركه نگه كند،
صورت خود تواند دیدن
همچنین می دان كه شعر را ،
در خود ،
هیچ معنایی نیست !
اما هر كسی، از او،
آن تواند دیدن كه نقد روزگار و
كمال كار اوست
و اگر گویی‚
”شعر را معنی آن است كه قائلش خواست
و دیگران معنی دیگر
وضع می كنند از خود “
این همچنان است كه كسی گوید :
”صورت آینه ،
صورت روی صیقلی یی است كه اول آن صورت نموده “
و این معنی را تحقیق و غموضی هست كه اگر در شرح آن
آویزم ، از مقصودم بازمانم
عین القضات همدانی
تبیاد : این سخن عین القضات دقیقا همان چیزی است که در نقد ادبی جدید به نام
Reader- Response Theory یا نظریه واکنش مخاطب معروف است . مبنی بر اینکه یک قطعه شعر ( یا هر اثر ادبی دیگر ) مانند نمایشنامه ای است که هر خواننده در آن نقش خاص خود را دارد . به زبانی دیگر نظر و دیدگاه مخاطب در اینکه اثر ادبی چه معنایی داشته باشد کاملا موثر است و به تعداد خوانندگان یک اثر ادبی برای آن اثر معنا نیز وجود دارد . این نظریه که در نقد ادبی از دهه 60 قرن بیستم رواج یافت نقطه مقابل فرمالیسم دانسته شده چراکه در فرمالیسم سعی در کشف ایده و نظر نویسنده است و تمام تلاش منتقد آن است که بفهمد نویسنده چه در سر داشته اما در نظریه" واکنش مخاطب" هر فردی مجاز است معنایی که خود می خواهد را از متن برداشت کند ولو اینکه به نظر دیگران خلاف ایده و نظر خود نویسنده متن نیز باشد . عین القضات نیز به صراحت همین ایده را مطرح می کند و می گوید :
اثر ادبی مانند آینه است قابلیت نمایاندن هرچه مقابلش باشد را دارد و نه اینکه از قبل نقشی بر آن پدید آمده باشد
- " و اگر گویی‚شعر را معنی آن است كه قائلش خواست و دیگران معنی دیگروضع می كنند از خود این همچنان است كه كسی گوید :
- ”صورت آینه ،صورت روی صیقلی یی است كه اول آن صورت نموده “
اگر بگویی معنی اصلی اثر همانست که در ذهن شاعر بوده مانند آن است که بگویی شکل آینه ، طرح اولین صورتی است که در مقابل آن ایستاده -که بی شک چنین نیست-.
البته ما به این دقت نظر عین القضات آفرین می گوییم اما یک سوال -هرچند بی ربط- به ذهن بنده می رسد و آن اینکه اگر نام عین القضات ، بیل یا جیل بود و فامیلیش بجای همدانی Hampshiren ( به فتحه H و سکون SH و کسر R ) آیا ممکن نبود که این نظریه ادبی این ده قرن را در سکوت نگذراند و تا 1960 میلادی معطل نشود؟ آه که به قول خاقانی "فلک کج رو تر است از خط ترسا" ( روزگار از خط انگلیسی هم کج تر با تابید!)
مطالب مرتبط: