تبیان، دستیار زندگی
به چه علت شیوه زندگی آمریکایی این قدرت را پیدا می کند تادر میان سراسر مردم جهان، جهان بینی خاص خود را بر کرسی بنشاند؟چرا دیزنی و هالیوود بر همه چیز پیروز می شوند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیزنی، حکمران کارتونی
میکی ماوس

به چه علت شیوه زندگی آمریکایی این قدرت را پیدا می کند تا در میان سراسر مردم جهان، جهان بینی خاص خود را بر کرسی بنشاند؟

شاید بتوان در ابتدا به این سوال اینطور پاسخ داد که وضعیت  ژئوپولتیک آمریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و غلبه بازار ملی و اقتصادی بزرگ ایالات متحده از یک طرف و بهره گیری از سلاح تبلیغات و گسترش صنایع فرهنگی در طول سالهای جنگ سرد از طرف دیگر، در این غلبه فرهنگی نقش اساسی داشته است.

اما ممکن است این دلایل قانع کننده نباشند.چرا که استالین و بوش، خواهان تمامی قدرت بوده و هستند، اما در واقع"می کی موس" و "شرک" بودند که توانستند همه جا باشند.

میشل ایزنر، غول ارتباطات و رئیس کمپانی والت دیسنی، چنین پاسخ می دهد: "سرگرمی های امریکایی از چنان تنوعی برخوردارند که هر کس احساس می کند برنامه های ارائه شده تنها برای شخص وی طراحی گردیده است و از این طریق خود را در آن ها بازمی یابد؛ و این چیزی است که همه انسان ها طالب آن هستند. سپس با نحو عجیبی ادامه می دهد: "صنعت سرگرم کننده امریکایی، نتیجه آزادی در خلاقیت و  برداشته شدن موانع است. رهاورد این آزادی، جذابیتی است که در هیچ جای دنیا یافت نمی شود".

در حالیکه طبق آمار رسمی بودجه صنعت تبلیغات در آمریکا سالیانه حدود 250 میلیارد دلار است، احتمالا ساخت برنامه های جذاب، اگر هم دارای تنوع چندانی نباشند، این قدرت را می یابند تا به درون هر خانه ای نفوذ کنند.

با کمی دقت و تعمق به نظر می رسد این دروغی بزرگ و واضح است. در حالیکه طبق آمار رسمی بودجه صنعت تبلیغات در آمریکا سالیانه حدود 250 میلیارد دلار است، احتمالا ساخت برنامه های جذاب، اگر هم دارای تنوع چندانی نباشند، این قدرت را می یابند تا به درون هر خانه ای نفوذ کنند. مثلا کانال تلویزیونی ام،تی،وی در طی شبانه روز، 14 ساعت را به برنامه های تبلیغاتی مربوط به صنعت جهانی موزیک اختصاص می دهد که موجب پیروزی قاطع در به استعمار کشیدن و انحصار فرهنگ جهانی به وسیله دیزنی و یا هالیوود می شود. به این ترتیب "دیزنی"،"مک دونالد" و "ام.تی.وی" مردم را به سبکی و تندی و سادگی دعوت میکنند و با به تصویر کشیدن کلکسیونی از حوادث و تصاویر جذاب و هماهنگ، مخاطبان خود را در سرتاسر کره زمین محو و محصور بازی زیرکانه خویش می کنند.

داوری و قضاوت در مورد شیوه عملکرد این کانونهای قدرتمند، آنچنان واضح است که حتی بدون توجه به سایر ابعاد مختلف آن می توان به اظهار نظر در این زمینه پرداخت. چرا که این صنعت فراگیر برای همگان امکان  استفاده از حواشی را باقی می گذارد. ممکن است کسی موفق به تماشای جدیدترین فیلم هالیوودی نشود، اما زمانی که در اتاق شخصی خود به مونیتور کامپیوتر خیره شده تا از اوضاع و احوال صندوق پست الکترونیکی اش با خبر شود، نامه ای را دریافت می کند مبنی بر انتشار این که  "آنجلینا جولی" و "برد پیت" با دریافت رقمی نجومی، اجازه داده اند تا دوربین های خبری از آنان و دوقلوهایشان، تصاویر و عکس هایی را منتشر کنند که البته به گفته خودشان تمامی این پول را صرف امور خیریه می کنند. طنین صدای "مادونا" و "سلندیون" و اخبار مربوط به "جنیفر لوپز"، از هر جا ممکن است به گوش رسد.

دیزنی

صداهایی که شنیده می شوند و تصاویری که دیده می شوند، همگی مربوط به جهان بی نظم فعلی هستند که در کنار خود مصیبتها و اندوه فراوان را به همراه دارد. به گونه ای که انگار جریان یکسان سازی فرهنگها به آرامی در حال شکل گیری است و تنوعات فرهنگی هر روز کمتر از قبل می شود.

به نظر می رسد چنگال امپراطوری کمپانی های بزرگی همچون "والت دیزنی" تیزتر و قویتر از گذشته شده است. به طوریکه فیلم های کارتونی آن امروزه سوغات خانه کودکان معصوم هر ملت و فرهنگی شده است. کارتون هایی که مرزهای بین طفولیت و بزرگسالی را درنوردیده و دوران كودكی را كه در گذشته با حفظ حریم‌ها و مرزهایی با دوران بزرگسالی، تحقق پیدا می‌كرد، به زوال كشانده است.

به نظر می رسد چنگال امپراطوری کمپانی های بزرگی همچون "والت دیزنی" تیزتر و قویتر از گذشته شده است. به طوریکه فیلم های کارتونی آن امروزه سوغات خانه کودکان معصوم هر ملت و فرهنگی شده است.

مضامین موجود در این کارتون ها به گونه ای است که انگار محتوای دنیای بزرگسالان را بدون استفاده از هر گونه نظام مرزگونه خاصی ـ آن گونه كه در مورد متون مكتوب شاهد آن بوده‌ایم ـ به كودكان عرضه می‌نماید. پیش‌تر بزرگسالان اسرار زندگی خود را ـ همچون اسرار اجتماعی، سیاسی و ... كه برای كودكان خود نامناسب تلقی می‌نمودند ـ با استفاده از نظام‌های رمزگونه مكتوب، از دسترس آنها دور نگه می‌داشتند، اما هم اینك، محصولات رنگارنگ کمپانی دیزنی همه این اسرار را به طور همزمان و در كمترین زمان ممكن به هر فردی و با هر فرهنگی منتقل می‌نماید. کودکان ما علاقه دارند که بدانند سرنوشت "شرک"چه می شود و یا اینکه سیندرلا و پری دریایی بالاخره با محبوب خود ازدواج خواهند کرد یا خیر؟ در چنین اوضاعی، وقتی کودکان در سطح شهر و کوچه  خیابان، بر سر در رستوران یا سوپر مارکت و بر روی برچسب تبلیغاتی و کیف و مداد و دفتر مدرسه، تصاویر مختلف "شرک" را می بینند، چندان عجیب نیست که همیشه چشم به راهش باشند تا با برنامه هایی جدید به دیدارشان بیاید. فلذا در چنین فضایی است كه جامعه‌پذیری كودك بدون هیچ گونه كنترل و نظارتی، صورت می‌پذیرد. کودکان ما تحت تاثیر فرهنگ غالب این انیمیشن ها رشد میکنند و قطعا چنین چیزی بر نگرش و شخصیت آنان موثر خواهد بود. به این ترتیب دیزنی به دومین خرید بزرگ در تاریخ اقتصاد آمریکا تبدیل می شود و میزان سود حاصل از فروش محصولاتش در میان 5 اثر اول دنیا شناخته می شود.

یکسان سازی فرهنگی

هرقدر بازار سرمایه تصویری گسترش یافته، به همان میزان، انحصاری نیز شده است. صنعت فیلم سازی امریکا، به طور متوسط، برای هر فیلم سینمایی 59 میلیون دلار هزینه می کند. اروپاییان و هندی ها حتی نمی توانند به این مبلغ نزدیک شوند فیلم های امریکایی، از نظر فناوری  و تجهیزات، معیارهای جدیدی  پدید آورده و چنان پرهزینه و پیچیده اند که دیگران به ندرت توانایی رقابت دارند. به این ترتیب، جاذبه هالیوود و دیزنی پیوسته فزونی می یابد.

میکی ماوس

بودجه های کلان هر روزه صرف این می شوند تا طبق یک سناریوی از پیش تعیین شده، یک فرهنگ خاص را به عنوان "تک فرهنگ سرمایه داری" در تمامی اطراف و اکناف جهان، توزیع کنند. این یک برنامه مهم است که برای "امپریالیسم فرهنگی" نقش مهمی دارد. این ایده یعنی همان که یک فرهنگ یگانه و مسلط بر فرهنگ های آسیب پذیر  دیگر تاثیر گذارد، قضیه نسبتا ساده ای است اما از طرف دیگر جهان بینی امپریالیسم فرهنگی در واقع حاوی مجموعه ای نسبتا پیچیده، مبهم و متناقض است. در حقیقت امپریالیسم فرهنگی متشکل از شماری از گفتمانهای مجزاست که پیرامون محور سلطه، تشکیل می شود. سلطه آمریکا بر اروپا، سلطه غرب بر سایر نقاط جهان، سلطه مرکز بر پیرامون، سلطه جهان مدرن بر جهان سنتی به سرعت ناپدید شونده، سلطه سرمایه داری بر تقریبا هر چیز و هر کس. تمامی این ها به این خاطر رخ میدهند تا به یک آرزوی دیرینه دست یابند و برای تحقق این آرمان از هر ابزاری بهره برده و در بسیاری از موارد با موفقیت مواجه شده اند. هدف الحاق تمام فرهنگ های ملی به نظام اقتصادی سرمایه داری جهانی یک فرهنگ فراگیراست.

در چنین فضایی است كه جامعه‌پذیری كودك بدون هیچ گونه كنترل و نظارتی، صورت می‌پذیرد. کودکان ما تحت تاثیر فرهنگ غالب این انیمیشن ها رشد میکنند و قطعا چنین چیزی بر نگرش و شخصیت آنان موثر خواهد بود

به این ترتیب است که در تمامی ابعاد جامعه میتوان به راحتی ردپای این نوع تفکر را مشاهده کرد. البته با توجه به مطالب مذکور، واضح است که این تفکر در حیطه بحث رسانه، قدرت نفوذ و تعمیق بیشتری دارد. چرا که رسانه نقش مهمی را در جامعه و در رابطه با افراد ایفا می کند. رسانه قادر است درک فرد را از روابطش تغییر دهد. اطلاعات و افکاری را در جامعه منتشر کند که از عوامل و نیروهای موثر در شکل جهان اجتماعی باشد. رسانه ها در بازاندیشی جامعه مدرن، نقش محوری دارند و گزینه های انتخاب ما را مشخص کرده و سبک های زندگی را به ما معرفی می کنند. رسانه الگوهای رفتاری را به افراد دیکته می کند و قادر است به طور نامحسوس و ملایمی به تغییر و تحول این الگوها بپردازد. سوال اینجاست که در شرایطی که حاکمیت رسانه ها در دنیا به بالاترین میزان خود رسیده است، آیا بهتر نیست به گونه دیگری به غنی سازی و تقویت این ابزار پرداخته شود تا به بهترین نحو ممکن به بازتولید و احیای فرهنگ خودی بپردازد و یا اینکه حداقل محصولاتی را ارائه کند که تا حدودی قادر به مقابله با این هجمه عظیم جهانی باشد.

فاطمه ناظم زاده

گروه جامعه وسیاست

منابع:

1- گیدنز،آنتونی "چشم اندازهای جهانی" ترجمه محمد رضا جلایی پور، تهران:1384

2- استریناتی،دومنیک."نظریه های فرهنگ عامه"، ترجمه ثریا پاک نظر، تهران:1379

3- جانسون،لزلی."منتقدان فرهنگ". ترجمه ضیاء موحد. تهران:1378

4- هارالد، شومن / هانس، پیتر مارتین ،"دیسنی در همه جا" ترجمه حمیدرضا شهمیرزاده، سایت باشگاه اندیشه

5- تاملینسون، جان "جهانی شدن و فرهنگ" ترجمه محسن کریمی. تهران:دفتر پژوهش های فرهنگی