پرنده شیرین جوانی
پرسشی كه در سالهای اخیر، وقتی فیلم تازهای از وودی آلن روی پرده آمده تكرار شده، احتمالا قبل از تماشای «ویكی، كریستینا، بارسلونا» هم ذهن تماشاگر پیگیر و علاقهمند را درگیر میكند.
پرسشی كه از نوعی تردید در مورد تواناییهای آلن 73 ساله حكایت میكند: «آیا او هنوز هم به اندازه «آنیهال»، «رز ارغوانی قاهره»، «هانا و خواهرانش» و «زن و شوهرها» خلاق است؟» در میان چند فیلم كاملا ناامید كننده، «امتیاز نهایی» و همین فیلم آخر به این پرسش پاسخ مثبت میدهند.فیلمها از میل به تجربههای تازه خبر میدهند و اینكه او با وجود توانایی تكرار متقاعدكننده موفقیتهای گذشته، ریسك كردن را ترجیح میدهد؛ ریسكهایی كه گاهی مثل «تبهكاران خرده پا» به نتیجه نمیرسند و گاهی هم آنقدر موفق از كار درمیآیند كه آلن دستنیافتنی اواخر دهه 70 تا اوایل دهه 90 را تداعی میكنند.
«ویكی، كریستینا، بارسلونا» شور و اشتیاق را با تلخاندیشی و بدبینی ذاتی مولفش تلفیق میكند. زیبایی بصری فیلم در عین چشمنوازی، اندوهبار نیز هست. برای آنها كه معتقدند آلن بیشتر فیلمسازی اروپایی است تا كارگردانی آمریكایی، « ویكی...» شاید مثال قانعكنندهای باشد. تولستوی سالها پیش گفت: «زیبایی نجاتمان خواهد داد.» آلن اما در آخرین ساختهاش نشان میدهد كه اعتقاد به چنین اندیشهای در دنیای پر از تناقض امروز، نیازمند خوشبینی افراطی است؛ صفتی كه آلن همواره از آن مبرا بوده است.
همیشه همینطور بوده، اینكه بعد از انتقادهای تند و بیرحمانه از آلن با عبارتهایی كه آنقدر تكرار شده كه همه آنها را از حفظ شدهاند؛ استاد با بازگشتی خیركننده، جواب زخمزبانها را بدهد. شاید به همین دلیل است كه از وقتی كهولت سن آلن ترجیع بند نقدها شده، آلن بیشتر درباره جوانها فیلم میسازد.
كاراكترهای «ویكی، كریستینا، بارسلونا» جوانند اما ابتكار توأم با تجربه، آزادی عمل و تسلط به روایت در این كمیك درام سوژه محور حكایت از خلاقیت تمام نشدنی كارگردانی توانمند دارد كه پیرانه سر، عشقی مدرن را به تصویر میكشد.
سیونهمین ساخته وودی آلن دستشده گوی رقابت در جلب توجه بیننده است.فیلم، داستان قتل عام روزهای تابستان در گرداب سرگیجهآور حسادت و احساسات دو دوست آمریكایی است كه برای گذراندن تعطیلات به شهر بارسلون آمده و زیر گرمای خورشید سوزان مدیترانه در پی شكار بهترین لحظهها هستند. ویكی (ربهكا هال) دختری آرام، باهوش و مبادی آداب است كه خوب صحبت میكند و رفتاری صمیمانه دارد ولی همواره میكوشد تا حریمهای فردی و اجتماعی را رعایت كند.
او دانشآموخته یكی از دانشگاههای معتبر آمریكاست و در حال حاضر مشغول تهیه پایاننامهای با عنوان «هویت كاتالونیایی» برای فارغالتحصیلی از دوره كارشناسیارشد است. ویكی زنی كاملا سرد و بیاحساس است كه با حضور خاكستریاش، فیلم را از ورطه سقوط به سیاهی مطلق نجات میدهد. اما كریستینا نقطه مقابل اوست؛ دختری سرزنده و پر از شور جوانی كه به سختی میتواند به خواستههایش فائق آید. او فیلمسازی بلندپرواز و با انگیزه است كه به تازگی فیلم كوتاهی را با مضمون دغدغه همیشگیاش ساخته است: «چرا به سختی میتوان عشق را تعریف كرد؟»
فیلم، داستان قتل عام روزهای تابستان در گرداب سرگیجهآور حسادت و احساسات دو دوست آمریكایی است كه برای گذراندن تعطیلات به شهر بارسلون آمده و زیر گرمای خورشید سوزان مدیترانه در پی شكار بهترین لحظهها هستند.
ویكی و كریستینا در نخستین روزهای اقامتشان در افتتاحیه یك موزه هنری شركت میكنند. حضور آنها در این مراسم و آشنایی با نقاش جوانی به نام جوآن آنتونیو، سرآغاز شكلگیری مثلثی است كه به جذابیت دراماتیك اثر میافزاید.
آلن همچون نظارهگری دقیق، واكنشهای افراد مختلف در مقابل وسوسه و خیانت را به عنوان رهاورد بیچون و چرای روابط مدرن به تصویر میكشد. اما چرا آلن از میان همه سوژههای ریز و درشتی كه قطعا به چشم تزبین فیلمساز حساسی چون او آمدهاند، دور از ذهنترین گزینه را انتخاب كرده است؟! كارگردانی كه در اواخر دهههای 70 و80 به ساخت كمدی و درام بسنده میكرد، فیلمی ساخته كه ثابت میكند او برای بیان اندیشههایش محدودیتهای ژانری را برنمیتابد.
كاراكترهای «ویكی، كریستینا، بارسلونا» در دنیای ایدهآل خالقشان زندگی میكنند؛ آمیزهای از رمانتیكگرایی فیتز جرالدی، اطناب كلام روهمر ونیهیلیسم برادران ماركس! تصورات آلن آنقدر در ذهنش روشن و شفاف هستند كه برای عینیت بخشیدن به آنها بیمهابا ضرورتهای ژانری را كنار میگذارد و در داستانپردازی، تصویربرداری و حتی فضاسازی روحی و عاطفی فیلم نیز سنتشكنی میكند. ویكی و كریستینا هم آزادند. آزادند تا هر كجا و هر طور كه مایلند تعطیلاتشان را بگذرانند، قصه را پیش ببرند و حتی از طوطیوار بیان كردن دیالوگهایی كه فیلمنامه برایشان دیكته كرده سرباز زنند.
آلن به كارگردانی نكردن بازیگرانش مشهور است و همواره فرصت ریسك كردن را به آنها میدهد كه یا شنا كنند و یا در اشتباهاتشان غرق شوند! اعتماد او به هنرپیشگان و احترام به قابلیتهای آنها، صدور مجوز كارگردان برای قرار گرفتن در صحنهای است كه آنچه را در چنته دارند روی دایره بریزند و خودشان باشند. حاصل تجربه این سالها و اتخاذ چنین رویكردی، درخشش تكتك بازیگران در نقشهایی است كه به آنها محول شده! اسكارلت جوهانسون تاكنون هیچ كاراكتری را تا این اندازه بیاسترس و بااعتماد به نفس بازی نكرده است. باروم بیش از پیش در انتقال جذابیتهای رمانتیك روابطش موفق است و میكوشد تا با ارائه یك بازی واقعبینانه مخاطب را به قبح گرایش به غیر اخلاقیات واقف سازد، به طوری كه سنگینی سایه هوسبازی را حس كند و از آن دوری گزیند.
ربهكا هال هم هنرپیشه جوان و قابلقبولی است كه به فوتوفن حرفهاش آشناست اما هیچ اثری از زیركی و بلوغ هنری در كارش دیده نمیشود. اما نقطه مقابل او تاثیرگذارترین چهرهای است كه حضورش نقطهعطف داستان یكنواخت آلن است؛ پنهلوپه كروز كه به نظر میرسد مفهوم «ستاره بودن» برایش با نخستین درخشش واقعی در یك فیلم آمریكایی معنا پیدا كرده است. او در نقش ماریا النا همسر سابق جوآن آنتونیو، زنی خوش قریحه است كه به لحاظ جزئیات شخصیتی با همه نقشهایی كه تاكنون ایفا كرده متفاوت است. آلن مثل همیشه برای مخاطبانش سورپرایز دارد كه باز هم عمیقتر از آنی است كه در نگاه اول به چشم میآید.
فیلم او در واقع نمایش اغراقآمیزی از تفریح و تفرج دور از واقعیت چند جوان است. موقعیتها و میزانسن بیشتر سكانسها یكی است و فقط شخصیتها جای خود را با هم عوض میكنند؛ با نگاهی عمیق به این درام به ظاهر ساده به اندیشه ژرف آلن در مقام یك فیلمساز تحلیلگر ایمان میآورید كه از دریچه دوربینش مشكلات و معضلات اجتماع را میكاود و نكات ظریف مدنظرش را هنرمندانه در زوایای پنهانی شخصیت كاراكترهایش تعبیه میكند. او در اولین برخوردش جهانبینی كلی كارگردان را در یك جمله خلاصه میكند و میگوید: «زندگی، كوتاه، ملالانگیز، بیاشتیاق و پر از درد است!»
آلن در خلق دو كاراكتر زن قصه ظرافت قابل ملاحظهای به خرج داده، به طوری كه دو دوست به ظاهر همراه و با علایق مشترك تجسم دو فلسفه رمانتیك كاملا متضاد هستند.
آلن در خلق دو كاراكتر زن قصه ظرافت قابل ملاحظهای به خرج داده، به طوری كه دو دوست به ظاهر همراه و با علایق مشترك تجسم دو فلسفه رمانتیك كاملا متضاد هستند.حدود یك ساعت طول میكشد تا پنهلوپه كروز با حضور خود شخصیتها را از رخوتی كه گرفتار آن شدند نجات دهد. او نمونه زن ایدهآل آلن است كه شتابزده اما ملودیوار دیالوگهایش را با لهجه انگلیسی- اسپانیایی بیان میكند و در كانون توجه بیننده قرار میگیرد.
اما آنچه بعد از همه ماجراهای داستان انتظار شخصیتها را میكشد تنهایی، جنون، گرایش به قتل، احساس شكست و سرخوردگی با ازدواجهای خستهكننده است، اما اینكه چرا آلن با وجود همه باورهای شخصی و اعتقاد به فلسفه لذتگرایی چنین پایان تلخی را برای كاراكترهایش درنظر گرفته جای بحث دارد. تمایل او به ایجاد تنوع در فضای كار و انتخاب لوكیشنهایی خارج از هالیوود در سالهای اخیر هم به كارش طراوت خاصی بخشیده؛ اتفاقی كه سه سال پیش با امتیاز نهایی درانگلستان افتاد و امسال با ویكی... در اسپانیا تكرار شد! به هر جهت این دو فیلم او از هر حیث با بهترینهای كارنامهاش در چند دهه گذشته رقابت میكنند.
توجه ویژه او به شیوه نگارش فیلمنامه، موسیقی، تدوین و حتی بازی گرفتن از هنرپیشگان ، نشان از حساسیتهای هنرمندانه این كهنهكار هالیوودی دارد.
منبع : اعتماد