شب قدر در ادبیات و عرفان فارسی
در ادبیات و عرفان فارسی شب قدر، شبی است که عارف خدا را، به تجلی خاص مشرف می گردانند تا با آن تجلی، حبیب قدر و مرتبه خود را به محبوب بشناساند . و آن وقت ابتدای وصول سالک به مقام اهل کمال در معرفت است .
شب عاشقت لیلة القدر است چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب* (رودکی)
مطلع نور تجلی آفتابِ روی اوس لیلة القدری که می گویند هست آن ، موی اوست (نسیمی)مکانت کشتی نوح است ای صدر زَمانَت وَ الضُحی وَ لَیلَةُ الْقَدر( عطار)
روز بهان بقلی فسوی در توصیف شب قدر چنین آورده است ، خدای سبحانه هر سال به کرم و فضل خود ، مرا از آن آگاه کرد و از عجایب قدرت خود آنچه را که می خواست به من نشان داد . (مشارب الارواح ص 292)عراقی ،عارف بزرگ قرن ششم شب قدر را بقای سالک، در عین استهلاک به وجود حق تعالی تعریف کرده است :
آن شب قدری که گویند اهل خلوت، امشب است باری این تأثیر دولت از کدامین کوکب است؟
از نظر ابن عربی ، شب قدر، شبی است که انسان، متحقق به انسانیت خود ، یعنی جامع صورت الهیه و حقایق کونیه می شود .(المعجم الصوفی ص1011)
دیگر عرفا شب را در حضور مراد و محبوب بودن نیز ، شب قدر گفته اند :
شبی کان دلبر عیار با ماست نه یک شب ، صد شب قدر است ما را (کلیات شمس)
شب قدر است و طی شد نامه هجر سلامْ فیهِ حَتی مَطَلعِ الفَجْر( حافظ)در فرهنگ عبارات صوفیه ، در معنای شب قدر چنین آمده است ،« به عبارتی چون شب قدر فرا رسد خدای تعالی ابدال ( برگزیدگان) خود را پیش از ظهورش ، یک یا دو ساعت یا نصف روز یا یک روز خبر می دهد . پس برای ابدال مثل روشنایی صبح کشف می شود و در آن عجایب ملکوت و حق سبحانه و ملائکه و انبیا وپیران حق و بهشت و اهل آنرا می بینند .»
حسن ختام :