تبیان، دستیار زندگی
کلاس اول راهنمایی بودم. تیم فوتبال کلاس‌مان به فینال مسابقات قهرمانی بین کلاس‌های مدرسه رسیده بود و فردا باید با تیم بچه‌های کلاس سوم که از ما بزرگ‌تر بودند بازی می‌کردیم. باور کنید تعریف از خودم نیست، من بهترین بازیکن تیم‌مان بودم و با 4 گلی که دربازی نی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

2 گل به تیم خودی

پسر فوتبالیست

کلاس اول راهنمایی بودم. تیم فوتبال کلاس‌مان به فینال مسابقات قهرمانی بین کلاس‌های مدرسه رسیده بود و فردا باید با تیم بچه‌های کلاس سوم که از ما بزرگ‌تر بودند بازی می‌کردیم. باور کنید تعریف از خودم نیست، من بهترین بازیکن تیم‌مان بودم و با 4 گلی که دربازی نیمه نهایی زده بودم، همه‌ی بچه‌ها رسیدن به فینال را به خاطر بازی خوب من می‌دانستند و می‌گفتند بدون تو، ما به فینال نمی‌رسیدیم. همه از من تعریف می‌کردند؛ حتی معلم ورزش‌مان که دوست داشت ما قهرمان‌ شویم.

این تعریف و تمجیدها باعث غرور من شده بود تا جایی که فکر می‌کردم کار تمام شده و ما قهرمان شدیم و من به قهرمان مدرسه تبدیل شده‌ام.

شب قبل از بازی خواب دیدم که من 2 تا گل زدم و بازی با دو گل من تمام شده است؛ اما آقای ناظم به جای اینکه جام قهرمانی را به ما بدهد به تیم حریف داده است، صبح که از خواب پا شدم، نمی‌دانستم ناراحت باشم یا خوش حال! توی راه مدرسه، همه‌اش توی این فکر بودم که من دوتا گل زدم، پس چرا تیم حریف را قهرمان معرفی کردند. بعد هم با خودم گفتم: «بی‌خیال! این فقط خواب بوده، اصلاً، آقای ناظم دوست داره سومی‌ها برنده بشن. برای همین هم ما بردیم، ولی جام را به تیم حریف داد، اما این دیگر خواب نیست و امروز که ما قهرمان شدیم، هیچ‌کس نمی‌تواند قهرمانی را از ما بگیرد.»  بازی شروع شده بود و تا آخر داشت مساوی پیش می‌رفت که ناگهان من 2 تا اشتباه پیاپی کردم و در عرض چند دقیقه 2 گل به تیم خودمان زدم. بازی تمام شد و دنیا روی سرم خراب. بله، 2 تا گلی که دیشب توی خواب زدم به تیم خودی بود نه به تیم حریف!

سید مهدی حسینی- قم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.