کلماتی که با هم می سازند
کلیات جناس یا تجنیس در بدیع
جناس یا تجنیس، از صنایع لفظی در علم بدیع است. تجنیس در لغت به معنای «همجنس آوردن » و «با چیزی مانند شدن » است و در اصطلاح همانندی دو کلمه در لفظ با اختلاف آنها در معناست ، مانند «شیر» که هم به شیر آشامیدنی و هم به جانور درنده گفته می شود.
در همة تعریفهای گوناگونی که برای تجنیس داده شده است، شرط تجنیس اختلاف معناییِ دو لفظ همانند است . به دو لفظ همانند در جناس ، «دو رکن جناس » می گویند. برخی ، حُسن تجنیس را مشروط به آن دانسته اند که ارتباط طبیعی بین لفظ و معنا برقرار شود و با تکلف همراه نباشد.
جناس انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت اند از:
تامّ، زاید، مُتَوَّج ، مُذَیَّل ، مضارع ، لاحِق ، اشتقاق ، شبه اشتقاق ، مرکّب ، مُحَرَّف ، مُزدَوَج ، خطّ و مقلوب .
جناس تامّ
یعنی همانندی کامل دو لفظ با اختلاف در معنی . جناس تامّ بر دو نوع است : «مماثل » و «مستوفی "».
در جناس مماثل طبقة دستوری دو واژه (اسم ، فعل ، حرف و مانند اینها) یکی است ؛ مانند ساعة (قیامت ) و ساعة (واحد زمان )، که هر دو اسم اند، در آیة 55 سورة روم :
«یَومَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجرِمونَ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ...» (روزی که رستاخیز برپا شود، مجرمان سوگند یاد می کنند که جز ساعتی ] بیش [ درنگ نکرده اند)، یا خطا (شهری در ترکستان ) و خطا (اشتباه )، که هر دو اسم اند، در بیت :
«ای چراغ همه بتانِ خطا/ دور بودن ز روی توست خطا» (شمس قیس ، ص 338).
در جناس مستوفی " دو واژة همانند طبقة دستوری واحدی ندارند، مانند کلمة باد در بیت مولوی که در مصراع اول اسم و در مصراع دوم فعل است :
«آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هرکه این آتش ندارد نیست باد» (مولوی ، ج 1، دفتر اول ، ص 3)
جناس زاید
آن است که یکی از دو رکن جناس ، حرفی بیشتر از دیگری داشته باشد. این حرف زاید ممکن است در اول ، وسط یا پایان کلمه باشد. در اول کلمه مانند ساق و مساق در آیة 29 و 30 سورة قیامت :
«وَالْتَفَّتِ السّاقُ بِالسَّاقِ اِلی " رَبِّکَ یَومَئذٍ الْمَساقُ» (و ] محتضر را [ ساق به ساق دیگر در پیچد، در آن روز ] خلق را [ به سوی پروردگارت خواهند کشید)
در وسط کلمه مانند «جَدّی جَهْدی » (بخت من در کوشش من است ؛ تفتازانی ، ص 447)
یا برق و بیرق ، بدون در نظر گرفتن دقت دستوری ، در این بیت : «صبح ز مشرق چو کرد بیرق نور آشکار/ خنده زد اندر هوا بیرق او برق وار» (خاقانی ، ص 182)؛
و در آخر کلمه مانند نال و ناله و موی و مویه در بیت
«در حسرت رخسار تو ای زیباروی / از ناله چو نال گشتم از مویه چو موی » (شمس قیس ، ص 340). جناس زاید را تفتازانی «ناقص » و جرجانی «مَرفوّ» نامیده است .
جناس متوّج
آن است که یکی از دو رکن جناس ، در ابتدای کلمه دو حرف بیش از دیگری داشته باشد، مانند دون و گردون در بیت «چشم بتان است که گردون دون / با سر چوب آورد از گل برون » (شمس العلماء گرکانی ، همانجا).
جناس مذیّل
آن است که در آخر یکی از دو رکن جناس ، دو حرف زاید باشد، مانند یم و یمین در بیت
«اگر میان یم اندر صفت ندیدستی / نگاه کن قلم او در آن خجسته یمین ». جناسهای متوّج و مذیّل از انواع جناس زایدند (تجلیل ، ص 34ـ 35).
جناس مضارع
آن است که دو رکن جناس ، فقط در حرف نخست اختلاف داشته باشند و این دو حرف قریب المخرج باشند، مانند کمان و گمان در بیت
«گفت آری موی ابرو شد کمان / سوی تو افکند تیری از گمان » (مولوی ، ج 1، دفتر دوم ، ص 253).
جناس لاحِق
یکی از گونه های جناس مضارع است و به آن «مُطْمِع » و «مُطَرَّف » نیز گفته اند (شمس قیس ، ص 342؛ تجلیل ، ص 31ـ32). در این جناس ، اختلاف دو واژة همانند در حرفی است که قریب المخرج نیستند . اختلاف دو کلمه گاه در حرف اول است ، مانند هُمَزَة و لُمَزَة در آیة اول سورة همزه :
«وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (وای بر هر بدگوی عیب جوی )
و دو کلمة بزم و رزم در بیت
«روز رزم او نگیرد عزّ عزرائیل جان / روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای » (منوچهری ، ص 123).
گاه اختلاف در حرف وسط است ، مانند شهید و شدید در آیة هفتم و هشتم سورة عادیات :
«وَ اِنَّهُ عَلی " ذ"لِکَ لَشَهِیدٌ وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» (و او خود بر این ] امر [ ، نیک گواه است . و براستی او ] =انسان [ سخت شیفتة مال است )،
و کلماتِ کُشی و کَسی و برکِشیده و برکِشنده در بیت «جهان به خیره کُشی در کَسی کِشید کمان / که برکِشیدة حق بود و برکِشندة ما» (خاقانی ، ص 30).
اختلاف ممکن است در حرف آخر باشد، مانند امر و امن در آیة 83 سورة نساء:
«وَ اِذا" جآءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِالْخَوْفِ اَذَاعُوا بِهِ...» (چون خبری ] حاکی [ از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند»،
و شرار و شراب و طعان و طعام در این بیت معزّی :
«از شرار تیغ بودی بادساران را شراب / وز طعان رمح بودی خاکساران را طعام » (رشید وطواط ، ص 10).
جناس اشتقاق
عبارت است از توافق دو کلمة متجانس در حروف اصلی ، ازینرو آن را دقیقاً جناس ندانسته بلکه ملحق به جناس دانسته اند ، مانند اَقِمْ و قَیّم در آیة 43 سورة روم :
«فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ الْقَیِّمِ...» (پس به سوی این دین پایدار روی بیاور). جناس اشتقاق در فارسی نیز، به سبب کاربرد کلمه های عربی ، کاربرد دارد، مانند دو کلمة ولی و ولایت در بیت
«رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس / گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت » (حافظ ، ص 65).
جناس شبه اشتقاق
آن است که حروف دو لفظ ، مشترک ولی از دو ریشة مختلف باشند ، مانند قال (مشتق از قول ) و قالین (مشتق از قلی ) در آیة 168 سورة شعراء:
«قالَ اِنّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقالِینَ» ( ] لوط [ گفت : براستی من دشمن کردار شُمایم ). این جناس را «مقارب » نیز نامیده اند .
جناس مرکّب یا «ترکیب »
آن است که یکی از دو واژة همانند بسیط و دیگری مرکّب از دو کلمه باشد، مانند تابنده در بیت
«خورشید که نور دیدة آفاق است / تابنده نشد پیش تو تا، بنده نشد» (شمس قیس ، ص 340). برای جناس مرکّب انواعی برشمرده اند.
جناس محرَّف
عبارت است از اینکه دو رکن جناس ، به لحاظ نوشتار شباهت به هم ، اما در اعراب و معنی اختلاف داشته باشند، مانند آیة 279 سورة بقره :
«...لاتَظْلِمونَ وَ لاتُظْلَمونَ» (نه ستم می کنید و نه ستم می بینید)
یا اُنس و اِنس در این بیت :
«مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا/ که هیچ اُنس نیامد زهیچ اِنس مرا» (خاقانی ، ص 29).
جناس مزدوج
که آن را «مکرّر»، «مردّد» و «مَجَنَّب » نیز گفته اند ، آن است که دو واژة متجانس ــ از هر نوع جناسی که باشند ــ به دنبال هم بیایند و برخی گفته اند که به عنوان کلمات سجع یا قافیه باشند ، مانند جناس در آیة 22 سورة نمل :
«...وَجِئْتُکَ مِنْ سَبـَاٍ بِنَبَاٍ یَقینٍ» (و برای تو از سبا گزارشی درست آورده ام )،
یا در بیت «یافت زی دریا دگر بار ابر گوهربار بار / باغ و بستان یافت ز ابر گوهر بار بار » (رشید وطواط ، ص 9ـ10).
جناس خط
که برخی آن را جناس «تصحیف » و «مضارعه » نامیده اند ، آن است که دو رکن جناس در نوشتار یکسان ، اما در نقطه هایشان متفاوت باشند، مانند بوسه و توشه در این بیت سعدی :
«مرا بوسه گفتا به تصحیف ده / که درویش را توشه از بوسه به » که خود سعدی آن را «تصحیف » نامیده است ،
یا مانند آیة 104 سورة کهف :
«...وَ هُم یَحْسَبُونَ اَنـَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (و خود می پندارند که کار خوب انجام می دهند).
جناس مقلوب
که آن را با نامهای «باشگونه » (واژگونه )، «عکس » و «تصریف » نیز نامیده اند ، آن است که دو واژة همانند از نظر نوع حروف و تعداد آنها یکسان باشند، ولی از لحاظ ترتیب حروف برعکس و مخالف باشند، مانند گنج و جنگ در این بیت عنصری :
«به گنج اندرش ساخته خواسته / به جنگ اندرش لشکر آراسته » .
جناس مقلوب بر چند نوع است ، از جمله : قلب اضمار یا قلب کل ، آن است که یکی از دو مقلوب در نیت متکلم باشد و دیگری در کلام او ظاهر شود، مانند «وارونه کلاه که گفتی ، برای من » که اگر حروفِ کلمة «کلاه » کاملاً برعکس (مقلوب ) شود، کلمة «هلاک » به دست می آید؛ و قلب بعض ، که عمل قلب در بخشی از ساختمان دو رکن جناس روی می دهد، مانند سَحْبان و سُبحان در این بیت :
«توان در بلاغت به سَحْبان رسید/ نه در کنه بی چونِ سُبْحان رسید» .
علی جندی در فنّ الجناس (ص 161) به چند نوع جناس دیگر نیز اشاره کرده است ، از جمله : جناس مُعتَل ، که اختلاف دو کلمة همانند در یکی از حرفهای علّه است ، مانند نور و نار یا جناس تنوین که یکی از دو کلمة متجانس با تنوین و دیگری با حرف «ن » ذکر می شود، مانند شجیً و شجن که چندان معروف نیستند.
در مطالب بعدی ابیات شاهد بیشتری را برای شما خواهیم آورد.
نویسنده : دکتر جلیل تجلیل به نقل از سایت دانشنامه جهان اسلام ، همراه با تلخیص و تغییر
مطالب مرتبط: