تبیان، دستیار زندگی
شیطان با همه امكاناتى كه براى اغواگرى دارد، نسبت به بندگان مخلص الهى قدرت اضلال و اغواگرى ندارد، همانگونه كه خود نیز به این حقیقت اعتراف دارد: «قالَ فبعزّتك لاغویّنهم اجمعین الاّ عبادك منهم المخلصین»(1)؛ «مخلصین هم كسانى هستند كه پس از آن ‏كه خودشان را بر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امنیت مخلصان از وسوسه‏هاى شیطانى

شیطان

شیطان با همه امكاناتى كه براى اغواگرى دارد، نسبت به بندگان مخلص الهى قدرت اضلال و اغواگرى ندارد، همانگونه كه خود نیز به این حقیقت اعتراف دارد: «قالَ فبعزّتك لاغویّنهم اجمعین الاّ عبادك منهم المخلصین»(1)؛ «مخلصین هم كسانى هستند كه پس از آن ‏كه خودشان را براى خدا خالص كردند، خدا هم آنها را براى خود خالص كرد، به طورى ‏كه غیر خدا در قلبشان جاى ندارد. پس در هیچ لحظه‏اى مشغول به غیرخدا نیستند و هیچگاه از غیر خدا اطاعت نمى‏كنند. و لذا، تسویلات - و فریبكاری - شیطانى یا هواهاى نفسانى و ... كوچك‏ترین نفوذى در آنها ندارند.»(2)

همانگونه كه از آیات استفاده مى‏شود، مصداق بارز مخلصان انبیاى الهى و اهل‏البیت علیهم‏السلام هستند. قرآن درباره بعضى از پیامبران بزرگ الهى مى‏فرماید: «واذكر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولى الایدی و الابصار انّا اخلصنا هم بخالصةٍ ذكرى الدار و انّهم عندنا لمن المصطفین الابرار.»(3)

درباره بعضى دیگر (حضرت موسى علیه‏السلام ) مى‏فرماید: «انّه كان مخلصا و كان رسولاً نبیّا.»(4)

محدوده هستى شیطان هرگز مقام شامخ انسان كامل را در برنمى‏گیرد و به حریم بندگان مخلص راهى ندارد. اگر شیطان بخواهد انسانى را فریب دهد، از راه اندیشه و افكار، فریب مى‏دهد، اما به مقام فكرى و عملى انسان كامل و بندگان مخلص راه ندارد تا بتواند آنها را وسوسه كند، بلكه شیطان در وهم و خیال راه دارد و نه در محدوده عقل محض.

درباره حضرت یوسف علیه‏السلام مى‏فرماید: «انّه من عبادنا المخلصین»(5) و در مورد اهل‏البیت علیهم‏السلام مى‏فرماید: «انّما یریدُ اللهُ لیذهب عنكم الرّجس اهل‏البیت و یطهّركم تطهیرا.»(6)

پس وقتى خداوند اراده تكوینى دارد كه آنان از هرگونه رجس و پلیدى پاك‏ باشند، روشن ‏است ‏كه شیطان ‏نمى‏تواند در آنها نفوذ كند.

چرا شیطان نمى‏تواند مخلصان را اغوا كند؟

«محدوده هستى شیطان هرگز مقام شامخ انسان كامل را در برنمى‏گیرد و به حریم بندگان مخلص راهى ندارد. اگر شیطان بخواهد انسانى را فریب دهد، از راه اندیشه و افكار، فریب مى‏دهد، اما به مقام فكرى و عملى انسان كامل و بندگان مخلص راه ندارد تا بتواند آنها را وسوسه كند، بلكه شیطان در وهم و خیال راه دارد و نه در محدوده عقل محض.

در انسان‏هاى دیگر كه شیطان رخنه مى‏كند، براى این است كه عقل آنها مشوب(آمیخته و مخلوط) به وهم و خیال است، ولى انسان كامل وهم و خیال را در برابر عقل كامل خود خاضع كرده است. قواى درونى انسان كامل مأموم قوّه عاقله است و لذا، شیطان نمى‏تواند در عقل عملى انسان كامل از طریق امید و محبت و گرایش راه پیدا كند و یا در عقل نظرى او از راه اندیشه و علم راه بیابد؛ زیرا مرحله عالى نفوذ شیطان، وهم و خیال است و از آن بالاتر نمى‏رود. شیطان از تجرّد تام عقلى برخوردار نیست؛ چنانكه در بخش عملى از محدوده شهوت و غضب نمى‏گذرد و به مرحله اخلاص، ایثار، تولّى و تبرّى راه نمى‏یابد. شیطان موجودى است مادى و داراى تجرّد برزخى و مثالى، و راهى به نشانه عقل محض ندارد؛ بله، او به عالم مثال راه پیدا مى‏كند. پس در مقام انسان كامل راه ندارد؛ زیرا نه مانند انسان كامل بى‏واسطه، از اسما و حقایق باخبر است و نه مانند فرشتگان باواسطه، خبر دارد.

مخلصین هم كسانى هستند كه پس از آن ‏كه خودشان را براى خدا خالص كردند، خدا هم آنها را براى خود خالص كرد، به طورى ‏كه غیر خدا در قلبشان جاى ندارد. پس در هیچ لحظه‏اى مشغول به غیرخدا نیستند و هیچگاه از غیر خدا اطاعت نمى‏كنند. و لذا، تسویلات - و فریبكاری - شیطانى یا هواهاى نفسانى و ... كوچك‏ترین نفوذى در آنها ندارند.

او لایق هیچ ‏یك از این دو مرحله نیست و لذا، گرفتار دو امر مى‏شود: یكى جهل به مقام انسان كامل و دیگرى استكبار كه منشأ این استكبار هم وهم و خیال است؛ چرا كه عقل هرگز انسان را به كبر دعوت نمى‏كند. وهم است كه مقام‏هاى دروغینى را راست مى‏پندارد و انسان را فریب مى‏دهد. و این ‏كه گفته شد شیطان قادر به نفوذ و وسوسه انسان‏هاى كامل نیست، نباید خیال كرد كه پس دوست آنهاست یا نسبت به آنها بى‏اعتناست، بلكه دشمن آنهاست و همواره سعى مى‏كند كه اگر نمى‏تواند مستقیما در خود آنها راه پیدا كند، در خواسته‏ها و برنامه‏ها و در اجراى طرح‏هاى آنها رخنه كند و نگذارد كه خواسته‏هایشان محقّق شود: «و ارسلنا من قبلكَ من رسولٍ و لا نبىٍ الاّ اذا تمنّى القى الشیطان فی اُمنیّته.»(7) و (8)

پی‌نوشت‌ها:

1- ص، 83 .

2ـ برگرفته از المیزان، محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 11، ص 130 و ج 12، ص 165 .

3- ص، 46 .

4- مریم،51 .

5- یوسف، 24.

6- احزاب، 3.

7- حج، 52.

8 ـ عبدالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى، قم، اسراء، ج 6، ص 198، سیره پیامبران در قرآن، با تلخیص.

منبع:

مجله معرفت، ش 62، علی محمد قاسمى .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.