آیا انسان در برابر شیطان مجبور است؟
نه تنها انسان با علم حضورى، پى به مختار بودن خود مىبرد(1) و نه تنها آیات متعددى از قرآن دلالت بر اختیار انسان مىكنند،(2) بلكه آیات فراوان دیگرى نیز دلالت دارند كه انسان در برابر شیطان بی اختیار نیست، بلكه شیطان از طریق تزیین (آراستن، زیبا جلوه دادن)(3)، وسوسه(4)، دعوت(5)، تسویل (فریفتن)(6) استزلال (لغزاندن)(7)، افتنان (به فتنه انداختن)(8) اضلال (گمراه كردن)(9)، ایحاء (القا كردن سخن، وحى كردن، وسوسه كردن)(10) وعده دروغ(11) و مانند آن انسان را به نافرمانى خدا سوق مىدهد و این همه، از لوازم شیطنت است. باید توجه داشت كه اگر در بعضى از آیات اشاره به سلطه شیطان بر بعضى افراد شده،(12) این سلطه تكوینى نیست و از اینرو، شیطان در قیامت، به هنگام رویارویى با پیروان خود مىگوید: «إِنَّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(13)؛ خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده [باطل] دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز این كه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نكنید؛ خود را سرزنش كنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتید، [و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید] بیزار و كافرم! مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!
البته روشن است كه سلطه در آیه شریفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطهاى مىشود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افكار و اندیشهها.
دعوت شیطانى و تزیین اعمال و تسویل و وسوسه توسط شیطان ممكن است در انسان میل و شوق به گناهان ایجاد كند و انسان هم پس از آن به راحتى تن به معصیت و نافرمانى خدا دهد، ولى این به معناى مسلوبالاختیار كردن انسان نیست، بلكه او مخیّر است كه دل و فكر خود را جایگاه و سنگر شیطان قرار دهد یا جایگاه ذكر الهى. بسیارند كسانى كه حاضر نیستند، حتى یك لحظه، قلب خود را جایگاه وساوس شیطانى قرار دهند؛ دلهاى آنها لبریز از ایمان به خداست و همیشه بر او توكّل دارند و از اینرو، شیطان هم بر آنها هیچ سلطهاى ندارد: «انّه لیس سلطانه على الّذین آمنوا و على ربّهم یتوكلّون»(14) ؛ او بر بندگان خدا (كسانى كه واقعا بنده او هستند) هیچ سیطرهاى ندارد، مگر بر پیروان گمراه خود: « إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِینَ»(15)؛ كه بر بندگانم تسلّط نخواهى یافت؛ مگر گمراهانى كه از تو پیروى مىكنند.
پینوشتها:
1ـ حالاتى مانند پشیمانى، شك و تردید و عذرخواهى و نیز مدح و ستایش یا مذمّت و سرزنش از بعضى افراد و همه نظامهاى حقوقى، اخلاقى و تربیتى، همه حاكى از وجود اختیار در انسانند.
2ـ محمود رجبى، انسانشناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1380، ص 155.
3ـ «فزیّن لهم الشیطان اعمالهم فصدّهم عن السبیل» (نحل: 24) «تالله لقد ارسلنا الى اُممٍ من قبلك فزیّن لهم الشیطان اعمالهم» (نحل: 63) و نیز عنكبوت: 38/ انعام:43/ انفال:48 .
4ـ «فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلّك على شجرة الخلد و ملكٍ لایبلى» (طه: 120) و نیز اعراف: 2و200 / ناس: 4و 5/ فصلت: 36/ یوسف: 100 .
5ـ «... و ما كان لی علیكم من سلطانٍ الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لی» (ابراهیم: 22) و نیز لقمان:21.
6ـ الّذین ارتدّوا على ادبارهم من بعد ما تبیّن لهم الهدى الشیطان سوّل لهم و املى لهم» (محمد:25)
7ـ فازلّهما عنها فاخرجهما ممّا كانافیه» (بقره:36) و نیز آل عمران:155
8ـ «یا بنى آدم لایفتننكّم الشیطان كما اخرج ابویكم من الجنة» (اعراف: 27)
9ـ «... و یریدُ الشیطان ان یضلّهم ضلالاً بعیدا» (نساء:60) و نیز یس: 62/ نسا: 119/ قصص:15 .
10ـ «و كذلك جعلنا لكلّ نبىٍ عدوا شیاطین الانس و الجنّ یوحى بعضهم الى بعضٍ زخرفالقول غرورا» (انعام:13) ونیز انعام:121 .
11ـ «وعدهم و ما یعدهم الشیطان الاّ غرورا.» (اسرا: 64) و نیز ابراهیم: 22 .
12ـ «انّما سلطانه على الّذین یتولّونه و الّذین هم به مشركون.» (نحل:100) و نیز زخرف: 36/ مجادله:19/ اعراف:27 .
13- ابراهیم/22.
14- نحل/ 99.
15- حجر/ 42.
منبع:
مجله معرفت، ش 62، علی محمد قاسمى، با تصرف .