عشق زمینی و عشق آسمانی
ملاصدرا فیلسوف متأله شیعه تعریف خاصی از عشق و محبت دارد که اجمالاً تحت عنوان عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا بدان پرداختیم. اکنون برآنیم تا به صورت مفصل تری آن را مورد بررسی قرار دهیم.پیش از آن لازم است تا گفتاری در مراتب این حقیقت بحث برانگیز داشته باشیم. زیرا با آنكه دربارهی محبت و عشق سخن بسیار رفته است و برخی از دانشمندان و متفكران كوشیدهاند به سبك و سلیقهِِی خود به توصیف و تبیین آن بپردازند اما اكثر آنان حقیقت عشق را تعریف ناپذیر دانستهاند و عشق را ذات محض و صرفی میدانند كه نمیتوان آن را تحت مقولهای از مقولات در آورد و برای آن جنس و فصلی در نظر گرفت.(1) از این نظر عشق و محبت به شكل منطقی قابل تعریف نخواهد بود و فقط میتوان به توصیف آن پرداخت و بر مبنای ذوق و دریافت خود از آن سخن گفت. از این رو سخن از مراتب آن برای فهم روشن تری از آن راهگشا خواهد بود.
مراتب عشق و محبت
عدهایی معتقدند عشق یك نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است كه ریشهی عضوی و فیزیولوژی دارد و غیر از این نیست و تمام عشقهایی كه در عالم وجود داشته است و دارد با همه آثار و خواصش همه عشقهای جنسیاند. یعنی عشق را چه از لحاظ مبداء و چه از لحاظ كیفیت و چه از لحاظ هدف جز شدت غریزه جنسی نمیدانند. از نظر این عده استعمال عشق در مورد خداوند نیز خارج از نزاكت و ادب و عبودیت است. فروید از روانشناسان غربی حتی محبت را نیز همانند عشق امری جنسی میداند و تا آنجا پیش میرود كه خیر و فضیلت و علم دوستی و همه چیز را جنسی میداند كه البته امروزه كسی نظریه او را قبول ندارد.(2)
قدر مسلم این است كه بشر عشق را ستایش میكند یعنی یك امر قابل ستایش میداند در صورتی كه آنچه از مقوله شهوت است قابل ستایش نیست، مثلاً انسان شهوت خوردن و یا میل به غذا – كه یك امر طبیعی است – دارد ولی این میل طبیعی قابلیت تقدیس پیدا نكرده است. پس میتوان گفت عشق هم تا آنجا كه به شهوت جنسی مربوط باشد مثل شهوت مرد و زن است و قابل تقدیس نیست و لذا آنچه قسمت بزرگی از ادبیات دنیا را در تقدیس عشق تشكیل میدهد به نوع دیگری از آن مربوط است كه خود دارای درجات و مراتبی است.(3) كه شامل عشق انسان به انسان، انسان به خدا، خدا به انسان و خدا به ذات خود است.
از نظر این گروه باید میان عشق شهوانی و جنسی با غیر آن كه عشق افلاطونی(4) خوانده میشود فرق گذاشت به بیان دیگر میان عشق زمینی و عشق آسمانی تفاوت قائل شد. در واقع احساسات انسان انواع و مراتب دارد.برخی از آنها از مقولهی شهوت و مخصوصاً شهوت جنسی است كه از وجوه مشترك انسان و سایر حیوانات است با این تفاوت كه در انسان اوج و غلیان زاید الوصفی میگیرد و بدین جهت نام عشق بدان میدهد و در حیوان هرگز بدین صورت در نمیآید ولی به هر حال از لحاظ حقیقت و ماهیت جز طغیان و فوران و طوفان شهوت چیزی نیست و از مبادی جنسی سرچشمه میگیرد و به همان جا خاتمه مییابد اما انسان نوعی دیگر احساسات هم دارد كه از لحاظ ماهیت و حقیقت با شهوت مغایر است.
هنگامی كه انسان تحت تأثیر این نوع عواطف و احساسات عالی قرار میگیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا میكند و سعادت او را میخواهد و آماده است خود را فدای خواستههای او كند. این نوع از احساسات اگر به اوج و كمال برسد به روح شكوه و شخصیت و عظمت میدهد.(5)
البته نظریه سومی نیز وجود دارد كه معتقدست ریشهی همه عشقها امر جنسی است ولی همین امر جنسی در شرایط خاصی تدریجاً تغییر شكل میدهد و خاصیت جنسی و شهوانی خود را از دست میدهد و جنبه روحی و معنوی به خود میگیرد. این عده قائل به دوگانگی عشق از لحاظ كیفیت و هدف هستند وگرنه از لحاظ ریشه و مبدأ آن را با شهوات یکی می دانند.
از نظر ایشان جای تعجب نیست كه یك امر مادی شكل معنوی به خود بگیرد زیرا میان مادیات و معنویات دیوار غیر قابل عبوری وجود ندارد و هر امر معنوی اصل و پایه مادی و طبیعی دارد و هر امر مادی یك گسترش و بسط معنوی.(6) ویل دورانت مورخ معروف فلسفه در كتاب لذت فلسفه این نظریه را برگزیده و با رأی فروید بر شدت مخالفت میكند.(7)
دیدگاه ملاصدرا در مورد مراتب عشق و محبت
ملاصدرا تابع نظریهی دوم است و معتقد است ممكن است عشق در غیر جسمانیات و متعلقات ماده هم یافت شود.(8) لذا او عشق را دو قسم كرده است: یكی عشق حقیقی و دیگر عشق مجازی.
سخن را در اینجا خاتمه می دهیم و شرح هر یک از اقسام عشق را در دیدگاه صدر الحکما در مقالات بعدی پی می گیریم.
ادامه دارد...
پی نوشت ها
1)محمد علی التهانوی، موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، به تصحیح عبدالله الخالدی، ج2 ، ص1182.
2)مرتضی مطهری، فطرت،ص 97
3)همان،ص 95
4)برگرفته از: «ضیافت (درسهای عشق از زبان افلاطون)،به ترجمه محمود صناعی، ص 80»
5)مرتضی مطهری، جاذبه و رافعه امام علی(ع)، صص57 – 51
6) مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 72
7)ویلیام جیمز، دورانت، به ترجمه عباس زریاب خویی، لذات فلسفه، ص 126
8)صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی، الحاشیه علی الالهیات شفا، ص 83
سایت تبیان
نجمة السادات رادفر
کارشناس فلسفه اسلامی