عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا
تعریف عشق و محبت در لغت
حب نقیض بغض و مترادف وداد است. این واژه در فارسی معادل دوستی است که در مقابل آن كینه قرار دارد. در لاتین Amor، در انگلیسی Love و در فرانسه Amour میباشد.(1)
عشق نیز وقتی به كمال خود می رسد قوا را ساقط می گرداند و حواس را از كار می اندازد و عاشق را بی اشتها کرده و از غذا باز می دارد و میان عاشق و مردم جدایی می افكند و او بیمار می گردد یا دیوانه می شود و در نهایت هلاك می گردد.
ریشه واژه ی محبت
در تبیین ریشهی محبت با توجه به اقوال برخی بزرگان میتوان چنین تقسیم بندی نمود :
1. حب از حَبّ گرفته شده است که جمع حبه است بمعنی دانههای گندم و جو و غلات دیگر ( كه مطعومات و غذاها هستند.) و حبه القلب جایگاه محبت و دوستی و یا مركز وجود است که نتیجه و ثمرهی دل و خاطر، مركز و هویدای دل و یا لكهای از خون سیاه در وسط قلب می باشد.
2. ممكن است حِب مأخوذ از حب ( به كسرحاء ) باشد و منظور دانه گلها و ریاحین صحرایی است. حُب، حِب نامیده میشود زیرا مغز و لباب حیات است و الحُب یعنی محبوب و به شدت دوست داشتنی.(2)
ریشه واژه ی عشق
عشق را فرط المحبه(3) و گذشتن از حد در محبت(4) گویند كه از نظر ریشهی عربی میتوان حالات را در نظر گرفت:
1- از عشق گرفته شده است که قله و بالاترین نقطهی كوه است و اگر گفته شود فلانی عاشق شده است منظور این است كه محبت او زیاد شده است و به حداكثر رسیده است.(5)
2- از عشقه گرفته شده است که گیاهی است كه به دور درخت می پیچد و آب آن را می خورد و رنگ آن را زرد می كند و سبب ریختن برگ های آن می شود و بعد از مدتی خود درخت نیز خشك می شود. عشق نیز وقتی به كمال خود می رسد قوا را ساقط می گرداند و حواس را از كار می اندازد و عاشق را بی اشتها کرده و از غذا باز می دارد و میان عاشق و مردم جدایی می افكند و او بیمار می گردد یا دیوانه می شود و در نهایت هلاك می گردد.(6)
عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا حکیم و فیلسوف بزرگ اسلامی عشق و محبت را مترادف میداند(7) و آن را ابتهاج (8) به شیء موافق تعریف میكند اعم از این كه عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی.(9)
او معتقد است كه در همهی موجودات عشق و شوقی نسبت به كمال وجود دارد و معشوق و محبوب حقیقی ذات حق تعالی است.(10)
توضیح و شرح بیشتر نظریه صدر المتألهین را در مقالات بعدی دنبال خواهیم نمود.
ادامه دارد...
پی نوشت ها
1- جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ص 291.
2- الحسنبنمحمد راغب اصفهانی، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، مفردات فی غریبالقرآن، تهران، مرتضوی، 1361،ص 428.
3- محمدبنمكرم ابنمنظور، لسان العرب،ص 251.
4- فخرالدینبنمحمد طرایحی، مجمع البحرین،ص 214.
5- فاطمه طباطبایی ،سخن عشق(دیدگاههای امام خمینی و ابن عربی)، ص 19.
6- علی اكبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین و سید جعفر شهیدی ، ج10 ، ص14024.
7- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 7، ص149.
8-ابتهاج به معنی سرور، شادی و خرمی است.یعنی آنچه سبب نشاط روحی انسان می شود.(فرهنگ معین)
9- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، رساله سه اصل،به تصحیح: سید حسین نصر، ص169؛ محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی،المبدأ و المعاد،ص113.
10- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه،ج 7، ص148.
سایت تبیان
نجمه السادات رادفر
کارشناس فلسفه اسلامی