معنویت ، روشی برای بودن
معنویت و روان شناسی(2)
در مقاله ی قبل هدف از مقالات حاضر را ، تشریح مفهوم معنویت در روان شناسی و انجام مقایسه با آرای دانشمندان اسلامی بیان کردیم، بر این اساس در شروع بحث تعاریف مصطلح برای معنویت را در دو بخش ، معنای لغوی و مفهوم عملیاتی آن ارایه می دهیم:
مطابق آرای جاری در روان شناسی معاصر، به نظر می رسد واژه معنویت کلمه ای است مثل عشق که برای بسیاری از مردم اهمیت به سزایی دارد ، ولی مشخص کردن مفهوم آن بسیار دشوار است و بسیاری معتقدند که معنویت فراتر از کلمات است.
معنای لغوی:
معنویت در فرهنگ لغت فارسی یعنی ، « آن چه منسوب به معنی ، باطنی و حقیقی است ». یا به عبارتی ، معنویت ، مجموعه جنبه های فکری ، اخلاقی ، فرهنگی و عاطفی انسان یا محصولات فکری او بوده و نیز به معنای غیر مادی آورده می شود.
معادل های معنویت در فرهنگ لغات انگلیسی عبارت است از: spirituality ، intellectuality ، ideality ، abstract ، condition . به نظر می رسد کلمه spirituality معادل مناسبی برای معنویت باشد که معنای آن عبارت است از:
« حالت یا کیفیت مرتبط بودن به جوهرهای معنوی ». و نیز « دل بستگی به چیزهای معنوی ». همچنین، معنویت یعنی،
• آن چه مربوط به روح است (ماهیت روح نه ماده).
• آن چه مربوط به دین و یا موضوعات مقدس است.
• آن چه مربوط به احساسات اخلاقی یا حالات روح است به گونه ای که از افعال بیرونی متمایز می شود.
• تحت تأثیر بودن یا کنترل شدن توسط روح الهی.
• آن چه مربوط و یا برخواسته از موهبت های عقلانی و ماورای ذهن است.
در این جا لازم است وجه تمایز معنویت از دین و دین داری مشخص شود. دین در فرهنگ لغات فارسی، « ملت، مذهب ، کیش ، آیین ، ورع ، طاعت ، حساب ، پاداش ، جزا ، مکافات » معنا می دهد.
معادل های دین داری در فرهنگ لغات انگلیسی عبارت است از: religiosity، piety ، religiousness . در فرهنگ لغات انگلیسی در برابر واژه religion آورده است: « باور در وجود خدا یا خدایان، که جهان را آفریده و به انسان ماهیتی معنوی داده است که پس از مرگ جسم به زیستن ادامه می دهد».
مطابق آرای جاری در روان شناسی معاصر، به نظر می رسد واژه معنویت کلمه ای است مثل عشق که برای بسیاری از مردم اهمیت به سزایی دارد ، ولی مشخص کردن مفهوم آن بسیار دشوار است و بسیاری معتقدند که معنویت فراتر از کلمات است. در حقیقت چنین به نظر می رسد که کلمات قادر به تشریح معنویت نیستند و کلام از سخن گفتن درباره معنویت قاصر است.
معنویت از منظر منابع مختلف در روان شناسی یعنی:
چیزی بزرگ تر از خود را در درون خود حس کردن. بازشناسی معنایی در وجود (هستی) که این معنا درک پیرامون را تعالی می بخشد. باور به معنایی متعال در هستی.
معنا و هدف را حس کردن، خود و بزرگ تر از خود را حس کردن، و اعمالی مؤید این هویت و این رابطه انجام دادن.
تجربه درونی و تجلّی بیرونی روح خود به صورت فرایندی یگانه که منعکس کنند:
(1) ایمان به خدا یا یک وجود برتر.
(2) رابطه با خود ، دیگران ، طبیعت ، یا خدا
(3) یکپارچگی همه ابعاد آدمی است، و با دو بیانگر تجربی سنجیده می شود: نیایش ( بیانگر رابطه با خدا ) و قائل بودن به معنایی در زندگی ( بیانگر برایند معنویت ).
تعلق خاطر به یک معنا و تحقق آن از راه برقراری روابط اخلاقی با افراد ، خانواده ، اجتماع محلی ، فرهنگ ، و دین. معنوی بودن الزاماً متدین بودن نیست. دادن پاسخهای صمیمانه به عمیق ترین پرسش هایی است که نفس وجود آدمی برایش طرح می کند.
همان طور که ملاحظه می شود ، واژه « معنوی بودن » و « معنویت »، به صورت های مختلف ارایه شده است. برخی در تعریف، همه اشکال خود آگاهی را تا تمام حالات آگاهی که دارای ارزش هایی ورای حد متوسط هستند ، آورده اند. بعضی ها رشد شخصی را به عنوان معنویت درونی قلمداد می کنند . گروهی از نویسندگان و پژوهش گران نیز به کنکاش در باره ی مفهوم معنویت و تجربه های معنوی و عرفانی پرداخته اند.
شاید بتوان معنویت را از دیدگاه انسان گرایی و پدیدار شناختی این گونه تعریف کرد:
معنویت از واژه لاتین spiritus به معنای نقش زندگی یا « روشی برای بودن » و « تجربه کردن است » که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می آید و ارزش های قابل تشخیص ، آن را معین می سازد. این ارزش ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط هستند ، و به هر چیزی که افراد به عنوان غایی قلمداد می کنند ، اطلاق می شوند.
در مورد این تعریف کمی فکر کنید تا در شماره های بعدی کمی بیشتر به این رویکرد بپردازیم و راه را برای ورود به آرای دانشمندان اسلامی باز کنیم.
ما را از نظرات خود نیز بهرمند سازید.
ادامه دارد...
تبیان - خانواده و زندگی
دکتر کرد میرزا