لطف یزدان

چنین شنیدم که لطف یزدان به روی جوینده در نبندد |
دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد |
چنین شنیدم که هر که شبها نظر زفیض سحر نبندد |
ملک زکارش گره گشاید ، فلک به کینش کمر نبندد |
دلی که باشد به صبح خیزان ، عجب نباشد اگر که هر دم |
دعای خود را به کوی جانان به بال مرغ اثر نبندد |
اگر خیالش به دل نیاید سخن نگویم چنانکه طوطی |
جمال آیینه تا نبیند سخن نگوید ،خبر نبندد |
بر شهیدان کوی عشقش به سرخ رویی علم نگردد |
به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لخت جگر نبندد |
به زیر دستان مکن تکبر ادب نگه دار اگر ادیبی |
که سر بلندی و سر فرازی گذر بر آه سحر نبندد |
زتیر آه چو ما فقیران شود مشبک اگر که شبها |
فلک بر انجم زره نپوشد ، قمر زهاله سپر نبندد |
صفا به رندی کجا تواند دم از بیانات عاشقی زد ؟ |
هر آنکه نالد به ناله نی ، چو نی به هر جا کمر نبندد. |
صفای اصفهانی
نام وی محمدحسین و از شعرای قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری است . صفا سنوات آخر عمر خود را در حدود بیست و دو سال در مشهد می زیست و مرحوم موتمن الملک (م 1308 ه' . ق.) درباره او عنایتی داشت . شیخ علی اصغر آریا که مرید و راوی اشعار صفا است حکایت کند که شاعر به سال 1322 ه' . ق. به بیماری ذات الریه درگذشت و در مدرسه موتمن السلطنه که پشت ایوان عباسی صحن کهنه مقدس بود و اکنون خراب است دفن شد و محل دفن متصل به پایه گلدسته طلای عباسی است و نیز نویسد که مستشارالملک فرزند موتمن السلطنه به اتکاء خاطره خود سن او را علی الظاهر بین شصت و هفتاد نوشته است . دیوان وی بدستور موتمن السلطنه بخط میرزا ابوالقاسم خوشنویس باشی آستان قدس برای چاپ نوشته شده و هنوز هم در خانواده اباخان باقی است و آقای حاجی حسین آقا ملک از آن استنساخی کرده اند و نسخه ای از آن در کتابخانه ملک است ... آنچه از احوال صفا نقل کنند این است که در پایان عمر از مردم کناره گرفته بود و به بیماری نسیان مبتلا شده بود.
توضیحات به نقل از لغت نامه دهخدا با اندکی تغییر و تلخیص.