تبیان، دستیار زندگی
روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که فرمودند: من در زمان جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبهه ها حاضر می شدم. اما تردید داشتم که آیا مصلحت همین است که من لباس پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را کنار بگذارم و این لباس نظامی را بپوشم یا با همان لباس روحانی در جبهه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطراتی از حضور رهبری در جنگ

حضور رهبری در جنگ

به روایت حجت الاسلام والمسلمین مجتبی ذوالنوری – فرمانده تیپ 83 امام صادق(ع) در زمان جنگ

روحانی و لباس نظامی!!!

روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که فرمودند: من در زمان جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبهه ها حاضر می شدم. اما تردید داشتم که آیا مصلحت همین است که من لباس پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را کنار بگذارم و این لباس نظامی را بپوشم یا با همان لباس روحانی در جبهه ها حضور پیدا کنم؟ یک روز پنجشنبه که از جبهه به منظور شرکت در نماز جمعه به تهران آمدم، برای دادن گزارش مستقیماً از فرودگاه به جماران رفتم. امام(ره) در پشت پنجره ایستاده بودند. من مشغول باز کردن بند پوتین ها شدم و این کار مدتی طول کشید. حضرت امام (ره) همچنان ایستاده بودند و با لبخند، به دقت مرا نگاه می کردند. چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسیدم، ایشان دستی به شانه من زدند و فرمودند: زمانی پوشیدن لباس سربازی در عرف ما خلاف مروت بود، ولی می بینم برازنده شماست. با این کلام دلربای امام، تردید از دلم بیرون رفته و همیشه از پوشیدن لباس نظامی لذت می بردم.

حضور رهبری در جنگ

5 استان حرام است!!!

اواسط جنگ یک زمانی حضور مقام معظم رهبری در جبهه ها کم رنگ شده بود. عده ای از فرماندهان آمدند خدمت ایشان و گفتند که آقا کم لطف شده اید؟ نمی آئید؟ آقا از جواب طفره می رفتند، خیلی که اصرار کردند، فرمودند: من چاره ای ندارم. حضرت امام رفتن بنده به پنج استان کشور را حرام کرده اند: خوزستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی. امام بر جان ایشان، برای بعد از خودش می ترسید. ایشان فرمودند: حالا که اصرار می کنید من می روم خدمت امام. التماس می کنم بلکه به من اجازه بدهد. مدت کوتاهی نگذشته بود که حضور معظم له در منطقه دوباره چشمگیر شد.

مقام معظم رهبری در جبهه

فرزندانی چون پدر

مقام معظم رهبری از تبار بسیجیان سلحشور است. فرزندان معظم له نیز این گونه اند آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری، مردم را به حضور در جنگ فرا خواندند. فرزندان ایشان به جبهه می رفتند. در عملیات بدر، در خط مقدم، من شاهد حضور فرزند عزیز ایشان، آقا مصطفی در کنار بسیجیان عارف بودم. در طول 8 سال دفاع مقدم، بارها ایشان را در لشگرهای سید الشهداء و محمد رسول الله(ص) دیده ام. این حضور شجاعانه فرزندان آقا در جبهه، نشان از تعهد مقام معظم رهبری و توجه ایشان به تربیت فرزندان دارد. (به نقل از سردار سرلشگر صفوی)

خورشید جبهه

مقاومت در خرمشهر

ما نزدیک به چهل روز مقاومت کردیم که خرمشهر به دست دشمن نیفتد. در این مدت یکی از کسانی که آر پی جی روی دوششان می گرفتند و می رفتند به مواضع دشمن می زدند، آرایش تانکهای دشمن را بر هم می زدند که دشمن جلوتر نیاید، مقام معظم رهبری بود؛ یکی از آن کسانی که در قالب گشتی های شناسائی 3 نفره و 5 نفره تا اعماق نیروهای دشمن پیش می رفتند تا اطلاعاتی را که می خواهند بدهند خدمت حضرت امام، اطلاعات دست اول و ناب می باشد، مقام معظم رهبری بود.

مقام معظم رهبری

روحیه بخشیدن به رزمندگان

آیت الله خامنه ای از ابتدای جنگ، همراه شهید چمران، حضور فعال در جبهه ها داشتند. اسلحه به دوش می گرفتند و شب ها در عملیات شناسایی شرکت می کردند. ایشان با حمایت رزمندگان، به آنان روحیه می دادند. در اواخر جنگ (1367) که وضعیت جبهه ها حساس شد و برخی روحیه خود را از دست داده بودند، معظم له با این که در آن موقع عهده دار مقام ریاست جمهوری بودند، لباس رزم پوشیدند و با یک برنامه منظم، به جبهه آمدند.

حضور آقا در جبهه، در روحیه رزمندگان بسیار موثر بود؛ تا آن جا که مدافعان واقعی انقلاب توانستند با انسجام و تداوم رزم، تجاوزهای دشمن را خنثی کنند و جنگ را به نفع جمهوری اسلامی ایران پایان دهند.

(به نقل از سردارعراقی)

خورشید جبهه

سیدعلی محبوب سید روح الله

در زمان جنگ، آیت اله خامنه ای به تیپ الغدیر تشریف بردند. من نیز در خدمت ایشان بودم. ایشان در جمع رزمندگان یزد سخنرانی کردند، سپس به سنگر فرماندهی رفتیم. ناهار را در آن سنگر صرف نمودیم. آیت الله سید روح الله خاتمی (پدر رئیس جمهور سابق) نیز حضور داشتند . ایشان با دست های لرزان خود، یک لیوان دوغ خدمت مقام معظم رهبری آورد. فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده اید، خودتان میل بفرمایید. آیت الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمائید چرا که من آن را برای شما آماده کرده ام. شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرک خواهم خورد. مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت الله خاتمی فرمود: نه! می خواهیم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند. پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، چرخاند و بعد لب های خود را بر همان جایی که آقا از آن جا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید.

عیادت آقا از جانبازان

ارتباط عاطفی با خانواده شهداء

در دیداری که آقا در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزندشان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه اعضای خانواده را سؤال فرمودند. بعد از معارفه، افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آنها می دادند. در پایان، هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند. در این بین، یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود، آمد و پس از دست بوسی شروع به گریه کرد. مقام معظم رهبری از او دلجویی کردند. پدر شهید گفت: آقا، برای همسر ایشان دعا کنید، چون بیمار است و دکترها پول کلانی برای مداوایش خواسته اند. آقا فرمودند: هیچ ناراحتی ندارد. ان شاء الله مشکلش حل خواهد شد. (فردای آن روز، همسر این فرد به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری و تحت معالجه قرار گرفت).