تبیان، دستیار زندگی
اگر من‌ و او در قهوه‌ خانه‌ ای‌ قدیمی‌ یكدیگر را دیده‌ بودیم‌ شاید با هم‌ می‌ نشستیم‌ و نوشیدنی‌ ای‌ با هم‌ می‌ خوردیم‌ اما چون‌ در جنگ‌ مثل‌ دو سرباز ساده‌ رودروی‌ هم‌ قرار گرفتیم‌ به‌ روی‌ هم‌ آتش‌ گشودیم‌ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردی‌ كه‌ كشته‌ شد

تک تیر انداز

شعری از توماس هاردی

اگر من‌ و او

در قهوه‌ خانه‌ ای‌ قدیمی‌

یكدیگر را دیده‌ بودیم‌

شاید با هم‌ می‌ نشستیم‌

و نوشیدنی‌ ای‌ با هم‌ می‌ خوردیم‌

اما چون‌ در جنگ‌ مثل‌ دو سرباز ساده‌

رودروی‌ هم‌ قرار گرفتیم‌

به‌ روی‌ هم‌ آتش‌ گشودیم‌

من‌ به‌ او شلیك‌ كردم‌

و در جا او را كشتم‌

او را زدم‌ و كشتم‌ زیرا

دشمن‌ من‌ بود

آری‌ البته‌ كه‌ او دشمن‌ من‌ بود

و این‌ مثل‌ روز روشن‌ بود

اما ....

او هم‌ شاید چون‌ من‌ به‌ اجبار

وارد ارتش‌ شده‌ بود

و حتی‌ از سر بیكاری‌

وسایل‌ زندگی‌ اش‌ را هم‌ فروخته‌ بود.

جنگ‌ چیز عجیب‌ و غریبی‌ است‌

به‌ كسی‌ شلیك‌ می‌ كنی‌

كه‌ اگر جایی‌ قهوه‌ خانه‌ ای‌ وجود داشت‌

او را به‌ آنجا دعوت‌ می‌ كردی‌

یا با قدری‌ پول‌ به‌ كمكش‌ می‌ رفتی.

The man he killed

  

"Had he and I but met

By some old ancient inn,

We should have sat us down to wet

Right many a nipperkin!

"But ranged as infantry,

And staring face to face,

I shot at him and he at me,

And killed him in his place.

"I shot him dead because –

Because he was my foe,

Just so – my foe of course he was;

That"s clear enough; although

"He thought he"d "list perhaps,

Off-hand like – just as I –

Was out of work – had sold his traps –

No other reason why.

"Yes; quaint and curious war is!

You shoot a fellow down

You"d treat if met where any bar is,

Or help to half-a-crown."