دانه های گردنبند
امام حسین (علیه السلام) و برادر بزرگ ترشانامام حسن (علیه السلام) به مکتب می رفتند، درس می خواندند و خط می نوشتند.
آنها با اینکه کوچک بودند، ولی خط زیبایی داشتند. روزی از روزها، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، یک صفحه از خطی را که نوشته بودند، بردند نزد جدشان، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم).
از او پرسیدند: خط کدام یک از ما زیباتر است؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نگاه کردند و دیدند خط هر دو نوه اش زیباست. آنها را نوازش کردند و گفتند: آفرین بر شماها، هر دو خیلی خوب و زیبا نوشته اید.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) گفتند: کدام یک زیباتر است؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نمی خواستند بگویند که کدام خط از دیگری زیباتر است. می ترسیدند دل یکی از نوه هایش را بشکند، برای همین، رو به آنها گفتند: عزیزان من، پدرتان علی، خط شناس خوبی است. خودش هم خط خوبی دارد و نویسنده آیه های قرآن است. بروید از او بپرسید.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، نزد پدرشان رفتند. خط ها را نشان دادند و گفتند: ای پدر! خط کدام یک از ما زیباتر است؟
حضرت علی (علیه السلام) به خط دو پسرش نگاه کرد و گفت: هر دو خوب و زیباست.
گفتند: کدام زیباتر است؟
حضرت علی (علیه السلام) دید نمی تواند بین خط دو پسرش فرقی بگذارد.
ترسید دل یکی از آنها بشکند، این بود که گفت: کارهای بچه ها مربوط به مادرشان است. هر چه مادرتان بگوید، من هم قبول دارم.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) نزد مادرشان،حضرت فاطمه (علیها السلام) رفتند.
نوشته هایشان را به او نشان دادند و گفتند: مادرجان! خط کدام یک از ما زیباتر است؟
حضرت فاطمه (علیها السلام) با لبخند به نوشته های پسرانش نگاه کرد. دست بر سر آنها کشید، گونه هایشان را بوسید و گفت: هر دو خیلی خوب نوشته اید. من نمی توانم بین این دو فرقی بگذارم.
ولیامام حسن و امام حسین (علیهما السلام) منتظر جواب مادر بودند.
حضرت فاطمه (علیها السلام) که دید، بچه هایش منتظرند، گفت: عزیزان من، راه حلی به نظر من رسید.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) گفتند: چه راه حلی؟
حضرت فاطمه (علیها السلام) گردنبندی از عاج داشت. آن را در دست گرفت و گفت: این گردنبند هفت دانه دارد، من این دانه ها را به زمین می ریزم، هر کدام که دانه های بیشتری جمع کردید، برنده هستید.
بچه ها قبول کردند و حضرت فاطمه (علیها السلام) دانه ها را به زمین ریخت.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) دویدند و هر کدام سه دانه از گردنبند را برداشتند، اما دانه هفتمی گم شده بود. آن ها گشتند و همه جا را نگاه کردند و عاقبت آن را پیدا کردند.
اما دانه هفتمی، از وسط نصف شده بود و هر نصفه اش را یکی از بچه ها پیدا کرد.
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) به یکدیگر نگاه کردند.
آری خداوند بزرگ هم نمی خواست دل امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را بشکند.
برگرفته از کتاب 14 قصه از 14 معصوم، با تصرف
نوشته: حسین فتاحی
************************
مطالب مرتبط