تبیان، دستیار زندگی
با شما می‌آییم؛ چرا که دوست داریم جواب او را بدهید و ما نیز به او چیزی بگوییم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لذت ...

برگ

شخصی از خویشاوندان امام سجاد علیه‌السلام نزد ایشان آمد و آن حضرت را مخاطب قرار داد و به ایشان دشنام داد؛ ولی امام سجاد علیه‌السلام پاسخ او را نداد و به او چیزی نگفت. هنگامی که او بازگشت، امام علیه‌السلام به همنشینان خود فرمودند:

شما شنیدید که این مرد چه گفت؛ دوست دارم با من نزد او بیایید تا جواب من به او را بشنوید.

پس اطرافیان امام گفتند: با شما می‌آییم؛ چرا که دوست داریم جواب او را بدهید و ما نیز به او چیزی بگوییم (پاسخ گستاخی او را بدهیم.)

پس امام کفش‌هایشان را پوشیدند و به راه افتادند؛ در حالی‌ که این آیه‌ی شریفه را تلاوت می‌فرمودند:

«... وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛

... و خشم خود را فرو می‏برند و از خطای مردم درمی‏گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد(سوره آل عمران/134)

پس اطرافیان دانستند که امام علیه‌السلام چیزی به او نخواهند گفت.

سپس امام سجاد علیه السلام خارج شدند تا این که به در منزل آن مرد رسیدند. آنگاه با صدای بلند فرمودند:

به او بگویید که علی بن الحسین آمده است.

پس آن مرد در حالی که اراده فتنه‌جویی داشت، بیرون آمد و شک نداشت که امام برای مجازات او به خاطر آن چه انجام داده بود، آمده‌اند.

پس امام زین العابدین علیه‌السلام  به او فرمودند:

ای برادر من!، تو لحظاتی پیش نزد من آمدی و گفتی و گفتی؛‌ پس اگر آن چه گفتی در من موجود است، من از خداوند طلب بخشایش می‌کنم و اگر آن‌چه گفتی در من نیست، خداوند تو را ببخشاید.

در این هنگام آن مرد پیشانی امام را بوسید و گفت: من چیزی در مورد تو گفتم که در تو نیست و من به آن سزاوارترم.


شیخ مفید، كتاب ارشاد، جلد2، صفحه 145

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.