تبیان، دستیار زندگی
مادر من در یک کتابخانه ی بزرگِ بزرگ، کار می کند. وقتی کسی به کتابخانه می آید و کتابی را می خواهد، مادر من آن کتاب را برایش می آورد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مادر من کتابدار است

مادر من کتابدار است

مادر من در یک کتابخانه ی بزرگِ بزرگ، کار می کند. وقتی کسی به کتابخانه می آید و کتابی را می خواهد، مادر من آن کتاب را برایش می آورد.

یک بار من با مادرم به کتابخانه رفتم. مادرم گفت:

تو باید خیلی ساکت باشی و با صدای بلند حرف نزنی، چون کسانی که مشغول کتاب خواندن هستند حواسشان پرت می شود.

به مادرم گفتم:

همه ی این کتاب ها مال شما است؟

مادرم گفت:

نه جانم! این کتاب ها مال همه است. هر کس که بخواهد می تواند به کتابخانه بیاید و کتاب بگیرد. اما باید بعد از آن که آن کتاب را خواند دوباره آن را به کتابخانه برگرداند، تا دیگران هم بتوانند آن کتاب را بخوانند در ضمن باید خوب از کتاب هایی که امانت می گیرند، نگهداری کنند.

مادرم هر روز وقتی از سرکار به خانه می آید یک کتاب برای من می آورد و آن را برایم می خواند.

من خیلی خوشحالم، چون فردا مادرم می خواهد دوباره مرا به کتابخانه ببرد، من خیلی کتاب و کتابخانه را دوست دارم.

برگرفته از: مجله دوست

*****************************

مطالب مرتبط

پدر من یک راننده است

نون خشکی

بستنی فروش

سلام اسم من امین است

خاله لیلا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.