تبیان، دستیار زندگی
یك روز امام جاى او را كه در مزرعه‌اى بیرون مدینه بود، پرسیدند. بر مركب سوار شدند و بدانجا رفتند و او را در مزرعه یافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند. او فریاد زد كه زراعت مرا پایمال نكن! حضرت اعتنایى به گفته او نكردند و همچنان سواره نزد او رفتند (1) و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دشمنی با امام كاظم علیه السلام

شهادت امام كاظم علیه السلام

بردبارى و گذشت امام كاظم علیه السلام، بى مانند و سرمشق دیگران بود. لقب «كاظم » به دنباله نام آن گرامى، حاكى از همین خصلت وی و نشانه شهرت ایشان به كظم غیظ و گذشت و بردبارى اوست.

در روزگارى كه عباسیان، در سراسر بلاد اسلامى خفقان ایجاد كرده بودند و اموال مردم را به عنوان بیت المال مى‌گرفتند و صرف عیش و نوش مى‌كردند و بر اثر حیف و میل آنان، فقر عمومى بیداد مى‌كرد، مردم اغلب بى فرهنگ و فقیر بودند و تبلیغات ضد علوى عباسیان نیز، اذهان ساده لوحان را مى‌آلود، گهگاه، برخى از سر نادانى، بر امام كاظم(علیه السلام) برمى‌آشفتند، اما آن بزرگوار، با اخلاق عالى خویش، بر آشفته‌ها را تسكین مى‌داد و با ادب و متانت خویش، آنها را تادیب مى‌كرد.

مردى از اولاد خلیفه دوم در مدینه مى‌زیست كه امام كاظم علیه السلام را آزار مى‌داد و گاهى به ایشان با دشنام، توهین مى‌كرد.

برخى از یاران امام كاظم علیه السلام، پیشنهاد مى‌كردند كه او را تادیب كنند؛ اما امام شدیداً ایشان را از این كار باز مى‌داشت.

روزی امام كاظم علیه السلام بر مركب سوار شده و به مزرعه آن مرد رفتند و او را در مزرعه یافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند. او فریاد زد كه زراعت مرا پایمال نكن! حضرت اعتنایى به گفته او نكردند و همچنان سواره نزد او رفتند (1) و چون كنار او رسیدند، از مركب پیاده شدند و با گشاده‌رویى و بزرگوارى از او پرسیدند:

چقدر براى این مزرعه خرج كرده‌اى؟

گفت: صد دینار .

فرمود: چقدر امید سود دارى؟

گفت: غیب نمى‌دانم.

فرمود: گفتم چقدر امیدوار هستى؟

گفت: امید دویست دینار سود دارم.

حضرت سیصد دینار به او مرحمت فرمودند و فرمودند زراعت هم از آن خودت، خدا به تو آنچه به آن امید دارى خواهد رسانید. آن شخص برخاست و سر آن گرامى را بوسید و از او خواست كه از گناهان و جسارت‌هاى وى در گذرد. امام تبسمى فرمودند و بازگشتند ... .

روز بعد، آن مرد در مسجد نشسته بود كه امام كاظم(علیه السلام) وارد شدند.

آن مرد تا نگاهش به امام افتاد گفت:

«الله اعلم حیث یجعل رسالته»؛ خدا بهتر مى‌داند كه رسالت خویش را به چه كسانى بدهد. (كنایه از آن كه امام موسى بن جعفر به راستى شایستگى امامت دارند.)

دوستانش با شگفتى پرسیدند، داستان چیست، قبلا از او بد مى‌گفتى؟

او دو باره امام را دعا كرد و دوستانش با او به ستیزه برخاستند...

امام با یارانى از خود كه قصد قتل او را داشتند فرمود: كدام بهتر است، نیت شما یا این كه من با رفتار خویش او را به راه آوردم؟ (2)

پی‌نوشت‌ها:

1- این كار چون براى اصلاح و به راه آوردن آن شخص انجام مى‌شده در نظر امام جایز بلكه لازم بوده است.

2- تاریخ بغداد، ج 13، ص 28/ ارشاد مفید، ص 278 .

منبع:

كتاب پیشوای هفتم، تحریریه موسسه اصول دین قم .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.