ازدواج با همکار آری یا خیر؟
وقتی می شنو ند با همکارت ازدواج کرده ای دهانشان از ذوق آنقدر باز می شود که مکنونات قبلی شان را هم می توان دید: «خوش به حالت». به گمانشان بر اسب سفیدی سوار شده ای که هیچ سپاهی یارای پیاده کردنت را ندارد، چرا که تو همسفری داری متناسب و عشقی که از شباهت ها سیراب می شود، اما وقتی ورق بر می گردد تو همان سوار سیاه پوشی می شوی که فقط گمان همراهی با همنشینی ایده آل را داشته ای.
برای ازدواج کردن باید هنرمند بود، اینکه از میان جمعیت میلیونی شهر کسی را پیدا کنی که همفکر و هم عقیده ات باشد، چیزی جز هنر و مهارت نمی طلبد. این موجود ایده آل می تواند هر کسی باشد، شاید جوانی از دل فامیل یا شاید صد پشت غریبه. اما وقتی غریبه ها آشنا می شوند شباهت ها کار خودشان را کرده اند. بعضی ها می گویند اهل فامیل بهترین گزینه برای ازدواجند. ولی بعضی ها شعری می خوانند که «من از بیگانگان هرگز ننالم». اما آنها که اندیشه ای متفاوت دارند دنبال کسی می گردند که نه در فامیل و کوچه و خیابان که همنشینی روزانه در محیط کار است.
در محل کار همه جور آدمی پیدا می شود. از مبادی آداب ترین افراد تا انسان های حراف. بعضی هم صورتی اند یا نارنجی، بعضی هم قرمز دو آتشه یا آبی. بعضی ها اما اهل صلحند و سر در لاک خویش می برند و با آنانی که از قماش جنجالند کاری ندارند. ولی نمی شود کاری کرد. بعضی وقت ها صورتی ترین آدم ها مفتون قرمزترین ها می شوند و آبی ها خواهان نارنجی ها. آنها فکر می کنند همانی را که در آرزوهایشان می پرورانده اند پیدا کرده اند کسی که بهترین همسفر تا آخر عمر است. اما علی اصغر احمدی روانشناس و صاحبنظر در امور خانواده در این باره آنقدر مستدل حرف زد که متقاعد شدیم آدم های محیط کار شباهت کمی به اصل وجودی شان دارند. او می گوید: آدم ها در محیط کار تنها لایه های ظاهری شخصیتشان را نشان می دهند ، نه تمام لایه ها را . ما همواره ماسک هایی همراه داریم که وقتی وارد محیط کار می شویم به چهره می زنیم تا ظاهری موجه داشته باشیم. به همین جهت وقتی از او خواستیم تا محاسن و معایب ازدواج با همکار را برایمان فهرست کند، اینگونه سخن آغاز کرد:
اما روی دیگر سکه ازدواج با همکار را احمدی در وابستگی هایی می داند که چشم و گوش ها را بر واقعیت می بندند: «مراودات مستمر در یک محیط نوعی وابستگی را ایجاد می کند که وقتی پای ازدواج در میان باشد این وابستگی ها تشدید می شود. اینها موانعی بر سر راه انتخاب درست هستند».
احمدی البته این موارد را مربوط به قبل ازدواج می داند چرا که به باور او مشکلات، بعد از ازدواج تازه رخ نمایان می کنند: «دو فرد همکار وقتی با هم ازدواج می کنند، یکسری ملاحظات نیز میانشان شکل می گیرد که تا پیش از این مورد توجهشان نبوده مثلاً وقتی خانمی ببیند شوهرش با یک زن گرم صحبت است از خود واکنش نشان می دهد حال آنکه قبل از ازدواج چنین حساسیتی نداشته است.»
بعضی وقت ها پول میان زن و شوهر فاصله می اندازد، این یک باور عمومی و البته واقعیتی است که احمدی هم آن را تایید می کند: «مسایل مربوط به درآمدها برای خیلی از زوجین مشکل آفرین است، به خصوص زمانی که می خواهند در هزینه های زندگی مشارکت داشته باشند. گاهی اوقات زن و شوهرهایی که محل کارشان هم یکی نیست درآمد همسر را وارسی کرده و در مورد اینکه چرا پولش را خرج زندگی نمی کند، از او بازخواست می کنند.این مساله زمانی حادتر می شود که یکی از زوجین بخواهند بخشی از درآمدش را به پس انداز یا تملکی شخصی اختصاص دهد».
معایب ازدواج با همکار به اینجا ختم نمی شود، چرا که به گفته این روانشناس، دو همکار وقتی زن و شوهر می شوند ، حتماً مشاجرات و قهر و دعواهای خود را به محل کار هم می آورند این یعنی با خبر شدن تمامی همکاران از مسایل درون زندگی اما با این همه هستند زن و شوهرهای همکاری که نه تنها این مشکلات را ندارند که حتی این مسائل به مخلیه شان هم خطور نکرده این حادثه یک رویا نیست، بلکه همان چیزی است که احمدی به آن درک متقابل می گوید به گفته او زن و مردی که در عین همکار بودن با تفاهم در کنار هم عمر می گذرانند، اگر همکار هم نبودن حتماً چنین وضعیتی را تجربه می کردند.
منبع: روزنامه ی دنیای اقتصاد- باتغییر
مقالات مرتبط :