تبیان، دستیار زندگی
در شاهنامه فصل سوم: كار كرد و نقش پهلوانان یكی دیگر از راههای اثبات و... اهمیت و گستردگی ورزش در روزگارانی كه داستانهای شاهنامه در آن چهره بسته است بررسی پایگاه و نقش پهلوانان و ارزش این طبقه اجتماعی در آن روزگار است. به ای...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اهمیت و جایگاه ورزش در شاهنامه

فصل سوم: كار كرد و نقش پهلوانان

یكی دیگر از راههای اثبات و... اهمیت و گستردگی ورزش در روزگارانی كه داستانهای شاهنامه در آن چهره بسته است بررسی پایگاه و نقش پهلوانان و ارزش این طبقه اجتماعی در آن روزگار است. به این ترتیب كه اگر یكی از نقش های مهم ورزش را در گذشته نقش تربیتی و آموزشی آن بدانیم، لاجرم به این نتیجه دست خواهیم یافت كه پهلوانان به خاطر كار كردها و وظایفی كه در جامعه بر عهده داشتند بیش از دیگران به این آموزشها احتیاج داشته اند، همچنین اگر كار نظامی هم برای ورزش قائل باشیم، باز هم پهلوانان به عنوان طلایه داران جبهه ها، بیش از همه طبقات اجتماعی به ورزش و آموزش و تمرین و مهارتهای ورزشی نیاز داشتند. در واقع بین پهلوانان و ورزش یك ارتباط مستقیم و تنگاتنگ وجود داشته است. به این ترتیب كه یكی از ضروری ترین و اصلی ترین راهها و مراحل رسیدن به مرحله پهلوانی و قرار گرفتن در جرگه این طبقه ورزش و كسب مهارتهای ورزشی بوده است و پهلوان بدون این مهارتها اصلاً وجود نداشته است.

یكی از راههای اثبات توسعه و گستردگی ورزش در شاهنامه این است كه بگوییم چون طبقه پهلوانان از اهمیت و ارزش والایی در جامعه برخوردار بوده است و این طبقه در واقع محبوبترین طبقه در نزد مردم به حساب می آمده است و پهلوانان در واقع " الگوی " جامعه بوده اند، پهلوان شدن و پیوستن به جرگه پهلوانان از آرزوهای جوانان جامعه بوده است و چون تنها راه پهلوان شدن آموختن و كسب مهارت های ورزشی و رزمی و ابراز لیاقت و آزمونهای مربوطه بوده است، این نوع مهارتها و انجام عملیات ورزشی در جامعه و به ویژه در نزد جوانان جامعه عمومیت و طرفدار داشته است، اما برای  اینكه این فرض ما از مرحله فرض، پا فراتر نهد و سخن ما انتزاعی و بدون دلیل عینی نباشد مجبوریم در این مبحث در باره پهلوانان بیشتر سخن بگوییم و به دلایل اهمیت طبقه پهلوانان، كار كردهای پهلوانی را با استناد به اشعار شاهنامه می آوریم و برای اثبات محبوبیت و الگو بودن طبقه پهلوانان، نشان خواهیم داد كه صفات و خصلت های پهلوانی به عنوان ارزش اجتماعی در شاهنامه مطرح است.

در شاهنامه، پهلوان كسی نیست كه فقط زور و بازی قوی داشته باشد... پهلوان وجدان بیدار جامعه است. چشمان جستجو گر و موشكاف اجتماع است. در برابر همه به ویژه شاهان و شهر یاران امر به معروف و ناهی از منكر است.

 الف: پیدایش طبقه پهلوانان

با كشف آتش در دوران جمشید و پیشرفت های تكنیكی كه از این نظر نصیب جامعه می شود و بالتبع آن ایجاد تنوع درمشاغل و به وجود آمدن صفوف مختلف و تحول در ابزارها و وسایل تولید در زمینه های مختلف از ساختمان سازی وحشت سازی و پیدا شدن گرمابه و كاخها و تحول پزشكی و بهداشت و درمان... شناسایی چوبها و گلهای معطر و... ایجاد كشتیرانی و ... طبقات و اقشار مختلف اجتماعی  به شكل برجسته و ملموسی در می آیند. به همین علت در این دوران جمشید خود به روشنی و با صراحت جایگاه و پایگاه هر طبقه را روشن می كند تا ترتیب و اهمیت هر كدام صورت "رسمی" و قانونی به خود بگیرد. چنان كه فردوسی نیز منظور جمشید را چنین اعلام می كند:

كه تا هر كس انداز خویش را

ببیند، بداند كم و بیش را(1)

با مطالعه و بررسی طبقه بندی جمشید ملاحظه می شود كه بعد از تشكیل طبقه ای به نام كاتوزیان كه همان روحانیان و دانشمندان دینی هستند، جمشید از طبقه نیساریان یا همان پهلوانان نام می برد و آنان را در مرتبه بعدی قرار می دهد و در واقع از لحاظ اهمیت بعد از طبقه روحانیان قرار می گیرند. جمشید بعد از تعیین پایگاه نیساریان، كار كرد و وظیفه آنها را هم روشن می كند به این ترتیب كه:

صفی بردگر دست بنشاندند

همی نام نیساریان خواندند

كجا شیرمردان جنگ آورند

فروزنده لشگر و كشورند

كزیشان بود تخت شاهی به پای

وز ایشان بود نام مردی به جای(2)

در واقع همین كار كردهایی كه از نقش طبقه پهلوانان انتظار می رود، پهلوانان را در چنین پایگاه و رتبه ای از لحاظ اجتماعی و سیاسی قرار می دهد. پس از این طبقه نیز طبقات نسودی ( برزگران)، آهنوخوشی ( پیشه وران و كاسبان) و ... قرار می گیرند كه پیگیری این مبحث از موضوع كار، خارج است.

به این ترتیب با توجه به اینكه طبقه پهلوانان بعد از روحانیان قرار می گیرند و با توجه به كار كردها و وظایف مهمی كه به طور رسمی در ساختار سیاسی، اجتماعی و به طور كلی جامعه آن روز بر عهده داشته اند می توان به اهمیت طبقه پهلوانان در ساختار اجتماعی آن روزگار پی برد.

و اما چون از نقش كار كردها در بالا بردن مرتبه و مقام پایگاه اجتماعی پهلوانان سخن رفت در ادامه این مبحث به كار كردهای طبقه پهلوانان در جامعه اشاره می شود تا به حساسیت، نقش و اهمیتی كه این طبقه داشته است بیشتر واقف شویم.

ب: كاركرد و نقش اجتماعی پهلوانان

پس از اینكه دانستیم، طبقه پهلوانان چگونه در شاهنامه بوجود می آیند و به طور رسمی و قانونی در چه جایگاه و مقامی از لحاظ اجتماعی قرار می گیرند و حتی پس از آنكه در همان جا مشخص شد علت قرار گرفتن طبقه پهلوانان پس از روحانیون به عنوان طبقه دوم اجتماعی از لحاظ اهمیت چیزی نیست جز وظایف و نقش اجتماعی و حساسی كه برعهده دارند:

كجا شیر مردان جنگ آورند

فروزنده لشگر و كشورند

كزیشان بود تخت شاهی به پای

وز ایشان بود نام مردی به جای(3)

در این قسمت به طور مشخص تر به اهم كاركردها و وظایف طبقه پهلوانان اشاره می كنیم و با تكیه بر ابیات شاهنامه سعی می كنیم این كار كردها را دقیقاً با نمونه آوردن از اشعار شاهنامه نشان دهیم.

كار كرد و نقش پهلوانان در ساختار حكومت

پهلوانان در مساحت حكومت و جنبه های سیاسی نقش حساس و تعیین كننده ای داشته اند، كاركردهایی مثل " تاج بخش" به معنی كسانی كه اولا خود علی رغم، قدرت مردمی و محبوبیت اجتماعی و گاه اصرار مردم هرگز به شهریار شدن و سلطنت كردن نمی اندیشده اند و اگر پهلوانی چنین كاری می كرد، او را جدا افتاده از " رسم و آئین راه " می خواندند البته تعداد این پهلوانان درشاهنامه كمتر از انگشتان یك دست است. ثانیاً به این معنی كه تاج شاهی وقتی در سر شهریاری قرار می گرفت كه پیش از آن پهلوانان او را تایید كرده باشند. مدافع تاج و تخت، مشورت و توصیه و نصیحت شاهان و ... از نقش و كار كرد پهلوانان در ساختار حكومت حكایت میكند.

اما قبل از پرداختن به جزئیات، ابتدا به طور كلی در باره نقش پهلوانان در ارتباط با حكومت و ساخت سیاسی جامعه سخن بگوییم و آنگاه با شاهد آوردن از ابیات شاهنامه به چند كار كرد طبقه پهلوانان در این باره اشاره می كنیم:

از زمان سقوط ضحاك ( یعنی شروع دوران جدید در جهان) بین نیروی مردم و پادشاه در جامعه نوعی تعادل دیده می شود. تعادلی كه موجبات هماهنگی اجتماعی آن روزگار را فراهم كرده است. در آن زمان نماینده جبهه مردم كاوه آهنگر بود و نماینده جبهه شاهی " فریدون ". این دو دست به دست هم دادند تا سلطه ضحاك را كه در واقع سلطه اهریمن بود از جهان براندازند.

اتحاد آهنگر و پادشاهزاده: آهنگر نماینده توده ها و پادشاه نماینده اشراف كه اقلیت هر جامعه ای را تشكیل می دهند. این اتحاد ضمن آن كه موجب در هم كوفتن ظلم ضحاك و برچیده شدن سلطه اهریمنی اوست سبب می شود كه در ایران مدتها از مسائل داخلی و تنش ها و برخوردهای اجتماعی خبری نباشد.

از زمان پادشاهی منوچهر، نمایندگی تیره پهلوانی به خانواده سام می رسد. این خانواده است سیستانی. و از اینجا به بعد است كه زابل همیشه بعد از پایتخت به عنوان مركز ثقل فرمانروایی كشور به حساب می آید. اهمیت زابل وقتی بیشتر می شود كه پهلوانی به نام " رستم " تجسم عینی تیره پهلوانی در ایران می شود.

وظایف پهلوانان

خاندان پهلوانی چه وظایفی بر عهده دارد. آن قسمت از امور مملكتداری و سیاستگذاری كه احاله آنها به خاندان پهلوانی باعث نوعی تعادل با وظایفی كه برعهده تیره پادشاهی قرار گرفته شده كدام است...؟

خاندان پهلوانی وظیفه دارد در درجه اول نگذارد فردی نالایق بر مسند شهریاری ایران تكیه زند. اما " معیار لیاقت" چیست و شهریاران را با كدام معیار اندازه می گیرند...؟ معیار و ملاك روشن است " آئین و راه " واژه هایی است كه در جای جای شاهنامه مشاهده می شود. آئینی كه اهورایی است و راهی كه به اهورا ختم می شود. شهریار باید بر این آئین تكیه كند و دراین راه گام زند. همان صراط مستقیمی كه رو به تكامل و نهایتا رستگاری و سعادت انسان دارد.

شهریار باید مملكت را بر این راه رهبری كند و فرد و جامعه را به سعادت دنیوی و اخروی برساند. بر مبنای این وظیفه شهریاران، پهلوان نیز وظیفه دارند كه مراقب باشند و نگذارند شهریاران لایق در كوران كار و در هیاهوی سیاست و شلوغی امور و تنگناهای معمول از " آئین و راه" منحرف كردند. و باز بر مبنای این وظیفه است كه زال و رستم مدتها نقشی بسیار موثر در صحنه های سیاسی ایران ایفا می كنند. همانطور كه درصحنه های رژم و پیكار نیز حرف اول را می زنند. پس پهلوان در این دید گاه كسی نیست كه زور و بازوی قوی داشته باشد و وجودش فقط در روز جنگ و زور آزمایی به كار آید و در غیر این روز به خورد و خوراك و خواب و راحتی مشغول باشد و تن بپروراند و بازو كلفت كند تا جنگی پیش آید پای حریفی متجاوز به میدان بیاید. پهلوان وجدان بیدار جامعه است. چشمان جستجو گر و موشكاف اجتماع است. " امر به معروف و ناهی از منكر" است.

او در این صحنه هم باید قهرمان باشد تا " پهلوان" لقب بگیرد. چنین است كه پهلوانان آنقدر در چارچوب وظایف خود قدرت دارند كه مثلا سلطنت را از خانواده نوذر می گیرند و كیقباد را به پادشاهی می رسانند. كاووس را كه گمراه شده و سبكسری می كند هدایت كرده و از سقوط باز می دارند، سیاوش را به ولیعهدی نشانده و كین او را باز می ستانند و پسر او كیخسرو را بر تخت پادشاهی می نشانند، پهلوان مردی است كه بر معیار حق و درستی گام بردارد. خود پیشگام " راه و آئین" است... پیش می رود و شهریاران و لاجرم مردم را هم به دنبال خود می كشاند... و چنین است كه رستم در تمام دوران پهلوانی خودش به عنوان نماینده انبوه خلق و پهلوان ایران حاضر و ناظر بر همه امور مملكت است. وی پس از شهریار مرد دوم این سرزمین است. كسی حتی شهریار هم بالاتر از او حرف نمی زند. او صاحب قدرتی " مشروع" است قدرتی كه جز صلاح و رستگاری كشور و مردم را نمی خواهد. از القاب او " تاج بخش " است و بارها پادشاهان ایران را از زوال نجات داده است. او از قدرت خودش هیچگاه به نا حق و به نادرست استفاده نمی كند. چون آن وقت از صف مردم جدا می شود و پیش از این .

هم گفتیم كه او این قدرت را از مردم دارد. پهلوان هیچوقت از قدرت و محبوبیتی كه در نزد مردم دارد و به او اجازه وتوان امر ونهی كردن به پادشاهان را داده است به فكر چنگ انداختن به حكومت و پادشاهان را به نفع خود سرنگون كردن و پادشاه شدن نمی افتد. این مرزی است كه به خوبی از جانب پهلوانان و سردمدار همه آنها یعنی رستم رعایت می شود و اینان سخت خود را به آن پایبند می دانند. رستم اگر رستم است به خاطر آنكه " پهلوان " است. او اگر نخواهد پهلوان باشد هیچ چیز نیست و نقشی بزرگ و تعیین كننده نمی تواند در جامعه ایفا كند. زور بازوی او توان در افتادن با قدرت سیاسی و نظامی و ... شهریاران را ندارد. وانگهی در آن روز گار هم مثل همه روزگاران فقط رستم " زور و بازو" دار نبوده است... آنچه كه به رستم چنین قدرتی بخشید نیروی پهلوانی است كه با حفظ ملاكها و معیارها بدست آمده پهلوان باید همیشه محبوب قلبها باشد نه مجذوب تختها.