تبیان، دستیار زندگی
هواپیما می خواست از زمین بلند شود. همه کمربندهای خود را محکم بسته بودند. یکباره صدای جیغ های پی در پی کودکی همه را متوجه خود کرد. گریه های معصومانه ی دخترک مسافران را کنجکاو می کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسافر کوچک

هواپیما

هواپیما می خواست از زمین بلند شود. همه کمربندهای خود را محکم بسته بودند.

یکباره صدای جیغ های پی در پی کودکی همه را متوجه خود کرد. گریه های معصومانه ی دخترک مسافران را کنجکاو می کرد.

یکی از خدمه ی هواپیما در حالی که لبخندی بر لب داشت، آرام آرام از انتهای راهرو به سمت کودک حرکت کرد. چند قدمی مانده بود به کودک برسد، خم شد و از کف هواپیما عروسک پارچه ای کوچکی را برداشت و به دستان کودک سپرد.

ایمان ناجی