این كه میلرزد
زمین، خشم و عذاب
یا كه نفرین خدای خوب نیست
باید اسم دیگر آن را نوشت
حتماً اسم دیگر آن «زندگی»ست
سه تصویر از جهانی كه در آن زندگی میكنیم:
بچهها! دنیای ما گهوارهاستگرچه دارد كوه و دریا و نسیم
دایم این گهواره میلرزد به خود
ما همهمهمان این گهوارهایم
بچهها! دنیای ما یك دفتر است
ما همان گلواژههایدفتریم
باد، آن را میزند گاهی ورق
ما هم از این سو به آن سومیرویم
این همه فریاد باد و مرگ برگ
لرزش كوه و چمنزار ودرخت
گریههای گاه گاه آسمان
نالههای ابر و توفانهای سخت
پیكربیجان ماهی روی خاك
گریهی تنگ بلور و بغض آب
دیو پیر ترس، پشت پنجره
جیغمادر، عكس شهری توی قاب ...
خندههای غنچه در آغوش باغ
رقص باران، بازیپروانهها
خندهی خورشید در فنجان صبح
بوی گل در كوچهها، درخانهها
حرفهایی را كه گفتم، قصه نیست!
تكههایی از كتاب زندگیاست
«غصه» و « شادی» دو « راز» ساده است
روزگار هیچكس بی ”راز“نیست
بچهها! دنیای ما چون قایقیست
روز و شب بر دوش اقیانوسها
ماسوار موجهای خستهایم
بهترین همراه ما، فانوسها ...
این كه میلرزدزمین، خشم و عذاب
یا كه نفرین خدای خوب نیست
باید اسم دیگر آن رانوشت
حتماًاسم دیگر آن « زندگی»ست
(تهران ٨٣/٠٣/١٨)