تبیان، دستیار زندگی
مشکل بسیاری از کودکان این است که والدینشان انرژی آنها را صرف همه چیز، از کلاس های هنری، ورزشی گرفته تا کامپیوتر می کنند، اما از درس ایمان غافلند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خدا كیست ؟ چیست؟ كجاست ؟

کودک

در این مقاله با یك نگاه اجمالی ، به بررسی سوالات كودكان یك ساله تا نوجوانان ، در رابطه با وجود و چگونگی خداوند می پردازیم :

مشکل بسیاری از کودکان این است که والدینشان انرژی آنها را صرف همه چیز، از کلاس های هنری، ورزشی گرفته تا کامپیوتر می کنند، اما از درس ایمان غافلند.

آنها فراموش می کنند که آنچه می گویند و عمل می کنند ، یا نمی گویند و عمل می کنند، تأثیری ماندگار بر کودک می گذارد . بهترین راه ارتقاء زندگی معنوی کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصلی کلی که اکثر کارشناسان آن را تأیید می کنند این است که بگذارید بچه ها گفتگو را هدایت کنند و بعد با سؤال کردن  شما، موضوع را پیگیری کنید.

با رشد درک و برداشت کودک از خدا، اگر از پیش بدانیم در انتظار چه نوع سؤالاتی باید باشیم ، با اطمینان بیشتری می توانیم به آنها کمک کنیم. پس به شناخت مراحل رشد روحی کودک و چند راهنمایی که چگونه با آنها از خدا حرف بزنیم نیاز داریم:

یک تا سه سالگی

گرچه کودکان نوپا بچه تر از آن هستند که مفاهیم مبهم معنوی را درک کنند ، اما آن قدر بچه نیستند که نتوانند کلماتی درباره ی خدا را یاد بگیرند.

در شروع مهم آموزش کلماتی مانند خدا، کتاب قرآن و پیامبر است. اگر بچه ها به سادگی با این کلمات مأنوس شوند، بعدها پایه ای برای گسترش مفاهیم بزرگ تر خواهید داشت.

باید پایه ای برای عشق و توجه به خدا بسازید که طبق گفته ی روان شناسان ، مهم ترین چیزی است که به کودکان خردسال، خدا را می فهماند.

سه تا پنج سالگی(شروع از مهد کودک و ادامه تا بزرگسالی)

این سؤال غلط است که: «چه طور کودکم را وادر کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» پرسش صحیح این است که: «چه طور به او نشان دهم که خدا در زندگی اش حضور دارد؟»

زمانی که بچه ها یک شادی ناگهانی را تجربه می کنند، یا در برابر شگفتی های اطرافشان حیرت زده می شوند یا از چیزی ناراحتند، زمینه ی فکری شان به روی این فکر باز است و شما می توانید حضور خدا را با حرف زدن از او به آنها نشان دهید.

یک دختر 5 ساله بلافاصله پس از مرگ پدربزرگش از شما می پرسد: «آیا او در بهشت رانندگی هم می کند؟ آیا از مادربزرگ (که یکسال قبل مرده است) نگهداری می کند؟».

او در اصل به اطمینان خاطر نیاز دارد. به او بگویید: «خودت چه فکر می کنی؟». کودک فکر کرده بود که خداوند آن قدر مهربان است که به پدربزرگش اتومبیلی برای رانندگی داده است و مادربزرگ را که از رفتنش دلگیر بود در کنارش قرار داده. پس لازم است که حرف او را تأیید کنید.

در فاصله ی سنی 3 تا 5 سالگی، کودکان خدا را شبیه انسانی می دانند که به آنها اتومبیل می دهد، اسباب بازی می دهد، و مراقب همه چیز است : موجودی دوست داشتنی.

چنین برداشتی به چنین پرسشی می انجامد: «آیا خدا می خوابد؟ خدا برای تعطیلات کجا می رود؟ خدا کجا زندگی می کند؟» برای پایان دادن به این شرایط و برای تشویق حس کنجکاوی و تخیل کودک پیش دبستانی ، جوابی صادقانه بدهید بعد شما از او سؤالاتی بکنید که نسبت به گفتگو دل گرم شود.

کودک پیش دبستانی، هم چنان که خدا را تصور می کند آنچه را هم که شما درباره ی خدا بگویید واقع می پندارد.

آیه الکرسی را بخوانید و در حد خودش معنی کنید.

اگر به او بگویید: «اگر بد رفتاری کنی، خدا عصبانی می شود» او پدری عصبانی را مجسم می کند که آماده است برای جزئی ترین تخطی او را تنبیه کند.

بچه ها نمی توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت های شما را ارزیابی کنند. وقتی با کودک پیش دبستانی درباره ی خدا حرف می زنید، کارشناس، شما هستید، بنابراین دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پیشیمان شوید.

شش تا ده سالگی

کودکانی که تازه به مدرسه می روند، می پرسند : «آیا خدا باعث مرگ می شود؟ آیا هر کاری من انجام بدهم خدا می فهمد؟مهم این است که والدین ضمن پاسخ دادن به این سوالات به کودک کمک کنند به خدا اعتماد کند و به سویش برود.

راه دیگر برای برقراری ارتباط شخصی بین بچه های دبستانی و خدا، خواندن داستان های دینی برای آنهاست.

آنها می توانند اساس این داستانها را در زندگی روزمره ی خودشان به کار گیرند . خصوصاً اگر آنها را به گفتگو و طرح سؤال ترغیب کنید. داستان های کتاب آسمانی را طوری انتخاب کنید که نشان دهد خدا در تمام طول زندگی با ماست.

شما می توانید با کودکان شش تا ده ساله درباره ی ارتباطشان با خدا حرف بزنید. به این ترتیب که وقتی هیچ کس نیست، آنها را به مکان های مقدس ببرید. پنجره ها، منبر یا محراب در سکوت احساس حیرت و قداست ایجاد می کند.

کودک

دوران پیش از نوجوانی / نوجوانان

کودکان هنگام گذشتن از دوران کودکی دچارتغییرات شگرفت جسمی و روانی می شوند و به سمت آزادی بیشتر حرکت می کنند. بنابراین، در این دوران حرف های شما باید به منظور کمک و ایجاد استنباطی شخصی از خدا باشد. چون آنها در این سنین یاد می گیرند افکار خاص خودشان را داشته باشند.

به محض این که شروع به درک نمادهای دینی مثل کتاب و قرآن و خطوط قرآنی کنند، می خواهند درباره ی معنی واقعی و عمیق این نمادها صحبت کنند. اگر فرزند نوجوانتان در حال آماده شدن برای پذیرش یک مراسم مذهبی است ، با اصطلاحات اعتقادی آن جماعتی با او حرف بزنید، که نوجوان می خواهد به آنها بپیوندد.

وقتی با نوجوانان راجع به خدا بحث می کنید، باید به آنها بگویید که: «خداوند برای ما مصیبت نمی فرستد بلکه به ما قدرت می دهد بر آن غلبه کنیم. خدا به دیگران هم میل کمک کردن به ما را می دهد.» توضیحات شما هر چه که باشد، کودک منتظر است ببیند آیا خودتان واقعاً به آنچه که می گوئید معتقدید یا نه. پس حتماً درباره ی خودتان و تلاش شخصی تان برای دستیابی به ایمان محکم، با آنها حرف بزنید.

بی هیچ ریاکاری بگذارید بچه ها شاهد احساس واقعی شما نسبت به خدا باشند. در این سالها نوجوانان به آنچه اطرافیانشان در طول زندگی درباره ی خدا گفته اند فکر می کنند. هر از گاهی نسبت به تعالیم مذهبی ای که به آنها آموخته شده اعتراض می کنند. در چنین حالتی والدین باید از سخنرانی اجتناب کنند و یادشان باشد که: پرسیدن و اعتراض کردن همواره بجا و مفید است.

روی اعتقادات خودتان تأکید کنید. برایش مثال بیاورید و ایمانتان را در اختیار نیاز کودک به شناخت و درک خدا قرار دهید. سرانجام نیرویی اخلاقی و معنوی به آنها می دهید که یک عمر دوام خواهد آورد.

منبع : برگرفته و جمع آوری شده از كتاب " مادر اگر اینگونه می بود ..."

مقالات مرتبط :

پله پله ، تا آسمان

پرورش حس دینی کودکان

روش های پرورش مذهبی كودك

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.