تبیان، دستیار زندگی
سه، چهار ساعتی از شروع حرکت می گذشت. بچه های کلاس به گروه های دو یا سه نفره تقسیم شده بودند، همه گروه ها با خستگی پشت سر آقای عبدی (معلم علوم تجربی) به پیشروی ادامه می دادند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زباله ها را بردارید تا زمین را پیدا کنیم!

زباله

سه، چهار ساعتی از شروع حرکت می گذشت. بچه های کلاس به گروه های دو یا سه نفره تقسیم شده بودند، همه گروه ها با خستگی پشت سر آقای عبدی (معلم علوم تجربی) به پیشروی ادامه می دادند، در دست هر گروه، دفتری برای یادداشت مشاهدات و کیسه ای برای برداشتن هر چیز مرتبط با فعالیتشان بود. نوع فعالیت هر گروه را از قبل آقای عبدی مشخص کرده بود: گروهی سنگ ها را جمع آوری می کردند، گروه دیگر حشرات، یک گروه علف های بیابانی را و ...

گروه ما، هم که فقط من و احمد عضو آن بودیم، وظیفه جمع آوری و مطالعه انواع خاک و رنگ های آن را بر عهده داشت. ولی مساله از آن جا آغاز شد که ما بر خلاف نوع فعالیتمان، هر آشغالی را که در مسیر حرکت روی زمین می دیدم، برمی داشتیم و به درون کیسه تحقیقاتی مان می انداختیم: پوست هندوانه، پوست خربزه، هسته میوه ها، نایلون، پلاستیک، ظرف های یک بار مصرف، نان خشک، کفش، پیراهن و ...

زباله

به این ترتیب، کیسه مطالعاتی ما در همان دقایق اول گردش علمی پر شد! ولی این پرشدن، بنا به دلایلی خوشایند نبود: یکی، نوع فعالیت ما همان بود که آقای عبدی مشخص کرده بود و دیگری (که اتفاقاً دردسرساز هم شد)، بوی بد آن بود که حال خودمان و گروه های دیگر را در طول راه بهم زده بود. همین بوی بد باعث شده بود که گروه های دیگر، دائماً به گروه ما نق بزنند و .... ولی من و احمد اصلاً گوشمان بدهکار نبود و این بی توجهی ما به اعتراض گروه های دیگر، کار را به جایی رساند که دعوایی حسابی بین ما و آن ها در گرفت و نتیجه آن، کیسه های تحقیقاتی بود که بر سر من و احمد فرود می آمد.

زباله

اگر آقای عبدی به دادمان نمی رسید، شاید سر و کله مان را از دست می دادیم! پس از آرامش نسبی و افتادن آب ها از آسیاب، آقای عبدی به سمت ما آمد و در حالی که بینی اش را گرفته بود، گفت: اَه! اَه! این بوی بد از کیسه شماست؟

بعد با احتیاط، کیسه تحقیقاتی ما را برداشت و مانند قهرمانان پرتاب دیسک، چند چرخ محکم داد و آن را به دورترین نقطه پرتاب کرد. سپس رو به من و احمد کرد و گفت: خیلی سریع باید پاسخ قانع کننده ای برای این فعالیت خودتان بدهید و گرنه، نمره تحقیق هر دوی شما صفر است.

زباله

جواب دادیم: ما در همان ابتدای حرکت، به هر جا که نگاه می کردیم، به جای خاک و زمین، انواع زباله و آشغال را می دیدیم، همین انبوه زباله های پراکنده باعث شد که ما فعالیتمان را تغییر دهیم و به جای مطالعه روی خاک، درباره انواع زباله هایی که باعث شده خاک و زمین را نبینیم، مطالعه کنیم.

از طرف دیگر، ما در جایی خوانده بودیم که هر ایرانی، روزانه 650 گرم زباله تولید می کند. برای همین ما می خواستیم علاوه بر تحقیق روی این عدد (650 گرم)، انواع زباله ها را نیز شناسایی کنیم.

زباله

بعد از این توضیحات، انگار آقای عبدی کمی قانع شد. گفت: خب شما مطلبی هم در این باره در دفتر تحقیق یادداشت کرده اید؟

گفتیم: بله، آقا. ما می دانیم که جمعیت ایران 75 میلیون نفر است. بنابراین در کشور ما روزانه:

گرم 000/000/750/48= 650× 000/000/75 یعنی نزدیک به 49 میلیون کیلوگرم زباله تولید می شود و در سال این رقم به: گرم 000/000/750/793/17= 365×000/000/750/48 یعنی حدود 18 میلیارد کیلوگرم می رسد.

با در نظر داشتن این که هر یک کیلوگرم زباله، تقریباً یک متر مربع از سطح زمین را اشغال می کند، بنابراین سالانه معادل 18 میلیارد متر مربع در کشور زباله تولید می شود. (یا 18 میلیون کیلومتر مربع). حالا، اگر این عدد را بر مساحت کشور ایران تقسیم کنیم که حدود 000/700/1 کیلومتر مربع است، عددی نزدیک به 11 را به دست می آوریم. به عبارت دیگر، زباله های تولید شده در ایران، سالانه قادر است 11 مرتبه سطح کشور را به طور کامل بپوشانند...

زباله

در پایان توضیحات ما، آقای عبدی لبخندی زد و به محمودی که به کار ما اعتراض داشت، دستور داد که هرچه سریعتربرود و کیسه آشغال های ما را بیاورد! او در ادامه، از همه بچه ها خواست تا درباره اهمیت کار رفتگرها و بازیافت زباله ها، عمیق تر فکر کنند.

رشد نوجوان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.