آن نبینی که پیشتر ز وجود |
چون تو را کرد در رحم موجود؟ |
روزیت داد نُه مه از خونی |
کردگار حکیم بیچونی |
در شکم مادرت همی پرورد |
بعد نه ماه در وجود آورد |
آن در رزق چُست بر تو ببست |
دو در بهترت بداد به دست |
بعد از آن اِلف داد با پستان |
روز و شب پیش تو دو چشمه روان |
گفت زین هر دوان همی آشام |
«کل هنیئاً» که نیست بر تو حرام |
چون نمودت فطام بعد دو سال، |
شد دگرگون تو را همه احوال |
داد رزق تو از دو دست و دو پای |
زین بگیر و از آن برو هر جای |
گرد دو در بر تو بسته کرد رواست |
عوض دو، چهار در بر جاست |
زین ستان، زان برو به پیروزی |
گرد عالم همی طلب روزی |
چون اجل ناگهان فراز آید |
کار دنیا همه مجاز آید |
باز ماند دو دست و پای از کار |
بدل چار، بدهدت دو چهار |
در لحد هر چهار بسته شود |
هشت جنت تو را خجسته شود |
هشت در بر تو باز بگشایند |
حور و غلمان تو را به پیش آیند |
تا به هر در چنانکه خواهی شاد |
می روی ناوری ز دنیا یاد |
«حدیقة الحقیقه، سنایی غزنوی»
تبیاد (تبیان+ادبیات - بعضی اضافات) :
سنایی که نور بر مزارش ببارد (چنانکه نامش نیز به معنای روشنایی است ) خیال ما را آسوده کرد ، چراکه آب پاکی را بر دست ذهن آشفته ما ریخت و فرمول نهایی "روزی خواری " در دنیا را برایمان رو کرد و آن هم به این شرح :
آن روز که جنین بودیم تنها از 1 منبع ارتزاق می کردیم ، خون . چون به دنیا آمدیم آن منبع مسدود شد و 2 سینه مادر 2 سال سیر از شیرمان کرد چون مدت شیرخوارگی به سر آمد 4 عضو فعال (2دست و 2 پا ) در اختیارمان گذاشت تا آنچه نیاز داریم تامین کنیم.
تا همین جا هم برای ما که از ریاضی به 4 عمل اصلی اکتفا کردیم مکشوف است که هر 1 ی که بسته شد 2 یی باز شد و هر 2 یی که بسته شد 4 ی باز شد و این تصاعد شریف وقتی به مرگ خواهد انجامید و 4 بسته شود و 8 ی باز شود ، 8 باغ بهشت...
در لحد هر چهار بسته شود
هشت جنت تو را خجسته شود
هشت در بر تو باز بگشایند
حور و غلمان تو را به پیش آیند
تا به هر در چنانکه خواهی شاد
می روی ناوری ز دنیا یاد
امروز روز نگرانی برای روزی نیست ، روز روشن اطمینان به خدا و آرامشی تصاعدی است .