تبیان، دستیار زندگی
سلام اسم من علی است. دیروز با پدرم رفتم مدرسه تا کارنامم رو بگیرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بستنی فروش

بستنی فروشی

سلام

اسم من علی است.

دیروز با پدرم رفتم مدرسه تا کارنامم رو بگیرم.

معدلم مثل هرسال 20 شد.

هم من و هم پدرم خیلی خوشحال شدیم.

برای همین پدرم منو به بستنی فروشی پدر دوستم محمد برد.

وقتی رسیدیم اونجا خیلی خوشحال شدم چون محمد هم اونجا بود.

داشت به پدرش کمک می کرد.

به من گفت قراره تمام تابستون رو به پدرش تو مغازه کمک کنه.

بهش گفتم تو هم می تونی بستنی درست کنی؟

بستنی فروشی

گفت هنوز نه خیلی ولی قراره یادبگیره بعد منو برد پشت میزشون، اونجا چند تا ظرف بزرگ فلزی که در هم داشت بود، در اونها رو دونه دونه باز کرد، توی یکی از اونها فالوده بود، توی یکی دیگه بستنی زعفرونی، توی یکی دیگه بستنی توت فرنگی و ...

خیلی زیاد بودن. محمد گفت پدرش همیشه خودش بستنی ها رو با کمک چند تا از همکاراش درست می کنه.

محمد می گفت برای درست کردن بستنی، شیر، خامه، اسانس که همون طعم دهنده هست و کمی هم مواد شیرین کننده لازمه، گفت اول یه مخلوط درست می کنن که از شیر و شکر و کرم تشکیل شده و باید دو بار جوشیده بشه تا پاستوریزه شه بعد از اون مقداری اسانس به بستنی اضافه می کنند که بستگی به نوع بستنی داره و با ترکیب هر کدام از آنها می توان مزه دلخواه رو بدست آورد.  محمد می گفت تو این مرحله حتی میشه طعم شکلاتی رو که دوست داریم رو هم به مواد دیگر اضافه کنیم و بعد از اون میشه پسته و بادام هم اضافه کرد.

بستنی فروشی

بعد محمد منو برد کنار یه دستگاهی که اونجا بود و گفت:

این  ماشین درست کردن بستنیه. بستنی باید همزمان هم یخ بزنه و هم مخلوط بشه. که در کارخانه ها این کار با لوله های بزرگ یخ زده ای انجام میشه ولی در مغازه های کوچکتر از این دستگاههای کوچیک استفاده میشه.

وای خیلی به من خوش گذشته بود برای همین منم از پدرم اجازه گرفتم تا هر روز به مغازه پدر محمد برم و به پدرش کمک کنم.

بستنی فروشی

راستی اون روز همگی از طرف پدر محمد به خوردن بستنی شکلاتی دعوت شدیم

جاتون خیلی خالی بود.

پرستو

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.