تبیان، دستیار زندگی
ملی پرسپولیس به پروین پروین: هم آذربایجان و هم پرسپولیس! هنوز چند دقیقه ای به ساعت 4 بعدازظهر مانده كه یك سمند آبی رنگ انتهای كوچك پارك می كند. هر سه نفر سرنشینان سمند مسن هستند! ابتدا دو نفر از درهای جلویی پیاده می شوند. هر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیشنهاد وسوسه انگیز مدیرعاملی پرسپولیس به پروین

پروین: هم آذربایجان و هم پرسپولیس!

هنوز چند دقیقه ای به ساعت 4 بعدازظهر مانده كه یك سمند آبی رنگ انتهای كوچك پارك می كند. هر سه نفر سرنشینان سمند مسن هستند! ابتدا دو نفر از درهای جلویی پیاده می شوند. هر دو نفر كت و شلواری هستند. حسین كلانی راننده سمند به محض بستن در ماشین گره كراواتش را سفت می كند. جعفر كاشانی كه كنار كلانی نشسته بود لبخندی می زند و نگاهی به عكاس ما می كند و می گوید: «عجب بابا، این عكاسها ول كن ما نیستند!» علی كاوه نگاه معناداری به من می اندازد، یعنی …

علی پروین با چند ثانیه تأخیر از ماشین پیاده می شود. در حالی كه با شخص پشت تلفن همراهش خداحافظی می كند با خنده به علی كاوه می گوید: «ای بابا تو ما رو از كجا پیدا كردی؟!» علی كاوه هم كه تنها عكاس حاضر در آنجاست با لبخند شیطنت آمیزش جواب می دهد: «علی آقا ما شش تایی هستیم، قرمز نیستیم!»

جمع سه نفره باهم به سوی ساختمان فدراسیون فوتبال حركت می كنند. در راهروی فدراسیون باید چند دقیقه ای در انتظار آسانسور بایستند. این فرصت خوبی است تا علی پروین را گیر بیاندازم. «علی آقا! اینجا چی كار می كنید؟ بالاخره چی شد؟» پروین با آن شلوار سورمه ای و پیراهن آبی رنگش هیچ تفاوتی با جلسه هفته قبل در توانیر نكرده! لبخندی می زند و می گوید: «هیچ چیزی از من ننویس اما ماندنی هستم!»

یعنی قرار است پروین در كجا بماند. اینجا وسط این پرسپولیسی ها یا در آذربایجان؟ «نه بابا، توی همین آذربایجان!» فرصت بیشتری نیست. چون وقتی آسانسور به طبقه پایین می رسد  جعفر كاشانی به زور دست پروین را می كشد و داخل می برد. حسین كلانی هنوز با موبایلش حرف می زند. علی كاوه به سرعت از پله ها بالا می رود تا طبقه چهارم دوباره این چند نفر را گیر بیاندازد. باز هم بگویید تكنولوژی همه چیز را آسان كرده، نه آقا… این حرفها چیه؟! علی كاوه خودش در سن 57 سالگی از یك آسانسور هم سریعتر بالا می رود. در آسانسور كه در طبقه چهارم باز می شود نور فلاش دوربین علی كاوه چشم هر سه نفر را می زند. پروین كه از تعجب خشكش زده می گوید، «ای بابا… این كاوه عین زبل خان همه جا هست!»

هر سه نفر به واحد سمت چپ كه اتاق انتظار دفتر دادكان است راهنمایی می شوند و در یك اتاق دور یكدیگر می نشینند. تیمسار نوآموز هم به این جمع اضافه می شود. بعد از سلام و احوالپرسی و صدای چند ماچ آبدار، تیمسار شروع می كند به سخنرانی! سرتان را درد نیاورم «ته» همه حرفها این است كه در پرسپولیس به پروین ظلم شده. جایگاه این مرد بالاتر از این حرفهاست، این وسط فقط پروین است كه حرف می زند. دستهایش را روی میز گره كرده و مدام به این سه نفر خیره می شود و حرفهایشان را گوش می كند. پاهایش را تكان میدهد و با صندلی اش عقب و جلو می رود. همه چیز نشان از استرس بالای این مرد دارد. او كه چند دقیقه پیش به من گفت ماندنی است و همه چیز تام است حالا این جلسه آن هم این قدر پنهانی برای چیست؟ عقربه های ساعت كه روی 27/16 می رسد دادكان به منشی خود می گوید میهمانان را به واحد سمت راست راهنمایی كند. جعفر كاشانی با آن كت و شلوار كرم رنگ خیلی بشاش به نظر می رسد. او نفر اول است پشت سر او حسین كلانی و بعد هم علی پروین وارد دفتر دادكان می شوند. تیمسار نوآموز هم لحظاتی وارد دفتر می شود و بعد دوباره به اتاق خودش در واحد سمت چپ باز می گردد. جلسه درست از همین دقیقه شروع می شود. چند دقیقه بعد آبدارچی فدراسیون با یك سینی شربت وارد دفتر می شود. جالب است بدانید دفتر رئیس فدراسیون فوتبال تا دلتان بخواهد جالب و دیدنی است. یعنی هر كس كه قصد ورود به دفتر را دارد باید به منشی گزارش دهد و در صورتی كه دادكان اجازه را صادر كرد لحظاتی بعد «در» یكهو با صدای زنگ ضعیفی باز می شود. بی اختیار یاد كارتون علی بابا افتادیم كه برای باز شدن «در» غار، علی بابا باید آن ورد را می خواند. خلاصه نفهمیدیم آن «ورد» چه بود كه فقط منشی دادكان آن را بلد بود. 4  لیوان شربت نشان میداد فقط همین 4 نفر در اتاق هستند. حدود ساعت 42/16 تیمسار نوآموز از دفتر خارج شد و جای او «رضا گه گه» وارد می شود. با آن لكنت شیرنش می پرسد: «علی پروین اینجاست؟» حدود ساعت 12/17 است كه منوچهر صالحی مدیرعامل اسبق باشگاه سایپا از پله ها بالا می آید. مدیرعامل اسبق باشگاه سایپا از پله ها بالا می آید. یكی از عكاسان به او می گوید: «آقا! مدیرعامل پرسپولیس شدی؟» صالحی لبخند شیرینی می زند و می گوید: «نه آقا، ما را اینجا راه نمی دهند!» حیف ای كاش یك قالیچه سلیمان داشتیم و زیر پای منوچهر خان پهن می كردیم بلكه قبول می كرد مدیرعاملی پرسپولیس را!

ساعت 22/18 است كه در با همان صدای مخصوص باز می شود و علی پروین خارج می شود. تنها كسی كه در این مدت وارد جلسه شد آقایی بود كه ما او را نشناختیم و اتفاقاً اولین نفر هم از اتاق خارج شد. پروین و آن ناشناس كه بیرون می آیند، كلانی هم از اتاق خارج می شود اما هنوز خبری از دادكان و كاشانی نیست. شما فكر می كنید چه حرفی بوده كه نباید بقیه می شنیدند و این دو نفر با هم ردوبدل كردند!

پروین جلوی ساختمان فدراسیون با آن ناشناس دقایقی صحبت می كند و حسین كلانی هم با «رضا گه گه»! دقایقی بعد پروین و كلانی دوش به دوش یكدیگر به سوی انتهای كوچه قدم بر می دارند و حرف می زنند. یك پسربچه از طبقه پنجم یكی از ساختمان ها فریاد می زند «علی آقا دوست داریم…» پروین سرش را بالا می آورد و لبخندی می زند و برای پسربچه دست تكان می دهد. تا كلانی بخواهد ماشین را از پارك بیرون بیارود یك فرصت 10 دقیقه ای دارم كه پروین را سئوال پیچ كنم. «چی شدن علی آقا؟ بالاخره كه چی؟ پروین هر دو دستش را در جیب شلوارش كرده و مدام پاهایش را تكان می دهد:

«به خدا نمی دونم… چی بگم … خودم هم موندم … یك نفر به داد من برسه!» بریده بریده حرف می زند. حرفهایی كه اصلاً دوست ندارد بنویسیم. ما هم قرار نیست همه چیز را بنویسیم. پروین سوار ماشین می شود و هر دو به ساختمان فدراسیون نزدیك می شوند. كاشانی و دادكان كه انگار حرفهای خصوصی شان تمام شده جلوی فدراسیون منتظر هستند. پروین از ماشین پیاده می شود و به تقاضای عكاسان كنار داكان و كاشانی می ایستد. «رضا گه گه» كه خودش یك پا ابرام چرخی است و توی این فوتبال یكی از شیرینی های محافل محسوب می شود به تقاضای پروین كنار بقیه می ایستد. این كار دادكان را عصبانی می كند. «باز این علی(پروین) لوس بازی هاشو شروع كرد!»

دادكان این جمله رامی گوید و می رود. پروین و كاشانی هم سوار ماشین می شوند. به كاشانی می گوییم بالاخره چی شد و در حالی كه انتظار داریم مثل همیشه بگوید پروین باید بر گردد و پرسپولیس خانه خودشان است، جواب می دهد: «پرسپولیس خانه علی است! چی شد نداره. ما حتی بهش گفتیم بیاد مدیرعامل بشه!»

حدس ما درست است. سمند آبی رنگ با همان سه سرنشین از ساختمان فدراسین دور می شود. دادكان به دنبال ماشین خود می گردد. انگار راننده اش آن را جای دیگر پارك كرده… لحظاتی بعد هیچ كس جلوی فدراسیون نیست. حتی پرنده هم پر نمی زند. معنی این جلسه چیست؟ فقط این را فهمیدیم كه حالا اگر به قول كاشانی هر وعده و وعیدی به پروین دادند او باید امروز جواب بدهد. آره یا نه! شما چه فكر می كنید؟

آخرین حرف های پروین دیشب این بود:

«بر می گردم. بالاخره باید یك تصمیم بگیرم و این تصمیم من است اما آذربایجان را رها نمی كنم. آذربایجان تیم مردم است. این تیم را هم حفظ می كنم. قرار است به پرسپولیس جواب بدهم، اما شما بدانید من ماندنی هستم.»