حقیقت اصلی من
راه خودسازی (2)
نوشتار حاضر در صدد است تا مبانی نظری و عقلانی تزکیه نفس را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. در آغاز چگونگی تنزل انسان از صورت اولیه خویش و در حجاب رفتن او را مطرح نموده و در پی آن به بررسی انواع حجاب ظلمانی و چگونگی خروج از آنها می پردازیم.
حقیقت اصلى انسان و صورت اولیّه او
حقیقت انسان و اصل او، به عبارتى دیگر، حقیقت اصلى روح انسانى و صورت اصلى آن، مظهر وجه الله و جلوهگاه اسماء و صفات خداوند متعال است. حقیقت روح انسانى و اصل او، همان «روح خدا» ست كه نزدیكترین مخلوقات به خداوند متعال بوده و همان است كه در آیه «و نفخت فیه من روحى» به آن اشاره شده است.
« فاذا سویته و نفخت فیه من روحى...؛ چون تمامش کردم و در آن از روح خود دمیدم ، همه سجده اش کنید.» (ص/72)
تعبیرى كه در این آیه و در آیات دیگر، مشابه آن به كار برده شده، تعبیر به خصوصى است. یعنى تعبیر «و نفخت فیه من روحى» كه با كلمه «مِن» به معنى (از) آورده است، حكایتها و اشارتها دارد. از طرفى آوردن كلمه «مِن» و جمله «مِن روحى» حكایت از این امر مىكند كه آنچه در بدن انسانى دمیده شده است، از روح خداست و نه روح خدا، زیرا كه «من روحى» آورده و نه «روحى» ؛ (دقت شود) و این مخصوص همین آیه نیست و در آیات دیگر مشابه آن نیز این چنین تعبیرى آروده است.
از طرف دیگر، آوردن همین كلمه «من» در جمله «من روحى» حكایت از این واقعیت دارد كه آنچه در بدن انسانى دمیده شده است، از یك حقیقت برتر و بالاترى مى باشد كه به خداوند متعال منسوب بوده و نزدیكترین مخلوق به اوست و آن «روح خدا»ست.
كلمه «من» در جمله «من روحى» گویاى این حقیقت است كه آنچه بعد از اتمام خلقت مادى بدن انسان از جانب خداوند متعال در آن دمیده شده، از «روح خدا» ست، نه عین «روح خدا» و نه غیر آن و جدا از آن. عین آن نیست و غیر آن هم نیست، بلكه، صورت تنزل یافتهایی است از آن و این بدان معنى است كه اصل روح دمیده شده در بدن، همان «روح خدا»ست كه اقرب و نزدیك ترین مخلوقات به حق و مظهر وجه الله و اسماء و صفات اوست و به همین لحاظ هم به او نسبت داده شده است.
بنابراین در مقام شناخت اصل انسان، لازم است «روح خدا» را كه حقیقت اصلى روح انسان و به عبارت دیگر، اصل و صورت اصلى و اولیه انسان است و همان حقیقتی است كه پشت حجاب هر انسانى است، بهتر و بیشتر بشناسیم تا بدانیم كه چه بودهایم؟ و چه حجابهایى برداشته و چه تنزلها داشته و در چه مرحلهاى قرار گرفتهایم؟ و اگر با سیر و حركت در مسیر تعیین شده از جانب حق به همان صورت اصلى خود برسیم و اصل خود را بیابیم چه مىشویم؟ و چگونه وجه حضرت حق را در وجود خود و در حقیقت خود و یا در همه جا شاهد گشته و به لقاى و ملاقات او نایل مىگردیم؟ و باز بدانیم كه كجا بودهایم و در كجا قرار گرفتهایم و باید چگونه به همان جا كه بودهایم حركت كنیم و چگونه برگردیم؟ و نیز بدانیم كه اگر برنگشتیم چه خسران و زیانی و به دنبال این خسران چه گرفتاریهایى خواهیم داشت؟
شجاعى، محمد، پالایش وجود، ج اول، بااندكی تغییر و تصرف