تبیان، دستیار زندگی
یكی از اساسی‌ترین تفاوتهای قرآن كریم با كتب علمی بشری آن است كه محور اصلی تعلیم در كتب بشری علومی است كه دستیابی به آنها میسور است؛ اما مدار تعلیم در قرآن كریم علوم و معارفی است كه انسانها بدون استمرار از نور وحی توان دستیابی به آن را ندارند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفاوت قرآن با دیگر كتب علمی

قرآن

خدای سبحان در مقام تبیین رسالتهای پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گاهی از تلاوت آیات بر مردم و تعلیم كتاب و حكمت و تزكیه نفوس سخن می‌گوید: "هو الّذی بعث فی الأمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته ویزكّیهم ویعلّمهم الكتاب والحكمة..."(1) و گاهی سخن از خارج ساختن انسانها از تاریكیهای جهل و تباهی ضلالت به نور هدایت دارد: "كتاب أنزلناه إلیك لتُخرج النّاس من الظلمات إلی النور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید"(2) و قرآن كریم را ره‌توشه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ایفای این رسالتها و دستمایه او در تعلیم و تزكیه انسانها معرفی می‌كند: "فذكّر بالقران من یخاف وعید"(3)، "وكذلك أوحینا إلیك قراناً عربیاً لتنذر أمّ القری ومن حولها..."(4) ، "وكذلك أوحینا إلیك روحاً من أمرنا ما كنت تدری ما الكتاب ولا الإیمان ولكن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا وإنّك لتهدی إلی صراطٍ مستقیم".(5)

بر این اساس، قرآن كریم نمی‌تواند مانند كتب علمی تنها به تبیین مسائل علمی و جهانشناسانه بپردازد و یا مانند كتب اخلاقی تنها به اندرز بسنده كند یا همتای كتابهای فقهی و اصولی به ذكر احكام فرعی و مبانی آنها اكتفا كند و به طور كلی شیوه‌های رایج و معمول در كتب بشری را در پیش گیرد.

یكی از اساسی‌ترین تفاوتهای قرآن كریم با كتب علمی بشری آن است كه محور اصلی تعلیم در كتب بشری علومی است كه دستیابی به آنها میسور است؛ اما مدار تعلیم در قرآن كریم علوم و معارفی است كه انسانها بدون استمرار از نور وحی توان دستیابی به آن را ندارند

این كتاب الهی در رسیدن به اهداف خود كه با اهداف رسالت پیامبر جهانی، حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متحد است، روشهای ویژه‌ای را برگزیده است، كه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1 ـ استفاده گسترده از تمثیل برای تنزّل دادن معارف سنگین و متعالی

2 ـ بهره‌گیری از شیوه جدال احسن و پایه قرار دادن پیش‌فرضهای مقبولِ خصم، در احتجاج با كسانی كه در برابر اصل دین یا خصوص قرآن سرسختی نشان می‌دهند.

3 ـ آمیختن "معارف و احكام" با "موعظه و اخلاق"، و "تعلیم كتاب و حكمت" با "تربیت و تزكیه نفوس" و پیوند زدن مسائل نظری با عملی و مسایل اجرایی با ضامن اجرای آن؛

مانند این كه پس از دستور روزه‌داری به هدف آن، كه تحصیل تقواست اشاره می‌كند: "یا أیّها الّذین امنوا كتب علیكم الصیام كما كتب علی الّذین من قبلكم لعلكم تتقون"(6) و یا پس از بیان آفرینش لباسی كه اندام انسان را می‌پوشاند و نگهبان تن است،از لباس تقوا سخن می‌گوید كه جامه جان آدمی و بهترین نگهبان آن است: "یا بنی ادم قد أنزلنا علیكم لباسا یواری سوءتكم وریشاً ولباس التقوی ذلك خیر..."(7) و در فضایی كه سخن از حجّ و عمره خانه خدا مطرح است، چون حج و عمره مستلزم سفر است و سفر نیز زاد و توشه می‌طلبد، از ره‌توشه تقوا كه در سیر و سلوك به سوی خدا بهترین ره‌توشه است نام می‌برد: "وأتمّوا الحج والعمرة لله... * الحجّ أشهر معلومات... وتزوّدوا فإن خیر الزاد التقوی".(8)

همچنین در كنار تبیین برخی از احكام روزه سفارش حفظ حدود و رعایت تقوای الهی آمده است: "تلك حدود الله فلا تقربوها كذلك یبیّن الله ایاته للنّاس لعلّهم یتّقون"(9) و همراه با دستور دریافت زكات، تطهیر و تزكیه جان آدمی مطرح است: "خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم وتزكّیهم بها..."(10) و حتی در كنار ساده‌ترین دستورات مربوط به معاشرتهای اجتماعی، مانند این كه مهمان ناخوانده كه قرار دیدار با صاحب‌خانه را قبلا ً تنظیم نكرده، در صورت اكراه و معذور بودن میزبان از پذیرش او باید باز گردد، از تزكیه روح سخن می‌گوید: "... وإن قیل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكی لكم".(11)

4 ـ داوری قاطع نسبت به اقوال و آرایی كه از دیگران نقل می‌كند.

قرآن كریم همانند برخی از كتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل كند و بین آنها داوری نكند، بلكه نقلهای آن با داوری همراه است. از این رو، اگر مطلبی را نقل كند و سخنی در ابطال و ردّ آن نیاورد نشانه امضا و پذیرش آن است؛ چنانكه از فرزند صالح حضرت آدم (علیه‌السلام) نقل می‌كند كه معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: "قال إنّما یتقبّل الله من المتقین"(12) و آن را ردّ نمی‌كند و از این رو در برخی روایات این جمله با عنوان "قول الله" نامیده شده است(13) و در كتب فقهی نیز به عنوان قول الله مطرح است. قرآن كریم بر اثر داشتن این ویژگی "قول فصل" نام گرفته است: "إنّه لَقولٌ فصل * وما هو بالهزل"(14).

اما پس از نقل گفته منافقان، آن را ابطال می‌كند: "یقولون لئن رجعنا إلی المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین ولكن المنافقین لا یعلمون"(15).

سخن منافقان این بود كه خود را عزیز می‌پنداشتند و مؤمنان را ذلیل، لیكن خداوند بعد از نقل گفتار باطل آنها به بطلان آن پرداخت؛ چنانكه قبلا ً در ابطال كلام باطل آنان درباره محاصره اقتصادی مسلمانان و اِنفاق نكردن به همراهان رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تفرّق آنان از اطراف پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنی را نقل و نقد و ابطال كرده است(16)

كتابی كه از جانب خدای حكیم حمید تنزل یافته است و به عزّت (نفوذناپذیری) ستوده شده است، باطل را از هیچ جهتی بدان راه نیست: "وإنّه لكتاب عزیز * لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حكیم حمید".(17)

یكی از ظرافتهای ادبی و هنری در بیان قرآنی تغییر ناگهانی سیاق است؛ مثلا ً در جمله‌ای كه چندین كلمه با "اعراب رفع" آمده، در اثناء، كلمه‌ای با "اعراب نصب" ذكر می‌شود تا خواننده را متوقف كرده، به تأمل وا دارد

تذكّر: مواعظ و اندرزهای قرآنی كه در كنار احكام و معارف ذكر می‌شود گاهی متأخر است؛ مانند مثالهای گذشته و گاهی متقدم؛ مانند: "ولا تتمنوا ما فضّل الله به بعضكم علی بعض للرجال نصیب ممّا اكتسبوا وللنساء نصیب ممّا اكتسبن..."

(18)

5 ـ پیوند دادن مسائل جهان‌شناسی با خداشناسی.

یكی از مهمترین تفاوتهای قرآن كریم با كتب علمی این است كه كتب علمی تنها به بررسی و تبیین سیر افقی اشیا و پدیده‌های جهان می‌پردازد؛ مثلاً معدن‌شناس می‌گوید آنچه اكنون در دل زمین یا كوه به صورت معدن خاصی وجود دارد از میلیونها سال قبل چه تطوراتی را پشت سر گذاشته و پس از این نیز با گذشت میلیونها سال، چه تحولاتی را در پیش رو دارد؛ اما قرآن كریم كه كتاب هدایت و نور است، نه كتاب علمی محض، سخن از سیر عمودی پدیده‌های جهان و ارتباط آن از یك سو با مبدأ و از سوی دیگر با معاد دارد؛ یعنی از مبدأ فاعلی و مبدأ غایی سیر و تحول موجودات سخن می‌گوید؛ نظیر: "ألم تر أنّ الله أنزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها ومن الجبال جدد بیض وحُمْر مختلف ألوانها وغرابیب سود"(19)، "وهو الذی أنشأ جناتٍ معروشاتٍ وغیر معروشات والنخل والزرع مختلفاً أكله والزّیتون والرّمان متشابهاً وغیر متشابه..."(20) ، "أو لم یر الّذین كفروا أن السموات والأرض كانتا رتقاً ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شیء حیٍ أفلا یؤمنون"(21). در این گونه از آیات مبدأ فاعلی بارش باران و نیز سبب فاعلی حركت حبّه‌های جامد به خوشه‌ها و شاخه‌هایی كه از حیات گیاهی برخوردار است و نیز مبدأ اصلی احداث راههای سفید و سرخ و سیاه كوهستانی و پدیدآورنده انواع میوه‌ها و دانه‌های خوراكی سخن به میان آمده است.

غرض آن كه، دانشهای رایج علمی و فلسفی درباره پدیده معیّن جهان، مانند ستاره و كوه و... یا درباره كل جهان بدون تعیین جزئی از آن، سیر افقی محض دارد؛ یعنی بررسی می‌كند كه پدیده‌ای معیّن یا مجموع جهان، قبلا ً چه بوده و اكنون چیست و پس از این چه می‌شود؛ اما از بیان سیر عمودی خالی است؛ بر خلاف قرآن كریم كه در تبیین علمی اشیا (آن مقدار كه تعرّض كرده است) و در تحریر فلسفی اصل جهان، مسیر عمودی را اضافه می‌كند؛ یعنی می‌گوید: مبدأ فاعلی این كار كیست و چه مبدأ غایی و هدف نهایی در نظر بوده است.

6 ـ گزینش صحنه‌های درس‌آموز تاریخی در تبیین قصه‌ها. قرآن كریم كتاب تاریخ نیست تا وقایع‌نگارانه در هر قصه آنچه رخ داده است بنگارد، بلكه تنها به بیان بخشهایی می‌پردازد كه با هدف آن (هدایت) هماهنگ باشد. سپس آن را به عنوان سنّت الهی (فلسفه تاریخ) بازگو می‌كند.

مثلا ً، نام حضرت موسای كلیم (علیه‌السلام) بیش از صد بار در قرآن كریم آمده و قصّه آن حضرت در 28 سوره به طور گسترده تبیین شده است؛ اما بخشهایی كه به تاریخ و قصّه محض باز می‌گردد، مانند ثبت تاریخ میلاد و وفات آن حضرت در قرآن نیامده، بلكه به نكات حسّاس و آموزنده داستان پرداخته است؛ مثلا ً، از تاریخ تولد موسی و مدت شیرخوارگی او در قرآن چیزی نیامده، لیكن از سانحه مهمّ وحی الهی به مادر موسی از لحاظ انداختن كودك در دریا و ایجاد طمأنینه در قلب مادر و مژده بازگشت فرزند به مادر بعد از بزرگ شدن و به بزرگواریِ رسالت رسیدن، سخن به میان آمده و همچنین از تاریخ هجرت موسی از مصر به مدین و نیز زمان مراجعت وی از مدین به مصر گفتاری در قرآن نیست، لیكن از خدمتگزاری رایگان موسی برای تأمین آب دام فرزندان شعیب و نیز از دامداری دختران شعیب و همچنین از عفاف و پاكدامنی آنان و نیز كیفیت آشنایی موسی با شعیب و نحوه انتخاب كارگزار كه باید در كار خویش امین و بر كار خود مسلط و نیرومند باشد و همچنین درباره مشاهده آتش و رفتن به سوی آن و شهود نور و استماع كلام توحیدی خداوند از درخت سخن به میان آمده است.

تكرار در قرآن كریم از آن روست كه قرآن كتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد، بر خلاف كتب علمی كه هر مطلب تنها در یك جا بیان می‌شود و تكرار آن سودمند نیست.

7 ـ یكی از اساسی‌ترین تفاوتهای قرآن كریم با كتب علمی بشری آن است كه محور اصلی تعلیم در كتب بشری علومی است كه دستیابی به آنها میسور است؛ اما مدار تعلیم در قرآن كریم علوم و معارفی است كه انسانها بدون استمرار از نور وحی توان دستیابی به آن را ندارند: "كما أرسلنا فیكم رسولا ً منكم یتلوا علیكم ایاتنا ویزكیكم ویعلمكم الكتاب والحكمة ویعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون"(22)، "فاذكروا الله كما علّمكم ما لم تكونوا تعلمون".(23)

گرچه انبیای الهی در علوم قابل دستیابی و مستقلات عقلی نیز استعداد بشر را شكوفا كرده‌اند: "یثیروا لهم دفائن العقول"(24)، لیكن محور تعلیم آنان پرده برداشتن از غیب و نوآوری علمی و معرفتی برای بشر است. قرآن كریم با تعبیر دقیق "ما لم تكونوا تعلمون" به همین نكته اشعار دارد؛ زیرا این جمله به معنای "آنچه نمی‌دانستید" نیست، بلكه به معنای "شما آن نبودید كه از راههای عادی آنها را بدانید" است؛ چنانكه خداوند به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، با همه استعداد ویژه‌ای كه داشت، می‌فرماید: "وأنزل الله علیك الكتاب والحكمة وعلّمك ما لم تكن تعلم وكان فضل الله علیك عظیماً"(25)؛ یعنی خداوند به تو معارفی آموخت كه از راههای متعارف توان فرا گیری آن را نداشتی و از این رو این ویژگی قرآن كریم اختصاص به دوران انحطاط علم ندارد، بلكه همواره و تا ابد، قرآن معلّم علومی است كه بشر را به آن راهی نیست.

قرآن كریم در برخی موارد خاص نیز این حقیقت را گوشزد می‌كند كه اسرار نهفته و پنهان عالم را تنها در پرتو نور وحی می‌توان دید: "كتب علیكم القتال وهو كُره لكم وعسی أن تكرهوا شیئاً وهو خیر لكم وعسی أن تحبّوا شیئاً وهو شرّ لكم والله یعلم وأنتم لا تعلمون"(26) و این خطابْ همه افراد را شامل می‌شود، اعم از ضِعاف، اوساط و اَوْحَدیّ از اهل علم و عمل.

8 ـ بیان مصداق و پرهیز از كلّی‌گویی.

در كتب علمی متعارف نیست كه در مقام تبیین یك حقیقت، مصادیق آن ذكر شود؛ مثلا ً در تعریف نیكی، نیكان معرفی شوند؛ اما قرآن كریم در آیات خود چنین شیوه‌ای را اعمال كرده است؛ مثلا ً، در تبیین بِرّ و نیكی می‌فرماید: "لیس البرّ أن تولّوا وجوهكم قِبَل المشرق والمغرب ولكن البرّ من امن بالله والیوم الاخر و..."(27).

مفسرانی كه قرآن كریم را همانند كتب علمی پنداشته‌اند، در این گونه موارد در پی یافتن محذوف یا توجیهات دیگری هستند تا اسلوب بیانی قرآن را با شیوه‌های متداول در كتب علمی هماهنگ بیابند؛ غافل از این كه قرآن كریم یك كتاب علمی محض نیست و از روشهای متعارف كتب علمی بشری پیروی نمی‌كند. از این رو گاهی به جای وصف، موصوف را بیان می‌كند و این از روشهای كلیدی قرآن است.

نمونه دیگ، آیه كریمه "یومَ لا ینفع مال ولا بنون * إلاّ من أتی الله بقلب سلیم"(28) است كه هماهنگی مستثنا و مستثنی‌منه اقتضا می‌كند گفته شود: "إلاّ سلامة القلب"، لیكن از ذكر وصف صرف نظر شد و به بیان موصوف پرداخته شد تا همان طور كه در آیه قبل، جامعه را به نیك شدن تشویق می‌كند، نه آن كه تنها نیكی را برای آنها تفسیر كند، در این آیه نیز، امت اسلامی را به سلیم‌القلب شدن برساند، نه آن كه تنها سلامت دل را مایه نجات در قیامت معرفی كند.

تذكّر: تبیین مصداق گاهی در آیات دیگر است، نه در همان آیه محل بحث؛ چنانكه در آیه كریمه "... فبشر عباد * الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه"(29) سخن از أحسن الأقوال است، لیكن مصداق آن در جای دیگر چنین تبیین شده است: "ومن أحسن قولا ً ممن دعا إلی ا‌لله وعمل صالحاً وقال إنّنی من المسلمین"(30) و یا در سوره مباركه حمد ذكری اجمالی و كلی درباره نعمت‌یافتگان آمده است: "صراط الّذین أنعمت علیهم..."، اما در سوره مباركه نساء مصداق مُنْعَمٌ عَلَیْهِم تبیین شده است: "... مع الّذین أنعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین و...".(31)

9 ـ تكرار مطالب.

تكرار در قرآن كریم از آن روست كه قرآن كتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد، بر خلاف كتب علمی كه هر مطلب تنها در یك جا بیان می‌شود و تكرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تكرار در كتاب هدایت آن است كه شیطان و نفس اماره كه عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال آدمی مشغولند و كار آنها گرچه گاهی كم می‌شود، لیكن ترك نمی‌شود؛ از این رو تكرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.

قرآن كریم همانند برخی از كتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل كند و بین آنها داوری نكند، بلكه نقلهای آن با داوری همراه است.

10 ـ یكی از ظرافتهای ادبی و هنری در بیان قرآنی تغییر ناگهانی سیاق است؛ مثلا ً در جمله‌ای كه چندین كلمه با "اعراب رفع" آمده، در اثناء، كلمه‌ای با "اعراب نصب" ذكر می‌شود تا خواننده را متوقف كرده، به تأمل وا دارد؛ مانند آیه "لكن الراسخون فی العلم منهم والمؤمنون یؤمنون بما أنزل إلیك وما أنزل من قبلك والمقیمین الصلوة والمؤتون الزكوة والمؤمنون بالله والیوم الاخر أولئك سنؤتیهم أجراً عظیماً"(32)؛ زیرا در این آیه كریمه، پنج وصفْ یاد شده است كه سیاق ادبی آنها مرفوع بودن آن اوصاف است؛ چنانكه دو وصف مقدّم (راسخون و مؤمنون) و دو وصف مؤخّر (مؤتون و مؤمنون) مرفوع است و در بین اوصاف مرفوع چهارگانه، یك وصف منصوب دیده می‌شود و آن وصف "مقیمین" است تا توجه متدبّران در قرآن و تالیان كتاب الهی را به اهمیت نماز كه ستون دین است جلب كند؛ همان طور كه در نوشتن تابلوها، برخی از كلمات مانند واژه "شهید" با رنگ سرخ نوشته می‌شود تا توجه بیننده را جلب كند. پس گاهی با تغییر اسلوب و تعویض سیاق، به ویژگی محتوایی لفظ توجه داده می‌شود.

________________________________________

1 ـ سوره جمعه، آیه 2.

2 ـ سوره إبراهیم، آیه 1.

3 ـ سوره ق، آیه 45.

4 ـ سوره? شوری?، آیه? 7.

5 ـ سوره شوری، آیه? 54.

6 ـ سوره بقره، آیه? 183.

7 ـ سوره اعراف، آیه 26.

8 ـ سوره بقره، آیات 196 ـ 197.

9 ـ سوره بقره، آیه 187.

10 ـ سوره توبه، آیه 103.

11 ـ سوره نور، آیه 28.

12 ـ سوره مائده، آیه 27.

13 ـ نورالثقلین، ج 1، ص 615.

14 ـ سوره طارق، آیات 13 ـ 14.

15 ـ سوره منافقون، آیه 8.

16 ـ سوره منافقون، آیه 7.

17 ـ سوره فصلت، آیات 41‌ـ‌42.

18 ـ سوره نساء، آیه 32.

19 ـ سوره فاطر، آیه 27.

20 ـ سوره انعام، آیه 141.

21 ـ سوره انبیاء، آیه30.

22 ـ سوره بقره، آیه151.

23 ـ سوره بقره، آیه 239.

24 ـ نهج البلاغه، خطبه 1، بند 37.

25 ـ سوره نساء، آیه113.

26 ـ سوره بقره، آیه 216.

27 ـ سوره بقره، آیه 177.

28 ـ سوره شعراء، آیات 88 ـ 89.

29 ـ سوره زمر، آیات 17‌ـ‌18.

30 ـ سوره فصلت، آیه 33.

31 ـ سوره نساء، آیه 69.

32 ـ سوره نساء، آیه 162.

منبع:

جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، جلد 1، ص 43