- پیغمبران را افاده نیست
توضیح:
این مثل قصهای دارد؛ میگویند مردی ادعای پیغمبری کرد. عدهای دور او جمع شدند و گفتند: «پیامبران هر یک معجزهای داشتند. اگر پیامبری، به ما معجزهای نشان بده تا تو را باور کنیم!»
مرد گفت: «باشد، معجزه هم نشانتان میدهم. برای ما پیامبران، معجزه امری عادی است؛ هر چه بگویید و هر چه بخواهید، انجام خواهم داد.»
مردم به این سو و آن سو نگاه کردند تا کاری دشوار از او بخواهند و او مجبور شود معجزهاش را نشان بدهد.
در همین موقع، چشمشان به درخت بزرگی افتاد که در همان نزدیکی بود. گفتند: «فرمان بده تا درخت نزد تو بیاید.»
مرد پذیرفت و گفت: «خوب است، همین کار را میکنم.»
بعد رو به روی درخت ایستاد. سرش را بالا گرفت و با صدایی محکم گفت: «ای درخت! به فرمان پیغمبر خدا نزدیک من بیا!»
درخت از جای نجنبید. مرد بیدرنگ جلو رفت و نزدیک درخت ایستاد. رو به مردم کرد و گفت: «اینک من و درخت، در کنار هم هستیم، باور کردید؟»
مردم از خنده روی پا بند نبودند. یکی گفت: «معجزهای شگفت بود. ما گفتیم درخت نزد تو بیاید، نه آن که تو نزد درخت بروی.»
مرد گفت: «عجب مردمانی هستید که نمیدانید پیامبران غرور و تکبر ندارند.»
گفتند: «میدانیم، بر منکرش لعنت!»
مرد گفت: «مگر نه اینکه فضیلت و فروتنی، برترین اخلاق مردان خداست؟»
گفتند: «همین طور است.»
مرد گفت: «چون پیامبران را افاده نیست، به درخت گفتم نزد من آی، نیامد، خوب خود به سوی او رفتم!»
- کاربرد:
این مثل، در تمسخر و ریشخند برای کسی استفاده میشود که بیاساس و پوچ بودن ادعای بزرگش، به همه ثابت شده باشد؛ ولی سعی کند به هر طریقی، خود را محق نشان دهد.
- معنای لغت:
افاده: تکبر، خودخواهی و خودبینی.
برگرفته از کتاب فوت کوزه گری
نوشته: مصطفی رحماندوست