تبیان، دستیار زندگی
ازدواج ، با هم زندگی كردن است ، با هم در مسیر یك رود شنا كردن است ، با هم در یك جاده دویدن است و بسیار "با هم بودن ها "ی دیگر ، اما به معنی استحاله در دیگری نبست .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من حق زندگی كردن ندارم !

همسر

چندی پیش برای تهیه گزارش به سرای سالمندان رفتیم .گمان می كردیم این پدران و مادران ، والدین خوبی برای فرزندانشان نبوده اند ؛ مهمان سفره های پردردشان شدیم ،خیلی عجیب بود . مادری می گفت :

" در دنیا تنها یك دختر داشتم . تمام زندگی ام این دختر بود . از كوچكترین چیزی برایش دریغ نمی كردم . خودم ، خواسته هایم ، لذت هایم ، علاقه هایم ، ارزشی نداشت . تنها او بود و هرآنچه او می خواست .

كم كم دخترم ، زیر سایبان خنكی كه از صورت سرخ سیلی خورده ام  برایش ساخته بودم ، خانمی شد برای خودش ، و من پیر و شكسته . و یك روز ، مرا با ماشینی كه از ارث پدرم برایش خریده بودم به اینجا آورد .

عجیب نبود . او همان كاری را كرد كه لحظه به لحظه به او آموخته بودم . من  با شیره ی جانم به او یاد داده بودم كه : من ، در مقابل خواسته ها ی تو ارزشی ندارم . تنها توئی كه مهمی و حق زندگی كردن داری . "

نكند از عشق ، زنجیری بسازیم !

شرح حال این مادر ، تاسف بار بود . چهره اش سراسر گذشت بود و مهربانی ، و چشم هائی بی فروغ و غمگین.

ازخودگذشتن و به دیگری پیوستن ، جز از انسانی فروتن و پرمایه ممكن نیست ؛ اما  اگر در گذر زمان ، خواسته ها و استعدادهای یك انسان ، كم كم محو شود و دیگری - اعم از همسر یا فرزند - جایش را تمام و كمال بگیرد ، آیا می توان به پایداری و استحكام این رابطه ها امیدی داشت ؟

نمونه هایی از این دست را باید در تلقی مان از ازدواج جستجو كنیم :

ازدواج ، با هم زندگی كردن است ، با هم در مسیر یك رود شنا كردن است ،  با هم در یك جاده دویدن است و بسیار "با هم بودن ها "ی دیگر  ، اما به معنی استحاله در دیگری نیست .

ازدواج موفق ، نباید هویت فردی و اصالت وجودی آدمی را از وی بستاند . ازدواج  پایدار ، به معنی این نیست كه هرچه از نظر دیگری زیباست ، لزوما در چشم زن یا مرد دیگر هم زیبا باشد . چرا به گمان باطل خود معنی تفاهم و از خودگذشتگی را در سطح تخریب  یكی از دو طرف به تنزل كشیده ایم ؟آیا همسر ، یا والدینی اینچنین بی هویت ، می توانند از زندگی خود كمال مطلوب را ببرند ؟

چه باید كرد ؟

- در بدو ازدواج ، بیش از حد آرمانی نیاندیشیم . وابسته ی افراطی نباشیم . ننشینیم تا مكملی پیدا شود ، بیاید دست ما را بگیرد و قدم به قدم ما را به خواسته هایمان برساند .

- عاشق همسرمان باشیم . شیفته ی فرزندمان باشیم ، اما در میان دنیائی از عشق و ایثار قابل تقدیر ، یادمان باشد كه "من فردی " خود را به باد فراموشی نسپاریم .

- یادمان باشد كه خداوند مهربان ، در وجود هر انسان ،بالقوه، استعدادهایی قرار داده است ، كه وظیفه داریم  به قدر توانمان آنها را به فعلیت برسانیم ؛ در غیر این صورت كفران نعمتهای خداوند را  كرده ایم .

- تجربه ی بسیاری از ازدواج هائی كه یكی به نفع دیگری خود را محو كرده است ، شاید برای مدتی كوتاه دوام بیاورد ، اما ثابت شده كه روزی تمام این ظواهر می شكند و "من " شكسته و بی ارزشی بیدار می شود كه هرچه سعی می كند قادر نیست در اثبات وجود خویش ، راهی از پیش برد .

- به خاطر تفاوت در فردیت ها ، همسرمان را متهم به درك نكردن ، ناسازگاری و عدم تفاهم نكنیم . بدانیم كه هركس می تواند برای خود ، علائق و سلیقه های متفاوتی داشته باشد .

- مرز میان استقلال و احترم ، هویت و حریت را  مشخص كنیم . در عین لذت با هم بودن ، به تفاوت های فردی یكدیگر كمال احترام را بگذاریم .

- زنیت و مردیت خود را فدای مادر شدن یا پدر شدن نكنیم . در فرزندانمان و خواسته هایشان غرق نشویم . اگر در كنار تربیت فرزند ، به فكر و بالندگی خود نیز هستید ، خود را به بی عاطفگی متهم نكنید ، بدانید شما والدینی هستید كه نه تنها نقش های انسانی خود را فراموش نكرده ، بلكه می خواهد مربی آگاهی باشد در تربیت انسانی دیگر ؛ كه بدون رشد ذهنی خود ، محال است بتوانید رشددهندگان موثری باشید .

سرور حاجی سعید – (تبیان)

مقالات مرتبط :

قوانین طلایی ارتباط همسران

گاهی تنهایش بگذارید!!

قدم قدم ، تا رفاقت

پیش به سوی رابطه ی موفق!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.