تبیان، دستیار زندگی
تصویرذهنی شما از توكل چیست؟ مولفه های سازنده مفهوم "توكل" نزد شما چه چیزهایی است؟ میان توكل به خداوند و لزوم كار و تلاش چه نسبتی برقرار است؟ عطف توجه به معنای حقیقی و حقیقت معنای "توكل"، تاثیر بسزایی در زندگی دنیوی و اخروی فرد متوكل بر جای خواهد گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توكل حقیقی چگونه است؟

توكل

اشاره:

تصویرذهنی شما از توكل چیست؟ مولفه های سازنده مفهوم "توكل" نزد شما چه چیزهایی است؟ میان توكل به خداوند و لزوم كار و تلاش چه نسبتی برقرار است؟

عطف توجه به معنای حقیقی و حقیقت معنای "توكل"، تاثیر بسزایی در زندگی دنیوی و اخروی فرد متوكل بر جای خواهد گذاشت. به منظور دستیابی به تصویری روشن از مفهوم "توكل" به خداوند مطالعه نوشتار حاضر را به شما توصیه می‌كنیم. امید كه مقبول نظر و اثر بخش افتد.

*******

"معناى توكل مسلماً این نیست كه انسان در مسجد معتكف شود و مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدین گونه سپرى كند و دست از كسب و كار بردارد، به آن امید كه خدا خود رزق و روزى او را تأمین كند؛ بى تردید این گونه اشخاص، بیراهه رفته‌اند و به معنا و مفهوم حقیقى توكل دست نیافته اند. چنانكه در روایتى آمده است:

«رَاى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قَوْماً لایَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّكِلُونَ»1

پیامبر گرامى اسلام، گروهى را مشاهده كرد كه به دنبال كشت و كار نمى‌روند، فرمود: چه مى‌كنید؟ گفتند: ما متوكلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوكل نیستید، بلكه سربار جامعه هستید.

پس توكل كننده باید از كار و تلاش غفلت نكند، چنانكه كسانى كه اهل توكل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبى آنهاست: توكل كننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تكیه و امید داشتن به خدا تلاش مى‌كند؛ ولى انسان غیر موحّد و غیر متوكل، روزى خود را در كارش مى‌جوید و یا در دست دیگران كه مزدى به او بدهند.

اساساً كسى كه به خدا معرفت دارد، مى‌داند كه به مقتضاى حكمت الهى، امور به واسطه اسباب تحقق مى‌یابد. گاهى اسباب، مادى و طبیعى است و گاه معنوى است و بسا اسبابى غیرعادى و خارق العاده است. به هر ترتیب حكمت الهى ایجاب مى‌كند هر پدیده‌اى از طریق اسباب خودش محقق گردد از این رو علم و شناخت به خداوند و حكمت او موجب معرفت به مقتضاى حكمتش ـ كه برقرارى نظام اسباب و علل است ـ مى‌گردد و در نهایت، تكامل انسان بستگى به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار مى‌گیرد وگرنه انسان تكامل نمى یابد، زیرا تكامل انسان در گرو انجام وظایف بندگى است و آن نیز در ارتباطات انسانى مطرح مى‌گردد و این ارتباطات نیز در نظام اسباب و مسبّبات مندرج مى‌باشد و اگر انسان انزوا گزیند و فقط به عبادت مشغول گردد و در زندگى روزمرّه به كار و تلاش نپردازد، برخلاف حكمت الهى عمل كرده است و در این صورت، انتظار رسیدن رزق و روزى از جانب خداوند، قطعاً بى مورد خواهد بود، به قول مولوى:

گر توكل مى‌كنى در كار كن             كشت كن پس تكیه بر جبار كن

بنابراین حكمت الهى ایجاب مى‌كند كه انسان در مسیر راهیابى به نیازها و خواسته هایش، از اسباب بهره جوید. اگر بنا بود با درخواست روزى از خدا و گفتن یك «یا الله» روزى انسان فراهم شود، دیگر كسى به دنبال روزى نمى‌رفت و انسانها آزمایش نمى‌شدند. این مشكلات است كه انسان در جریان آن آزموده مى‌شود و در نتیجه به تكامل و یا انحطاط و سقوط دست مى‌یابد. اگر در هر مرحله، براى انسان وظیفه‌اى مشخص شده، بدان جهت است كه باید به دنبال اسباب برود، وقتى گرسنه است باید كار كند و در نتیجه كار، رابطه بین كارگر و كارفرما، تصرف در اموال دیگران، ظلم، ظالم و مظلوم، محروم و مستضعف و جبّار و مستكبر مطرح مى‌شود.

اگر بنا بود هر كس دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز غذاى بهشتى در برابر او نهاده شود، دیگر امتحانى در كار نبود و همه انسانها صالح مى‌بودند و اهل طاعت از اهل معصیت، شناخته نمى‌شدند و معلوم نبود كه چه كسى براى اطاعت خدا، حاضر است رنج بكشد و چه كسى از دستاورد تلاش دیگران بهره مى‌جوید.

البته گاهى وراى «نظام اسباب و مسبّبات عادى» حكمت الهى اقتضاء مى‌كند كه امر خارق العاده‌اى رخ دهد، چنانكه درمورد حضرت مریم(علیها السلام) چنین امرى رخ مى‌داد.

«... كُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَكَرْیا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً...»2

هرگاه زكریا به صومعه نزد مریم مى‌آمد، نزد او روزى مى‌یافت.

این امر بر اساس حكمت الهى رخ مى‌دهد و نیز براى اینكه خداوند لطفش را به بندگان شایسته‌اش نشان دهد و دیگران نیز پند گیرند، كسى كه چنین لطفى به او شده، آزمایش مى‌شود كه از این نعمت بزرگ قدردانى مى‌كند یا نه.

گذشته از موارد نادر و اندك، در بیشتر موارد حكمت الهى اقتضاء مى‌كند جریان امور بر اساس اسباب عادى برقرار باشد. حال اگر كسى بگوید: من نمى‌خواهم از راه اسباب به مقصود و هدفم برسم؛ خواست او با خواست خدا هماهنگ نیست و برخلاف خواست خدا حركت مى‌كند. اگر او بنده صالحى است، باید كار و عبادت او مرضى خدا باشد. وقتى خدا این نظام را مى‌پسندد، چطور او از خدا مى‌خواهد، در حق او برخلاف این نظام رفتار كند، گویا مى‌پندارد علمش بیش از علم خداست. وقتى خداوند مى‌خواهد از فلان طریق به تو روزى دهد، تو مى‌گویى نه از راه دیگرى واز پیش خود به من روزى بده؟ این نیست جز تنبلى و خواستى مخالف حكمت الهى.

اگر گفته مى‌شود: باید از اسباب براى رسیدن به اهداف، بهره جست، این بدان معنا نیست كه روزى تو توسط زمین، نانوا و كار تأمین مى‌گردد، بلكه همه اینها از خدایند و تدبیرشان به دست اوست و روزى نیز از اوست، اما تو وظیفه دارى به دنبال اسباب بروى، تا هدفهاى الهى در نظام عالم تحقق یابد و آن هدفها در مسیر تكامل انسانهاست.

پیامبر گرامى اسلام، گروهى را مشاهده كرد كه به دنبال كشت و كار نمى‌روند، فرمود: چه مى‌كنید؟ گفتند: ما متوكلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوكل نیستید، بلكه سربار جامعه هستید.

پس توكل كننده باید از كار و تلاش غفلت نكند، چنانكه كسانى كه اهل توكل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبى آنهاست: توكل كننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تكیه و امید داشتن به خدا تلاش مى‌كند؛ ولى انسان غیر موحّد و غیر متوكل، روزى خود را در كارش مى‌جوید و یا در دست دیگران كه مزدى به او بدهند. توكل كننده به كسى جز خدا امید ندارد و حتى اگر دستش از همه اسباب كوتاه گردد، رخنه‌اى در امید او پدید نمى‌آید. مضمون برخى روایات چنین است كه مؤمن به آنچه نزد خداست امیدوارتر است؛ چون ممكن است مال او از بین برود و یا ربوده شود؛ ولى آنچه در خزانه خداست از بین نمى‌رود.

پی نوشت‌ها:

1ـ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 217.

2ـ آل عمران/37.

منبع:

مصباح یزدی، راهیان كوی دوست، صص 29-27