خداحافظ رفیق
حكایت «حاج اكبر غمخوار» هم او كه چند ساعت پیش به شكلی غیرمستقیم و محترمانه عذرش از تیم پیروزی خواسته شد, حكایتی مسبوق به سابقه در ورزش ایران است.
حكایت آن مدیری كه 2 سال پیش با هیجان و عشق به دو خبرنگار حاضر در دفتر كارش گواهی ثبت باشگاه پیروزی (پرسپولیس)را نشان داده بود و امروز فقط میتواند به مدد اعتماد بهنفسش آن خاطرات را از ذهن بیرون كند, حكایتی غریب, در ورزش ایران نیست.
مخلص كلام؛ حاج اكبر غمخوار قطعاً آخرین مدیر مستهلك شده ورزش ایران نخواهد بود, چه قواعد به ظاهر ساده و در باطن پیچیده حاكم بر این شهر پر زرق و برق (ورزش) به پشتوانه تیغ عزل و سقوط باز هم اجرا خواهد شد و باز هم آنكه از «تدبیر», مدد نجوید را محكوم خواهد كرد.
یكی از خبرنگاران پرسابقه در هیاهوی اختلافات غمخوار و پروین به سرمربی پرسابقه گفته بود: این آقای غمخوار سوابق فراوان دارد, موجه است, آزمونهای سخت پشت سر گذاشته, به چند زبان مسلط است, دوستان پرنفود دارد, از حقوق و قضا آگاه است و... اما اگر برای هر یك از این ویژگیها پاسخ داشته باشی برای یك ویژگی او یقین كن كه جواب نداری و آن اعتماد به نفس اوست. حاج اكبر تا دلت بخواهد جگر دارد, بیشتر از تو و ده تا مثل تو.
و این البته خصوصیت فوقالعاده او بود, به همین دلیل علی پروین در اوج ورودش به آتشبازی غمخوار, فقط توانست بگوید: این دفعه با هم میرویم, قبول دارم رئیس جدید با قبلیها تفاوت دارد پس در این جنگ, دو طرف مغلوب میشوند.
و او البته پر بیراه نگفته بود كه به قاعده دیر و زود و سوخت و سوز حاج اكبر پر دل و جرأت ما – هم او كه از تدبیر بهره نگرفت- هم در این رویارویی مغلوبه شد.
حاج اكبر غمخوار را ما كه صراحتاً میگوییم دوستمان است و انشاءا... خواهد بود هم به این ویژگی میشناختیم كه سرش درد میكند برای خطر كردن, چه او الحق و الانصاف در پرونده پیروزی به دنبال كیسه دوزی برای خودش و دوستانش! نبود.
آنگاه كه مهندس محسن مهر علیزاده – رئیس سازمان ورزش – برنامه های مورد نظر و خواسته هایش را به وی ابلاغ می كرد. غمخوار با همان صراحت لهجه و لبخند خاصش پرسیده بود : " مهند س حالا, برای این همه سفارش و استراتژی كه داده ای چقدر حقوق به من خواهی داد؟" مهر علیزاده با طمانینه و اطمینان پاسخ داده بود: البته قطعاً شما را تامین خواهیم كرد, گفته ام ماهانه یك میلیون تومان به حسابتان ریخته شود." و غمخوار كه گفتیم به دنبال نفع اقتصادی در این بازی نبود, پاسخ داد:" می نویسم, تعهد می كنم كه بالای 5/2 میلیون تومان به پیروزی كمك نقدی كنم به آن شرط كه دست از سر من بردارید و بگذارید به بیزینس خود بپردازم.
و این نمایش قدرت و پز اقتصادی او با واقعیت, فاصلهای نداشت. غمخوار آن روزها آژانس هواپیمایی پرقدرتی را اداره میكرد كه هر چند در حوالی خیابان كریمخان تنها به یك دفتر چند اتاقه خلاصه میشد اما آوازه و شهرتی بس خارقالعاده در اروپا بویژه اسپانیا بر پا كرده بود.
یكی از خبرنگاران صدا و سیما در حاشیه المپیك پلیسهای جهان در بارسلونا میگفت: نمیتوانید در حاشیه مدیترانه, ایرانی بیابید كه با نام اكبر غمخوار بیگانه باشد. او همان است كه بدون اذنش مسافری از اسپانیا عازم ایران نمیشود, هیچ توریست و ایرانگرد اسپانیایی بدون گوشه چشم او در هتلهای ایران پذیرش نمیشود و البته با فعالیت گستردهاش هیچ آژانس مسافرتی نمیتواند فكر اعزام مسافر به ایران را در سر بپروراند.
غمخوار, اینچنین با تجارت و حركتهای بزرگ اقتصادی پیوند خورده بود در بدو طرح داستان پیروزی هم كه او اصلاً ایران نبود ماهها بود كه در مادرید و سویل و بارسلون و البته مایوركا به راههای ارزآوری میاندیشید و فارغ از داستان عابدینی و میرزایی و كزازی و پروین و زم و محلوجی عاشقان بازی توره را به تخت جمشید و سی و سه پل و تمدن ترغیب میكرد.
خبرنگار یكی از رسانهها بود كه میگفت: 2 سال است در اسپانیا زندگی میكنم, تمام درآمد و كسب و كارم در اعزام توریست به ایران بود كه البته تعطیل شد اما جالبترین خاطرهام اینجا شنیدن خبر انتصاب غمخوار به ریاست پرسپولیس بود هر چند از ناحیه اقتصادی دل خوشی از وی نداشتم اما خودم این خبر را به او رسانده و خودم با وی گفتگو كردم وقتی پرسیدم حالا با این حكم جدید چه میكنی؟ گفت: فعلاً كه اینجا كار بسیار دارم, تا 10 روز دیگر هم وقت ندارم به ایران بروم, باشد آنجا كه رسیدم راجع به پرسپولیس فكر خواهم كرد. و این نماد تفكر و تعلق وی به چنین حكم و مسؤولیتی بود. حاج اكبر غمخوار با این دو ویژگی قبول كرد كه بخشی از بازی بزرگ و پیچیده پیروزی شود. اعتماد به نفس فوقالعاده و نگاه اقتصادی از سر قدرت و این خصوصیات, در كنار هم میتوانستند زمینه نخستین تصمیم «بحرانساز» را در مجموعه تحت مدیریتش فراهم سازند, انتشار ریز حقوق دریافتی پرسپولیسیها.
رتبه نخست كه حاج اكبر میخواست مبادرت به انتشار چنین اطلاعاتی بنماید, تماس گرفت و گفت: «فلانی, تا چند دقیقه دیگر لیست را فكس میكنم. مایلم روی خروجی خبرگزاری قرارش بدهی تا فردا همه را شوكه كند.» جمعه بود و ساعت نزدیك به 8 شب. گفتم: دو توصیه دارم, یكی حرفهای و یكی شخصی. حرفهایاش این كه بگذار صبح فردا اول وقت خبر را مخابره كنیم تا همه رسانهها فرصت استفاده از آن را داشته باشند, الان دیگر اكثر صفحات به چاپخانه رفته. شخصیاش هم اینكه مستقیم چنین كاری نكن,لااقل... بگذار آقای .... و .... و البته او هیچ كدام را نپذیرفت. لیست باید منتشر میشد و همان موقع هم منتشر میشد.
و این یعنی سوختن فرصتی كه به تحلیل بسیاری از كارشناسان و مطلعین, با تدبیر میتوانست وضعیت را بسیار متفاوت از آنچه شد, بنماید.
به تعبیر یكی از پرسپولیسیهای قدیمی و البته خوشفكر امروز, نمیتوانیم بگوییم دوران مدیریت غمخوار در پرسپولیس دورانی پراشتباه بود. نه, او اشتباهات بزرگ نكرد, شاید بهتر از این هم میتوانست باشد.
و این میتواند صحیح باشد,چه اكبر غمخوار هم اوست كه در موردش میگفتند: «سوابق فراوان دارد, موجه است, آزمونهای سخت پشت سر گذاشته, از حقوق و قضا آگاه است» و...
تجمیع این همه صفات در یك فرد قطعاً جایی برای اشتباه در مدیریتاش باقی نمیگذارد, هر چند كه نمی تواند ضامن مدبر بودنش در یك مقوله خاص مثل ورزش و خاصتر مثل پرسپولیس و پروین باشد.
غمخوار امروز هم دوست ما است- انشاءا... - او مدیری قابل احترام و توجه در ایران است و خواهد بود - انشاءا... ـ برای ما كه خودمان را نزدیك به او و امثال او و اعتقاداتشان میشناسیم, ماندگار است, انشاءا... . دیگر باشد تا حرارت جداییاش از پیروزی سرد شود, تا سر فرصت راجع به نوع مدیریت و حضورش در پرسپولیس سخن بگوییم, انشاءا...
مصطفی شوقی - اپیزود اول- «شهید محراب، حضرت آیتا... مدنی تشریف آورده بودند، ایلام. تمام بچههای سپاه غرب بودند، ایشان نصیحت زیاد كردند. غذایی كه برای نهار تدارك داده شده بود، گوشت زیادی داشت. آقا فرمودند من غذای گوشتی نمیخورم مجبور شدیم به غذای سادهای بسنده كنیم، فكر میكنم سیبزمینی پخته بود... آقا كه رفتند برای استراحت، من و حاج اكبر و چند نفر دیگر از بچههای سپاه غرب رفتیم سراغ آن غذای گوشتی و جبران مافات كردیم.....
دوست صمیمی حاج اكبر غمخوار از آن دوران با زهرخند و افسوس یاد میكند. برای آنها جنگ چیزی بالاتر از همه چیزشان بود.
«موقعی كه 19 ساله بود فرمانده لجستیك سپاه غرب كشور شد، فكر میكنید آن موقع خیلی آسان بود، نه به خدا غرب كشور آن موقع مركز تمام توطئهها و خرابكاریهای ضد انقلاب بود. حاج اكبر شده بود فرمانده لجستیك یعنی كسی كه باید همه چیز را از سلاح گرفته تا... تأمین كند البته بچه زرنگی هم بود.» یكی از دیگر دوستان غمخوار از او با غرور یاد میكند و البته در چاشنی صحبتهایش افسوس هم نمایان است. وقتی از او میپرسم چرا غمخوار مدیر عامل پرسپولیس شد میگوید: «همه مخالف بودند. میگفتند اكبر نرو پرسپولیس اما از یك طرف دیگر موضوع پرسپولیس برای او كوچك بود او كارهای زیادی كرده بود، سختتر و البته پرهیجانتر.» غمخوار خود در پاسخ به این نگرانیها و پرسش یك خبرنگار در خصوص بحرانهای پرسپولیس گفته بود: من میدان نبرد را تجربه كردهام میدانم چگونه بجنگم.
وقتی به پرسپولیس آمد، علی آقای پرسپولیسیها گفت: «قدمش روی چشم، پول بیاورد مخلصیم». اما رفته رفته خود را در حاشیه دید و اینكه همان كسی كه قدمش روی چشم بود،میگفت: پرسپولیس جدید خواهیم ساخت، دیگر این تیم شخص محور نیست، پرسپولیس مد نظر ما برنامهریزی میكند و كار زیربنایی انجام میدهد. - پروین كه سلطان مینامندش - رفت به لواسان و موقعی كه برگشت تصمیم گرفته بود دیگر هیچكاره باشگاه شود. غمخوار در این راه هزینههای فراوانی كرد،رسانهها، تماشاگران و حتی برخی از نزدیكانش نیز انتقاد كردند به مدیریت یك ساله او.
«موقعی كه قرارگاه خاتمالانبیا تشكیل شد، فرمانده لجستیك آن شد، كارش این بود 600 تیپ و لشكر و گردان را امكانات دهد.» جنگ كه تمام شد، لجستیكیها رفتند در نهادهای اقتصادی تجربه داشتند، دیگر آن آدمهای 8 سال قبل نبودند. به قول یكی از آنها «میدانستیم بازار چه میخواهد و چه میگذرد در آن» غمخوار بعد از آنكه محسن رفیقدوست (یكی دیگر از بچههای قدیم سپاه در خصوص رفیقدوست میگوید: به او میگفتند: پدر لجستیكیها، خیلی از آدمهایی كه الان در مصدر كار هستند،نیروی حاج محسن بودند. غمخوار هم یكی از آنهاست.) شد رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان. معاونت سیاحتی و زیارتی بنیاد را پایهریزی و مدیریت كرد.
در آن زمان 10 هتل و بیش از 24 باشگاه تفریحی و ورزشی زیر نظر معاونت سیاحتی و زیارتی بنیاد كار میكردند.» حاج اكبر دیگر به جنوب نرفت یا اگر میرفت برای بازدید از مناطق جنگی و یا سرمایهگذاری در زمینه صنعت گردشگری سر به آنجا میزد، دوبی، اسپانیا و ژاپن شده بودند، مقصد او. اكبر كارهای بزرگی كرده در زمینه توریسم و گردشگری، در اسپانیا، دوبی و چند كشور دیگر اروپایی سرمایهگذاری كرده است. خیلیها با او بد هستند و برایش مشكل ایجاد میكنند.
غمخوار اما دوباره بازگشت به اصل خویش. سال 72 به عنوان مدیر عامل بنیاد تعاون سپاه مشغول به كار شد به گفته یكی از نزدیكان وی، زمانی این پیشنهاد را قبول كرد كه محسن رفیقدوست به عنوان رئیس هیأت مدیره بنیاد تعاون سپاه منصوب شد.
یك روز كت و شلوار كرم رنگ خود را پوشید، رفت سازمان ورزش. مهرعلیزاده با همان ته لهجهتركی خود خیلی رك و صریح به او پیشنهاد مدیرعاملی پرسپولیس را داد. البته رئیس سازمان ورزش با بررسی دقیق سوابق اكبر غمخوار این پیشنهاد را به او داد. غمخوار كه قبول كرد مدیر عامل پرسپولیس شود، مهرعلیزاده در حكمش نوشت: «آقای مهندس اكبر غمخوار....» یكی از دوستان نزدیكش به او توصیه كرده بود، «در بحث رسانهای فقط با یك یا دو رسانه صحبت كن و ترتیب حضور خود را برنامهریزی كن، نه اینكه با موج رسانهها حركت كنی، خود سوار موج باش» اما... اما فرمانده سابق لجستیك كل سپاه پاسداران در میانه چنان اسیر جنجال رسانهای شد كه دیگر سكوت هم نمیتوانست چارهساز باشد.
غمخوار كه آمد به پرسپولیس،همه چیز مورد نظر پروین را فراهم كرد. بازیكنان گران قیمت خرید، امكانات زیادی فراهم كرد،پول داد و قرار داد بالا بست. آن موقع یك روزنامهنگار جوان در تحلیل وضعیت پرسپولیس و چرایی حضور غمخوار در رأس مدیر عاملی این تیم گفت: در پرسپولیس یك حلقه صفر وجود دارد. غمخوار به دلیل سابقه و پیشینه خود میتوانست تمنای این حلقه را برآورده سازد. آنها میخواستند پروین برود و غمخوار میتوانست كاری كند كه پروین برود. و چنین شد. پروین كه رفت حالا باید غمخوار میرفت.
چون او میبایست در قصه پرسپولیس و پروین، مستهلك میشد. نقش فقط این بود كه روی مین برود. همین هم شد. حالا امروز غمخوار با اینكه تمایل داشت دوباره بر صندلی قرمز مدیریتی پرسپولیس تكیه دهد؛ عزل شد و رفت. چون من آدم خوبی هستم، خودم جانشین خود میشوم.
مأموریت غمخوار این بود كه مرزبندیهای موجود پرسپولیس را به آشكارترین حد ممكن برساند. او به خوبی از انجام این كار برآمد. «حلقه صفر» دیگر به حضور غمخوار نیازی نداشت، پس كسی دیگر باید غمخوار را جایگزین باشد. اپیزود سوم- یكی از رونامههای ورزشی در صدر مطلب اتوبیوگرافی اكبر غمخوار نوشته بود؛ حاج اكبر در خط مقدم جبههای تو.
غمخوار بعداز عزلش از ناحیه سازمان ورزش، «معبر جبههای نو» را پیش رو دارد. او 34 درصد از سهام خود در هتل لاله تهران را روز بعد از بركناریاش به دیگر اعضای هیأت مدیره هتل لاله فروخت تا با آن به قول خودش در جلسه هیأت مدیره این هتل كار بزرگی انجام دهد. كاری كه بوی سرمایهگذاری در یك پروژه اقتصادی سودآور را میدهد.
خاطره حاج اكبر غمخوار با پرسپولیس عجین است،او زیاد زحمت كشید. از حق نگذریم. خداحافظ رفیق