حضرت نوح علیه السلام
قسمت پایانی
حضرت نوح علیه السلام همواره به یاد خدا بود و لحظه ای از ارتباط و پیوند با خدا غافل نمی ماند. هنگامی که او و ایمان آورندگانش سوار کشتی شدند، نوح به همراهان چنین گفت:
«به نام خدا بر کشتی سوار شوید، و به هنگام حرکت کشتی و توقف آن از خدا یاد کنید که پروردگارم آمرزنده و مهربان است». سوره هود آیه 41
در ماجرای طوفان نوح، به قدری آب از زمین بالا آمد و سراسر جهان را گرفت که به اندازه ی چهل ذرع از بلندترین قله ی کوههای جهان بالاتر رسید، کشتی بر فراز آب قرار گرفت و حرکت کرد، نخست به سرزمین مکه آمد و هفت بار اطراف کعبه را طواف نمود، سپس به مدت پنج ماه همچنان روی آب در حرکت بود تا اینکه بر فراز کوه جودی نشست.
دو هزار و پانصد سال از عمر حضرت نوح علیه السلام گذشت و روزهای آخر عمر را می پیمود. شخصی از او پرسید:
دنیا را چگونه دیدی؟! حضرت در پاسخ گفت:
«دنیا را همچون اطاقی دیدم که دارای دو در است، از یکی وارد شدم و از در دیگری بیرون رفتم».
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که عزرائیل نزد ایشان برای قبض روح آمد، ایشان در برابر تابش آفتاب بود. عزرائیل سلام کرد. حضرت جوابش را داد و پرسید برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل: آمده ام روح تو را قبض کنم.
حضرت: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم.
عزرائیل اجازه داد، او به سایه رفت، در این لحظه (این سخن عبرت آمیز را به عزرائیل) گفت:
« ای فرشته ی مرگ! آنچه در دنیا زندگی نمودم، (به قدری زود گذشت که) همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود؛ اکنون مأموریت خود را در مورد قبض روح من انجام بده». و عزرائیل روح او را قبض کرد.
نویسنده: لطیف راشدی
![مشاوره](https://img.tebyan.net/ts/persian/QuestionArticle.png)