تبیان، دستیار زندگی
چند روز مانده بود به روز معلم، که تصمیم گرفتیم با معلمین یکی از مدارس صحبت کنیم برای ویژه نامه روز معلم . پس از هماهنگی های همکاران بخش کودک و نوجوان با مسئولین دبستان ابتدایی محبان الرضا، روز شنبه
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک روز با معلمین

روز معلم

چند روز مانده بود به روز معلم، که تصمیم گرفتیم با معلمین یکی از مدارس صحبت کنیم برای ویژه نامه روز معلم . پس از هماهنگی های همکاران بخش کودک و نوجوان با مسئولین دبستان ابتدایی محبان الرضا، روز شنبه 7/2/87 ساعت 10 صبح وارد مدرسه شدیم و بعد از کسب اجازه از مدیر مدرسه جناب آقای صیفی و معاون مدرسه جناب آقای بهاری - که جا دارد صمیمانه از همگی آنان به خاطر همکاری که با ما داشتند، تشکر و قدر دانی کنیم- ، توانستیم با معلمین محترم مدرسه مصاحبه ای را ترتیب بدهیم.

روز معلم

بعد از اینکه از دفتر مدرسه خارج شدیم و وارد حیاط شدیم تعدادی از بچه ها را دیدیم که دور دبیر ورزششان جناب آقای طاهر کاظمی حلقه زده بودند و مشغول بازی بودند. تعدادی عکس از دانش آموزان گرفتیم و وارد راهرو مدرسه شدیم. مدیر مدرسه ما را به طرف یکی از کلاس ها راهنمایی کرد، با ورود ما به کلاس، بچه ها همگی از جایشان بلند شدند.

ماحصل گفتگوی خبرنگار ویژه ی بخش کودک و نوجوان سایت تبیان خانم فاطمه قنادها با معلمین این مدرسه را با هم می خوانیم:

روز معلم

*  لطفاً خودتون رو معرفی کنید؟

ایروانی هستم.

* خانم ایروانی شما چند سال سابقه تدریس دارید؟

حدود 20 سال.

* خانم ایروانی چرا شغل معلمی رو انتخاب کردید؟

من از بچگی دوست داشتم معلم شوم. کلاس سوم ابتدایی که بودم وقتی دوستانم می پرسیدند می خواهی چی کاره شوی؟ فقط می گفتم می خواهم معلم بشوم.

* شما فکر می کنید معلمی چه ویژگیهایی دارد؟ در واقع چه محاسنی نسبت به دیگر مشاغل دارد؟

چون  با همه ی خانواده ها در تماس هستیم مخصوصاً با بچه ها، که البته بچه ها، هم عاطفی و هم خیلی دوست داشتنی هستند و من هم چون از بچگی بچه ها رو خیلی دوست داشتم، احساس می کنم که این شغل نسبت به دیگر مشاغل بهتر و با ارزش تر هست درواقع معلمی شغل نیست هنر است.

* شما سر کلاس نسبت به بچه ها چه حسی دارید؟

حس مادرانه.

* چون شما معلم کلاس اول هستید وقتی روز اول بچه ها را می بینید چه چیزی را در صورت آنها مشاهده می کنید؟

چهره همه آنها امیدواره، چون روز اولی که بچه ها وارد کلاس می شوند، همگی یک امید خاصی دارند و من احساس می کنم که دوست دارند معلم هم واقعاً مثل مادرشان با آنها رفتار کند.

* شما فکر کنید اگر یکی از شاگردهای خودتون را 20 سال دیگر ببینید در اون زمان چه احساسی دارید ؟

خوب خیلی خوشحال می شوم، اتفاقاً من پارسال که دانشجو بودم در دانشگاه یکی از بچه ها در کتابخانه از پشت سر من را صدا زد و گفت خانم ایروانی، وقتی که برگشتم اینقدر خوشحال شدم، اون از من پرسید خانم مگه شما من رو می شناسید؟ گفتم مگه ممکنه که شما رو از یاد ببرم بعد به من گفت خانم یادتونه برادرم هم شاگرد خودتون بود گفتم بله، خاطرم هست الان چی کار می کنه؟ گفت الان سربازه

روز معلم

* خانم ایروانی دوست دارید، بچه های شما هم معلم شوند؟

بله دوست دارم ولی به خودشون هم بستگی داره.

از کلاس که خارج شدیم، زنگ تفریح به صدا در آمد. ما هم به دفتر معلمین رفتیم همگی آنجا جمع بودند، خبرنگار ما ضبط را روشن کرد و به یکی از معلمین نزدیک شد و پرسید:

روز معلم

* لطفاً خودتون رو معرفی کنید؟

من ناهید دبیری هستم، معلم کلاس چهارم دبستان محبان الرضا

* شما مدرسه را دوست داشتید؟

من عاشق مدرسه بودم.

* نسبت به شاگردها چه احساسی دارید؟ مادرانه یا دوستانه؟

من بچه ها رو خیلی دوست دارم گاهی مثل یک مادر گاهی مثل یک دوست، چون بچه ها وقتی شما معلمشان هستید، شما را مثل یک مادر یا یک دوست می دانند.

* شما اگر شاگردتان را بعد از 20 سال ببینید چه حسی دارید؟

من راستش طی چند سالی که کار کردم معمولاً با بچه ها در ارتباط بودم، در اصفهان به یکسری از بچه ها  درس می دادم که پارسال بعد از اینکه این بچه ها به دبیرستان رفتند طی یک برنامه ریزی به کلاسشان رفتم و آنها خیلی خوشحال شدند، این صحنه برای خودم خیلی زیبا بود وقتی دیدم که بچه ها همه بزرگ شدند و دیدم که همگی تمام برنامه هایی را که در دوران ابتدایی به آنها گفته بودم هنوز به یاد دارند و بسیاری از چیزهایی رو که من به آنها در دوران ابتدایی داده بودم همگی در کیفهایشان داشتند و به من نشان می دادند و می گفتند خانم ما هنوز این چیزها رو نگه داشتیم ، و جالب تر از آن اینکه من هم بسیاری از دستنوشته های آنها را در منزل نگه داشتم.

من در خاتمه آرزو می کنم یک بار دیگه آن  بچه ها را ببینم تا دوباره  با آنها ارتباط برقرار کنم، چون شیرین ترین خاطرات من زمانی هست که با آن بچه ها بودم.

روز معلم

وقتی صحبتهای این معلم عزیز و زحمتکش به پایان رسید به فکر فرو رفتم، به یاد زمانی افتادم که خود من هم دانش آموز بودم و در مدرسه ابتدایی حکیمه درس می خواندم، بهترین روزهای زندگی من مربوط به آن زمان می شود، در افکارم غرق شده بودم که ناگهان نگاهم در نگاه یکی از معلمان گره خورد. بی اختیار گفتم من شما رو می شناسم؟

لیوان چای را گذاشت روی میز و نگاهم کرد و پرسید شما؟!

خندیدم و گفتم: خانم رضایی؟!

از جایش بلند شد و با نگاه پرسشگرش نگاهم کرد و لبخند زد.

وقتی خودم را معرفی کردم، دستانش را باز کرد و با خنده گفت: خدای من چه قدر بزرگ شدی، چه قدر خانم شدی.

روز معلم

لحظه ای بعد در آغوش گرم او بودم، به یاد زمانی افتادم که شاگرد کلاس چهارم بودم و او بهترین معلم من بود.

مرا بوسید، گریه امانم را بریده بود، بغضی غریب به گلویم چنگ می زد و نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم، متوجه شدم که او هم بغض کرده است، مرا به همه نشان داد و گفت: بهترین شاگرد مدرسه بود، بعد رویش را به طرف من برگرداند و از من پرسید چه کار می کنی؟ الان کجا هستی؟

وقتی همکارم راجع به فعالیت های من برای خانم رضایی توضیح می داد، من سرم را پایین انداخته بودم و نمی توانستم حرف بزنم، از من پرسید دیگر چه کار می کنم؟

خندیدم و گفتم دانشجو هستم و درس می خوانم.

از او خواستیم با ما مصاحبه کند ولی قبول نکرد، به همین خاطر نخواستیم بیشتر از این وقت ایشان را بگیریم، به سراغ یکی دیگر از معلمین رفتیم، خبر نگار ما میکروفن را مقابل صورت او می گیرد و می پرسد:

روز معلم

* لطفاً خودتون رو معرفی کنید؟

جمیله امیری معلم کلاس دوم هستم و یک سال سابقه کار دارم.

* به نظر شما چه چیزی در شغل معلمی نهفته است؟

گذشت، محبت، با هم بودن و درک کردن.

از او تشکر کردیم و به سراغ معلم دیگری که روبرویمان نشسته بود رفتیم:

روز معلم

* لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

بسم الله الرحمن الرحیم من شمسی سادات قاضوی هستم معلم پایه سوم .

* شما وقتی که بچه های کلاس شیطنت می کنند و خسته می شوید چه کاری انجام می دهید؟

اول خوب فکر می کنم تا ببینم باید چه کاری انجام بدهم، ولی در بیشتر موارد به این نتیجه می رسم که باید  به بچه ها مسئولیت بدهم.

* روز اول مدرسه که بچه ها شما رو می بینند فکر می کنید چه احساسی نسبت به شما دارند ؟

این سوال رو باید از بچه ها بپرسید ولی  فکر می کنم بعضی ها فکر می کنند معلمشون مهربونه، بعضی ها فکر می کنند معلمشون سخت گیره ، ولی مطمئنم که همشون خوشحال هستند.

* اگر 20 سال بعد یکی از شاگردهای خودتون رو ببینید چه احساسی دارید؟

خیلی خوشحال می شوم، اتفاقا دیروز در انتخابات دو نفر از شاگردهایم را دیدم و از اینکه من را شناختند خیلی خوشحال شدم، از آنها پرسیدم به چه کاری مشغول هستند؟ یکی از آنها مهندسی عمران قبول شده بود، خیلی خوشحال شدم از اینکه می دیدم شاگردهای من موفق هستند.

* شما وقتی ببینید یکی از شاگردهای شما مشکلی داشته باشد، مثلاً پدر و مادرش بی سواد باشند، چگونه به او کمک می کنید؟

تا آنجایی که بتوانم خودم کمکش می کنم ولی اگر فرصت نداشته باشم، با شاگردهایی که قوی تر هستند  صحبت می کنم تا در زنگهای تفریح با هم کار کنند.

روز معلم

صحبتهای معلم محترم که تمام شد، زنگ تفریح هم به پایان رسید، معلمین از جایشان بلند شدند و بعد از خداحافظی از ما، از دفتر خارج شدند، به حیاط مدرسه رفتیم و دوربین را روشن کردم و از بچه ها که در حیاط جمع شده اند چند عکس گرفتم، بعد از اجازه گرفتن از مدیر دبستان، به کلاسی دیگر رفتیم، معلم عزیز ریاضی با مهربانی تمام مشغول دیدن تکالیف دانش آموزان بود ولی با دیدن ما دست از کار کشید و کنار بچه ها ایستاد، از او خواستیم تا به سؤالهای ما پاسخ دهد و او با کمال مهربانی پذیرفت.

روز معلم

* لطفاً خودتون رو معرفی کنید؟

من علی اکبر جدیدی، معلم کلاس چهارم هستم.

* چند سال سابقه کار دارید؟

27 سال.

* چرا شغل معلمی را انتخاب کردید؟

به خاطر علاقه ای که داشتم، هم به تدریس، هم به ریاضیات، درواقع از  ابتدا کارم را با تدریس ریاضیات در مقطع ابتدایی و راهنمایی شروع کردم.

* شما نسبت به شاگردهای خودتان چه احساسی دارید؟

من همه آنها را دوست دارم و عاشقشان هستم و اگر مدتی آنها را نبینم ناراحت می شوم، درواقع در هر محیطی هم که باشم  اگر بچه ها هم باشند خیلی خوشحال تر هستم چون خیلی خوب با بچه ها کنار می آیم، حتی در میهمانیها که گاهی دو یا سه تا بچه با هم بازی کنند و شلوغ کنند، شاید همه ناراحت شوند ولی من نه، چون به بچه ها علاقه دارم، خیلی زیاد.

6- شما اگر 20 سال دیگر یکی از شاگردهای خودتان را ببینید چه احساسی در آن لحظه خواهید داشت؟

خوشحال می شوم. در حال حاضر هم شاگردهای من که 20 سال پیش با آنها بودم را می بینم و خیلی خوشحال می شوم، از کارشان می پرسم از درسشان می پرسم، البته گاهی هم شاگردهای من به اینجا می آیند و به من سر می زنند، ولی من اولین سئوالی که از آنها می پرسم این است که الان ریاضیاتت چه طوراست؟ چون عقیده دارم پایه هر کاری ریاضیات هست.

* چه نصیحتی به شاگردهای خودتان می کنید؟

باید از همین الان به فکر آینده خودشان باشند و به حرف معلمشان گوش کنند، مخصوصاً ریاضیاتشان را قوی کنند، چون ریاضیات در کشور ما از اهمیت زیادی برخوردار است، درواقع  بچه هایی که در ریاضی موفق هستند در درسهای دیگر هم موفق می شوند به نظر من هر کسی به هر جایی رسیده، از همین میز و صندلی و نیمکتها رسیده و راه پیروزی هر کشوری این است که همه به دنبال علم و تفکر باشند.

پس از تشکر از آقای جدیدی، به کلاس دیگری رفتیم:

روز معلم

* لطفاً خودتون رو کامل معرفی کنید؟

اکبر سهراب علا هستم با 44 سال سن و در حال حاضر معلم پایه چهارم می باشم.

* چرا معلم شدید؟

به خاطر علاقه ی زیادی که به بچه ها و تدریس داشتم.

* چه احساسی نسبت به شاگردهای خودتان دارید؟

شاگردها متفاوت هستند و به خاطر تفاوتهای آنها نمی شود گفت دقیقاً چه حسی نسبت به آنها دارم، در واقع هر گلی یک بویی دارد.

* اگر شما 20 سال دیگر یکی از شاگردهای خودتان را ببینید چه احساسی در آن لحظه خواهید داشت؟

در واقع من الان هم آنها را می بینم و خیلی خوشحال می شوم، چون آنها یا پزشک هستند یا  مهندس، ولی گاهی اوقات هم دلم می گیرد وقتی می بینم که بعضی از شاگردهای من با مشکلاتی مواجه می شوند.

* شما چه پیامی برای شاگردهای خودتان دارید؟

همه ی شما رو دوست دارم.

روز معلم

پس از تشکر از آقای سهراب علا به سراغ مدیر و ناظم مدرسه رفتیم، از صمیم قلب از آنها تشکر کردیم که در تمام مدت، نهایت همکاری را با ما داشتند، خبر نگار ما با اصرار میکروفن را مقابل صورت ناظم مدرسه گرفت و از او پرسید:

روز معلم

* لطفا خودتان را معرفی کنید؟

من بهاری هستم، ناظم دبستان محبان الرضا.

* شما برای کسی که می خواهد معلم یا ناظم بشود چه پیشنهادی دارید؟

من پیشنهاد می کنم که اول فکرهایش را بکند، بعد اگر تصمیم گرفت، معلم یا ناظم بشود، چون معلمی یک شغل نیست، به قول شهید رجایی باید عاشق بود تا بتوان کار فرهنگی انجام داد.

* به نظر شما یک شاگرد خوب چه مشخصاتی دارد؟

من شاگرد فعال و پر جنب و جوش رو دوست دارم شاید تعجب کنید ولی به نظر من  بچه سالم، بچه ای هست که دارای نشاط و جنب و جوش باشد.

* چه توصیه ای برای پدرها و مادرها دارید؟

حتماً با مدرسه هماهنگ باشند و با برنامه های مدرسه خودشان را تطبیق بدهند.

از ایشان تشکر کرده و به سمت میز آقای مدیر رفتیم، ایشان هم در ابتدا نمی خواستند با ما مصاحبه کنند، ولی در نهایت موافقت کردند و به سؤالات ما جواب دادند:

روز معلم

* لطفا خودتان را معرفی کنید؟

سید جواد  صیفی هستم، 24 سال سابقه کار دارم و 17 سال است که مدیر هستم، از ابتدا هم دبیر کلاس اول، سوم و پنجم بوده ام.

* شما برای کسانی که می خواهند معلم شوند چه توصیه ای دارید؟

به نظر من معلمی را نباید شغل دانست، نه، چون مهمترین چیز همینه، معلمی شغل نیست، معلمی یک هنراست، یک عشق، اگر واقعاً کسی این عشق را داشته باشد، می تواند یک معلم نمونه باشد ولی در غیر اینصورت نباید وارد این شغل بشود و اگر به عنوان یک منبع درآمد به این کار نگاه کند و عاشق نباشد، بعد از مدت کمی خسته خواهد شد.

روز معلم

از همگی تشکر کرده و از دفتر مدرسه خارج شدیم، خروجمان از دفتر با خروج دانش آموزان و تعطیل شدنشان همزمان بود.

روز معلم

از مدرسه که خارج شدیم ، همگی با هم به سر در مدرسه و دانش آموزانی که با شور و نشاط از مدرسه خارج می شدند نگاه کردیم.


تهیه و تنظیم: مریم فروزان کیا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.