اسلام و خطر جمود و جهالت
...اسلام، هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. خطری كه متوجه اسلام است، هم از این ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته، جمودها و خشك مغزیها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی و حال آنكه ربطی به دین مقدس اسلام ندارد، بهانه به دست مردم جاهل میدهد كه اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند و از طرف دیگر تقلیدها و مدپرستیها و غربزدگیها و اعتقاد به این كه سعادت مردم مشرق زمین در این است كه جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشوند، تمام عاداتِ و آداب و سنن آنها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را كوركورانه با قوانین آنها تطبیق دهند؛ بهانهای به دست جامدها داده كه به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند.
در این میان، آن كه باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد اسلام است!
جمود جامدها به جاهلها میدان تاخت و تاز میدهد و جهالت جاهلها، جامدها را در عقاید خشكشان متصلبتر (محكمتر)میكند.
عجبا این جاهلان متمدن نما گمان میكنند زمان معصوم است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر به دست كس دیگر ساخته میشود؟ از كی و از چه تاریخی بشر عصمت از خطا پیدا كرده است تا تغییرات زمان از خطا و اشتباه معصوم بماند؟
بشر همان طوری كه تحت تأثیر تمایلات علمی، اخلاقی، ذوقی، مذهبی، قرار دارد و هر زمان ابتكار تازهای در طریق صلاح بشریت میكند، تحت تأثیر تمایلات خود پرستی، جاهطلبی، هوسرانی، پولدوستی، استثمارگری هم هست. بشر همان طوری كه موفق به كشفهای تازه و پیدا كردن راههای بهتر و وسائل بهتر میشود، احیاناً دچار خطا و اشتباه هم میشود. اما جاهلِ خود باخته این حرفها را نمیفهمد، تكیه كلامش اینست كه دنیا امروز چنین است، دنیا امروز چنان است.
عجیبتر این كه اینها اصول زندگی را از روی كفش، كلاه و لباسشان قیاس میگیرند. چون كفش و كلاه نو و كهنه دارد و در زمانی كه نو است و تازه از قالب درآمده قیمت دارد و باید خرید و پوشید و همین كه كهنه شد باید آن را دور انداخت، پس همه حقایق عالم از این قبیل است. از نظر این جاهلان، خوب و بد مفهومی جز نو و كهنه ندارد از نظر اینها فئودالیسم ـ یعنی این كه یك زورمند به ناحق نام مالك روی خود بگذارد و سر جای خود بنشیند و صدها دست و بازو كار كنند كه دهان آن یكی بجنبد ـ به این دلیل بد است كه دیگر كهنه شده است؛ دنیای امروز نمیپسندد؛ دورهاش گذشته و از «مد» افتاده است. اما روز اولی كه پیدا شد و تازه از قالب درآمده و به بازار جهان عرضه شده بود خوب بود!
از نظر اینها استثمار زن بد است، چون دنیای امروز دیگر نمیپسندد و زیر بار آن نمیرود. اما دیروز كه به زن ارث نمیدادند، حق مالكیت برایش قائل نبودند، اراده و عقیدهاش را محترم نمیشمردند، خوب بود چون نو بود و تازه به بازار آمده بود!
از نظر اینگونه افراد، چون عصر، عصر فضاست و دیگر نمیتوان هواپیما را گذاشت و الاغ سواری كرد، برق را گذاشت و چراغ نفتی روشن كرد، كارخانههای عظیم ریسندگی را گذاشت و با چرخ دستی نخریسی كرد، ماشینهای غول پیكر چاپ را گذاشت و دستنویسی كرد، همین طور نمیشود در مجالس رقص شركت نكرد، به « مایو» پارتی و «آشپزخانه» پارتی نرفت، عربده مستانه نكشید، پوكر نزد، مد بالای زانو نپوشید، زیرا همه اینها پدیده قرن میباشند و اگر نكنند به عصر الاغ سواری برگشتهاند!
كلمه«پدیده قرن» چه افراد بسیاری را بدبخت و چه خانوادههای بیشماری را متلاشی نمودهاست.
میگویند عصر علم است، قرن اتم است، زمان قمر مصنوعی است، دوره موشك فضاپیماست. بسیار خوب، ما هم خدا را شكر میكنیم كه در این عصر و زمان و در این قرن و عهد زندگی میكنیم و آرزو میكنیم كه هر چه بیشتر و بهتر از مزایای علوم و صنایع استفاده كنیم. اما آیا در این عصر، همه سرچشمهها جز سرچشمه علم خشك شده است؟ تمام پدیدههای این قرن محصول پیشرفتهای علمی است؟ آیا علم چنین ادعائی دارد كه طبیعت شخص عالم را صد در صد رام و مطیع و انسانی میكند.
علم درباره شخص عالم چنین ادعائی ندارد تا چه رسد به آنجا كه گروهی عالم و دانشمند، با كمال و صفا و خلوص نیت به كشف و جستجو میپردازند و گروههایی جاهطلب، هوسران و پولپرست حاصل زحمات علمی آنها را در راه مقاصد پلید خودشان استخدام میكنند. ناله علم همواره از این كه مورد سوء استفاده طبیعت سركش بشر قرار میگیرد بلند است. گرفتاری و بدبختی قرن ما همین است.
منبع:
نظام حقوق زن در اسلام ، مطهری