بازی در نقش یك كاراكتركارتونی
كلاویس كورنیلاك در حال حاضر یكی از مطرحترین بازیگران روز سینمای فرانسه است.
او سال قبل جایزه بهترین بازیگر مرد جوایز مراسم سزار (اسكار فرانسوی) را دریافت كرد. این هنرپیشه كه اواسط ماه آگوست 1967 در شهر لیون فرانسه (همان جایی كه نیروهای ارتش هیتلری دست به یك قتل عام فجیع زده و با این كار نام لیون را برای همیشه تبدیل به یك نام آشنا در تاریخ كردند) به دنیا آمد. از كودكی دوست داشت مشت زن شود، ولی در عوض سر از دنیای بازیگری درآورد.
به جای آن، او در یكی دو تا از فیلمهایش در نقش یك بوكسور ظاهر شد. شروع فعالیتهای بازیگری كورنیلاك در جلوی دوربین به سال 1982 برمیگردد كه وی در یك كار تلویزیونی ظاهر شد. كار بعدی او در سال 1984 هم یك مجموعه تلویزیونی بود. «شورشیها» (1985) اولین فیلم سینمایی كورنیلاك است و پس از آن او به طور متناوب در كارهای سینمایی و تلویزیونی بازی كرده است.
موفقیت فراوان او در شروع سده جدید باعث شد تا عمده فعالیتهایش را در رسانه سینما متمركز كند. با بسیاری از فیلمسازان مطرح فرانسوی كار كرده و از فیلمهای مهم او میتوان به «یك موضوع خصوصی» (2002)، «جزیره آبی»(2003)، «قصه زندگی من»(2004)، «یك نامزدی خیلی طولانی» (2005) و «مار»(2006) اشاره كرد. در «آستریكس در بازیهای المپیك» او جای كریس كلاویه را گرفته كه در 2 قسمت اول و دوم نقش آستریكس را بازی كرد. این فیلم طی یك ماه گذشته فروش خیلی خوبی در سینماهای فرانسه داشته و نام كورنیلاك را باز هم در سطح وسیعتری مطرح كرده است.
• زمانی را كه تهیهكنندگان فیلم پیشنهاد بازی نقش آستریكس را به شما دادند به یاد میآورید؟
خیلی خوب یادم میآید كه به آنها پاسخ منفی دادم! اوایل سال 2005 بود كه آنها به سراغم آمدند. آن زمان احساس میكردم كارگردان این مجموعه فیلم خوب نیست. راستش را بخواهید، نمیدانم چرا چنین پیشنهادی به من كردند. آن زمان هر چه فكر كردم نتوانستم پاسخی برای این سوال پیدا كنم. البته حالا آن دیدگاه قدیمی را ندارم و خوشحالم كه او روی پیشنهاد خود اصرار كرد و چندین بار به دیدنم آمد تا مرا مجاب كند كه فیلمی كه میسازند كار خوبی خواهد بود.
• چه عاملی باعث شد تغییر عقیده بدهید و بازی در این نقش را قبول كنید؟
چند عامل در این رابطه دخالت داشت. اولین آنها واكنش دو دخترم به این موضوع بود. یك روز همراه آنها داشتم قدم میزدم كه به پارك تفریحی آستریكس رسیدیم. هر دوی آنها خیلی هیجانزده شده بودند و میخواستند وارد آن شوند، تازه متوجه شدم این دو چقدر قصههای مصور آستریكس و اوبلیكس را دوست دارند. درك این موضوع كمی مرا به فكر فرو برد. من هم مثل هر پدر دیگری دوست دارم كاری كنم كه بچههایم شاد و خوشحال شوند.
دیدم من وقتم را صرف بازی در فیلمهایی میكنم كه آنها نمیتوانند به تماشای آنها بنشینند. حالا میتوانستم نقش اصلی فیلمی را بگیرم كه شاد و سرگرمكننده است و بچهها هم میتوانند بینندهاش باشند. به همین دلیل، وقتی به خانه رسیدیم جلوی آینه ایستادم و گفت: «آستریكس من تو هستم و نقشت را بازی میكنم.» برعكس فیلمهای دیگرم كه درامهای اجتماعی یا حادثهای بزرگسالانه بودند، این یكی فیلمی میشد كه دستهجمعی- یعنی همه اعضای خانواده- با هم میتوانستیم برای دیدنش به سینما برویم.
وقتی قصه مصور آستریكس و اوبلیكس را دوباره خواندم، متوجه شدم این دو كاراكتر بخشی از حافظه جمعی مردم هستند و به فرد یا گروه خاصی تعلق ندارند. زمانی كه با پیتر بروكس كارگردان مشهور كار میكردم، او به ما یاد داده بود كه نقشها را از یك زاویه برتر نگاه كنیم تا بتوانیم هرازگاهی آنها را به اشكال تازه بازی كنیم. ما همیشه به خودمان میگوییم كه این نقشها هیچ وقت متعلق به یك بازیگر خاص نبودهاند. آستریكس هم یكی از این كاراكترهاست، مثل هملت. این روزها در فرانسه همه بر این باورند كه نقش اوبلیكس را فقط و فقط باید ژرار (دپاردیو) بازی كند.
اما آستریكس از آن نقشهایی است كه بازیگران مختلفی میتوانند به ایفای آن بپردازند. از خودم پرسیدم: چرا او را بازی نكنم؟ به هر حال این پیشنهادی بود كه به من شده بود. همین عوامل باعث شد تا خودم را متقاعد به پذیرش این نقش كنم. از سازندگان فیلم خواستم فیلمنامه را برای مطالعه در اختیارم بگذارند تا ببینم آستریكسی كه ساختهاند، چگونه است. زیر دست گریمور رفتم و لباسهای او را پوشیدم. عكسهایی را كه در هیبت آستریكس از من گرفته بودند به دخترانم نشان دادم. آنها بدون این كه متوجه شوند من در قالب آستریكس هستم، گفتند: «خودشه! چه آستریكس خوبی.» حالا احساس میكردم لازم است حتما این نقش را بازی كنم.
• آستریكس را چگونه توضیح میدهید؟
فكر میكنم او و اوبلیكس كاراكترهایی هستند كه فرانسویهای معمولی را به یاد میآورند و نمایندگی میكنند، او كمی كارتونی است. در طول روز آدمهای زیادی را میبینیم كه مثل او هستند. وقتی قرار شد جلوی دوربین ظاهر شوم كمی نگران بودم. او آدمی كوچولو و حساس است كه میخواهد خیلی قوی باشد. سرشار از ایده و نوآوری است و مثل یك بچه بر سر هر چیز بحث و جدل میكند. مثل همه فرانسویها مهربان، سمپاتیك، حس شدنی و بخشنده است.
احساس میكنم همه آدمهایی كه صادق و شریف هستند، خودشان را كسی شبیه آستریكس میبینند. با این وجود بازی در نقش آستریكس كار سادهای نبود. بسیاری از رفتارها و گرایشهای او الزاما آشكار نیستند. او یك كاراكتر تاریخی است كه با ندانمكاریهایش باعث خنده و سرگرمی میشود. خلق این كاراكتر مثل ساخت یك خانه بود و باید به جزئیات آن دقت زیادی میشد.
آدمها وقتی به خانه شما میآیند به تحسین اتاق پذیرایی شما میپردازند و اصلا توجهی به این مسئله ندارند كه سنگ و خاك و مرمر باعث خلق این زیبایی شده است. كاراكتر آستریكس هم همینطور است. همه نمای ظاهری او (مثل نمای ظاهری آن اتاق پذیرایی) را میبینند و كمتر كسی به كنه قضیه توجه نشان میدهد.
• چگونه توانستید جزئیات این كاراكتر را خلق كنید؟
وقتی میل كشف چیزهای تازه را داشته باشید، بقیه كار چندان مشكل نیست. به خودم گفتم در درجه اول باید روی جنبه فیزیكی و ظاهری كاراكتر كار كنم. پس از آن نوبت به درون این كاراكتر میرسید. آستریكس و كاراكتر او را چیزی شبیه یك طرح یا نقاشی دیدم. این مسئله یك بازی ویژه را از سوی من میطلبید. جملات من در فیلم زیاد نبود و باید احساسات او را به شكلی دقیق درك میكردم. میخواستم پاسخ سوالاتم را به صورت فیزیكی دریافت كنم. بدن و حركات او باید همه چیز را مشخص میكرد. به طراحیهای داخل قصههای كمیك استریپی آستریكس و اوبلیكس نگاه كردم و متوجه شدم كه پاهایش كمی معیوب است.
همین مسئله باعث میشد تا راه رفتن و كارش كمی عجیب و غریب باشد. به كمك طراح لباس كاری كردیم كه پاهای من كوتاهتر به نظر بیایند و اغلب اوقات بدنم كمی خم باشد. در عین حال، میدانستم كارهایش را باید با كمی اغراق انجام دهم. این جزو خصیصه ذاتی این كاراكتر بود.
• اولین دیدار شما با ژرار دپاردیو چگونه بود؟
با نمك و تماشایی. قرار بود تست بگیریم و این اولین بار بود كه لباسهای كاراكترهایمان را به تن داشتیم، نمیدانستم الان چه اتفاقی میافتد. در قصه فیلم من و او دو دوست صمیمی و قدیمی هستیم. حس و حال ما باید صمیمانه، همراه و دوستانه میبود. از نگاه ژرار میخواندم كه دارد میگوید او نقش آستریكس را بازی خواهد كرد. خیلی زود با هم دوست شدیم و یك قرارداد خیلیخیلی خوب اما اعلام نشده با خودمان بستیم. میدانید، ما بازیگران بیشتر از آن كه به تماشای فیلمهایمان بنشینیم در حال بازی كردن در آنها هستیم. بیان این نكته كمی تلخ است، ولی واقعیت دارد. بنابراین باید با همكاران بازیگرمان دوست باشیم. ملاقات و دوستی با ژرار، حكم یك موهبت را داشت!
• پس به نظر شما برای این كه تبدیل به آستریكس شوید، این سرمایه و دارایی اصلی و مركزی بود؟
برای اینكه یك بازیگر خیلی خوب باشید این سرمایه مركزی است. ژرار برای خوانندگان قصههای مصور آستریكس و اوبلیكس حكم یك موجود مقدس و استثنایی را دارد. او ارتباط خیلی خوبی با كاراكترش برقرار كرده و برای من این حكم یك خوششانسی را داشت كه با كسی همبازی میشدم كه در نقشش غرق شده است. ژرار در مقام یك بازیگر خیلی خوب میداند دارد چه كار میكند و كاملا حواسش به دور و برش است.
• احساستان از بازی در یك استودیوی بزرگ و مجهز چه بود؟
خیلی خوشحال بودم، چون میدیدم كه محوطه بسیار بزرگی دارد و در آن میتوان هر كاری را انجام داد. دكورها مرا تحت تاثیر قرار داده بود و كیفیت اشیا خیرهكننده بود. لوكیشن ما حقیقتا با شكوه بود و طراحی لباس و صحنه هم همینطور؛ البته از كار در این استودیوی بزرگ و مجهز شگفتزده نشدم زیرا مدتی قبل در آن فیلم «یك نامزدی خیلی طولانی » را بازی كرده بودم. در این مركز توجه دقیقی به جزئیات میشود و تولید یك كار كمدی در آنجا واقعا باعث لذت است.
• در فیلم هیچ صحنه ویژهای وجود دارد كه از بازی در آن بترسید؟
بدون هیچ شك و تردیدی باید از آن سكانس تماشایی كالسكهها یاد كنم. در آن صحنه من در داخل چیزی شبیه یك كاروان هستم تا كار مهمی را انجام دهم. اما در این جور صحنهها شما نمیتوانید با اطمینان بگویید كار چگونه پیش خواهد رفت، همه چیز غیرقابل پیشبینی خواهد بود، زیرا نمیدانید اسبهای حاضر در صحنه چه كار خواهند كرد. فقط خود آنها میدانند میخواهند چه كار كنند! وقتی به سر گذر میرسیدیم و این چهار اسب میچرخیدند آن تانكها در وضعیت خطرناك و خندهداری قرار میگرفتند. خوشبختانه همه چیز به خیر و خوشی گذشت و صحنه خیلی خوب فیلمبرداری شد.
• به جز دپاردیو و آلن دلون، فیلم چند بازیگر خوب و معتبر دیگر هم دارد. به عنوان یك بازیگر از قرار گرفتن در كنار آنها هیجانزده بودید؟
البته. آنچه مرا بازهم بیشتر هیجانزده میكرد فیلمنامه و حال وهوای منطقی و درست آن بود. نقشهای قصه خیلی خوب نوشته شده بود و بازیگران این نقشها هم همه درست انتخاب شده بودند. میدانید، آلن دلون در نقش ژولیوس سزار از آن ایدههای عالی و درخشان است. اصلا انگار كه این نقش برای او نوشته شده است. دلون این نقش را خیلی خوب بازی كرد. بقیه بازیگران و نقشهایشان هم همینطور است. این بازیگران همه حال و هوای كمیك استریپهای كارتونی را دارند.
• كتاب كمیك استریپی«آستریكس و اوبلیكس» را اولینبار چه زمانی خواندید؟
خیلی وقت پیش نبود. زمانی كه بچه بودم، اینجور كتابها را نمیخواندم. البته كتاب را خیلی دوست دارم و از همان دوران كودكی قبل از خواب مطالعه میكردم. این مطالعات در بزرگسالی و هنگام بازی در فیلمهای سینمایی كمك خیلی زیادی به من كرد. اما قصههای مصور آستریكس و اوبلیكس را وقتی بزرگ شدم كشف كردم و دیدم خالق آن او برزو عجب نابغهای است. همیشه افسوس آن را میخورم كه قصههای او را چقدر دیر كشف كردم.
• اگر آن محلول جادویی داخل قصه را داشتید چه میكردید؟
شاید با آن برای خودم چیزهای بیشتر و بیشتری فراهم میكردم. اما نه، یك معجزه خوب انجام میدادم. ولی خیلی خوب است كه این محلول یك چیز افسانهای و غیر واقعی است.
• اگر شما را برای بازی در قسمتهای بعدی این مجموعه فیلم دعوت نكنند، چه حسی خواهید داشت؟
خیلیها میگویند من و وژرار در فیلم، زوج هنری خوبی را تشكیل دادهایم و با هم بده و بستان خوبی داریم. تصورم این است كه آستریكس قسمتهای بعدی فیلم هم خودم هستم.