انزوا و خاموشی حسین ترمهچی
كفشچیانمقدم: بیتوجهی به هنرمند و آثارش نفی هنر ملی، ذخایر ملی و میراث بشریت است .
به تعبیر یك عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درگذشت هنرمندانی چون استاد بلوکیفر، استاد جواد حمیدی، ایرج كریمخان زند، حسین ترمهچی و عباس كاتوزیان، با وضعیتی که شاهد آن بودیم، زنگ خطری برای مدیریت هنری کشور است، چراکه توجه نكردن به وضعیت و آثارشان در زمان حیات و پس از رحلت آنها، نفی هنر ملی و بیتوجهی، نهتنها به ذخایر ملی بلکه به میراث بشریت است. چنانکه آنها در خلاء مدیریتی توانمند، مظلومانه یكی پس از دیگری از بین ما میروند و مردم زمانی متوجه میشوند كه دیگر آنها در میان ما نیستند و آثار آنها در دستان دلالان ویا انبارهای شخصی در مقابل بسیاری علامت سوال ما را به تعجب وا میدارد.
اصغر كفشچیانمقدم - هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه - دربارهی انزوا و خاموشی هنرمندانی چون حسین ترمهچی به خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: ترمهچی یكی از هنرمندان معاصر ایران بود كه از بخت بد مردم كشورمان در یك شهرستان زندگی میكرد و متأسفانه از منظر مدیریت هنری كشور در مسیر كشف استعدادها قرار نگرفته بود تا جزو لیست آماری هنرمندان گوشه و كنار كشورمان که وجود ندارد، قرار گیرد.
وی تصریح كرد: همیشه همینطور بوده، هر از گاهی از گوشه و كنار شهر و كشور میشنویم، هنرمندی ما را ترك كرده است و به این ترتیب همانطور كه در زمان حیاتشان از آنها محروم بودیم، پس از هجرتشان هم، از حظ باطنی آثارشان محروم میمانیم.
كفشچیانمقدم عنوان كرد: بدین ترتیب، آنچه از هنرمندان این مرز و بوم باقی میماند، دریغ و افسوس از شناخت بهموقع قابلیتهای آنهاست. اگر ایران را بهرغم ثروتهای طبیعی امروز بهعنوان کشوری جهان سوم میشناسند، باید باور کنیم که هنرمندان آن بزرگترین ثروت بالقوهاش هستند که به فراموشی سپرده شدهاند. چنانکه با بذل کمی توجه، آنها میتوانند این سرزمین بزرگ فرهنگی و هنری را از چالشهای معاصر برهاند.
او با تاكید گفت: باور کنیم، ایران دارای غنیترین ذخایر دنیاست، اگر بتوانیم بزرگان آنر را بشناسیم و تحمل کنیم، كه متأسفانه نتوانستهایم آنها را شناسایی و قدر دان باشیم تا مركز توجه و ایجاد انرژی برای بخشهای مربوطه باشند.
این مدرس دانشگاه تصریح كرد: لازم است مسؤولان با نگاهی پدرانه، جامع و آیندهنگر برنامههایی را به موازات برنامههای چشمانداز توسعه کشور، در جهت شناخت، حمایت و حفظ آثار هنرمندان کشور تبیین و تنظیم كنند تا آثار معنوی و تجسمی بزرگان حفظ شوند.
وی با بیان اینكه، خراسانیها از وجود ترمهچی و آثارش محروم بودند و مردم مناطق دیگر كشور هم، ابراز امیدواری كرد: كارهایی در خصوص ساماندهی هنرمندان تجسمی کشور انجام شود تا همه بتوانند از آنها و آثارشان بهرهمند شوند.
او اضافه كرد: ظاهرا سیستم مدیریتی کشور پذیرفته که نیازی نیست تا مدیریت هنری تخصصی شود. لذا امروزه عجیب نیست که مدیران رده بالا این سازمان دارای تخصص لازمه نباشند تا قادر باشند با درک نیازهای جامعه هنری، برنامهریزی كنند این ضعف بنیادی كشور ماست.
كفشچیان اذعان كرد: حسین ترمهچی یك هنرمند خودساخته بود، شاید دانش آكادمیك نداشت، اما بهنظر من هنرمندی بزرگ از تبار آقا میرک بود. او بهحق نقاش زمانه خود بود، گرچه ضربات قلمموی او ما را به یاد آثار ونگوگ میاندازد، اما جادوی رنگهای او ما را از زمانه و دیارمان دور نمیکرد. گویی رنگ و فرم آثار او بهنوعی با محیط انس گرفته بودند. اگرچه ما از دوران امپرسیونیسمها دور شدهایم اما، میتوان تفاوت پالت رنگی او را با امپرسیونیسمها و اكسپرسیونیسمها در این ذکر کرد كه رنگهای او در حال و هوای فضای ایران و حتا مشهد جان میگیرند. آهنگ ضربات قلم موی او با فضای جهان امروز هماهنگی دارد، به طوریكه تم خاكستری و چرکین ترکیبهای رنگیش، اتمسفر افسرده و سرد جامعه صنعتی معاصر بر بشر امروز را به ذهن متبادر میسازد.
این هنرمند نقاش گفت: ترمهچی بهخاطر رفتارهایی كه دیگران با او داشتند منش و لهجه رفتاری خاصی را با دیگران داشت و همانطور که در انتخاب مدلهای خود وسواس و دقت بسیار داشت در خصوص دوستان و هم صحبتیهایش نیز صاحب سبک بود. او بهرغم تواضع والایش به غروری هنرمندانه مزین شده بود که نامحرم را به حریم شخصی او راهی نبود و اینچنین هنرمندانی چون ترمهچی بهخاطر عدم حضور در تبلیغ و تایید مدیران، در خلوت خود اوج گرفتند و به پارسایی رفتند.
بهگمان او، چیزی كه هماكنون مهم است، یافتن ترمهچیهای دیگر و تبیین مسیر دیگری است که بتواند نشانگر احترام به انسان باشد. از این منظر حفظ آثار ترمهچی و ترمهچیها احترام به هنر، هنرمند و جامعه انسانی است.
كفشچیانمقدم گفت: باور کنیم، عظمت و بزرگی هر شهر به وسعت زمینهای آن، ساختمانهای بلند و دودوکشهای کارخانجات رب گوجهفرنگی و کود شیمیایی و تایر ماشین نیست. بلکه تاریخ نشان داده که عظمت سرزمینها به کمیت هنرمندان و کیفیت ماندگاری آثار آنها که حامل بزرگترین افتخارات تاریخی و فرهنگی ملت است، بوده و هست.
این مدرس هنر و عضو هیات علمی دانشگاه تهران عنوان كرد: بهتر است گالریها و موزههای هر شهر آثار هنرمندان همان شهر را نگهداری و جمعآوری كنند؛ ظاهرا برنامهریزی یا هدایت آن برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. وزارت ارشاد باید فضایی را بهوجود آورد كه مانند آفتاب، بدون منت، گرمای هستیبخش خود را بر همهی هنرمندان ارزانی دارد، تا بتواند جهانی سبز و خرم بنا دارد. پس برای تحقق این شهر آرمانی لازم است با حفظ کرامات انسانی، با برنامههای کلان در جهت رفع مشکلات معیشتی و معنوی آنها رسیدگی شود تا مصداق "نوشدارو پس از مرگ سهراب" نباشد.