شغل پدر من چیست؟
هر روز که پدرم از سر کار بر می گردد، لباسش رنگ و وارنگ است، سبز، زرد، قرمز، آبی.
درست مثل یک رنگین کمان.
او هر روز ساعت 8 صبح از خانه بیرون می رود و گاهی اوقات وقتی بر می گردد که من خواب هستم.
او خیلی زحمت می کشد.
من یک بار توانستم با او به سر کارش بروم.
آن روز مثل پدرم لباس کار پوشیدم و رفتیم سر ساختمان.
او وسایلش را آماده کرد، قلم مو، سطل رنگ، خیلی جالب بود گاهی پدرم دو رنگ مختلف را داخل سطل می ریخت و بعد از اینکه کمی آن را هم می زد رنگ دیگری در سطل ظاهر می شد.
او سطل رنگ را بر می داشت به همراه قلم مویی که در داست داشت از نردبان بالا می رفت، قلم مو را داخل سطل می کرد و سپس روی دیوارها می کشید.
رنگ قلم مو گاهی آبی بود و گاهی سفید، وقتی کارش تمام شد اتاق خیلی فرق کرده بود انگار به جای جدیدی وارد شده بودم.
من هم از پدرم قلم مو و رنگ گرفتم و پایین دیوارها را رنگ زدم، حالا می فهمم چرا لباس کار پدرم وقتی از سر کار بر می گردد مثل رنگین کمان می شود.
شاید تا حالا متوجه شده باشی که شغل پدر من چیست، درست است او نقاش ساختمان است.
پرستو