تفکر عاطفی
مراحل رسیدن به خودپنداری قوی (4)
لینک مقاله اول (کودکی با خودپنداره ی قوی)
لینک مقاله دوم (خنده های پر طراوت)
لینک مقاله سوم (نگاهت رادرک می کنم)
در سلسله مقالات قبل به 4 مرحله از 6 مرحله ی ایجاد خودپنداره در کودکان اشاره کردیم . حال در این مقاله ی انتهایی ، به بررسی دو مرحله ی آخر می پردازیم :
مرحله پنجم : دو تا سه سالگی : تصاویر، عقاید و نشانهها
در خلال سنین دو تا سه سالگی، کودکان نه تنها رفتار اطرافیان را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، بلکه عقاید آنها را نیز در نظر میآورند. در همین سنین کودک توانایی تجسم کردن دنیا، بدون حضور آن در دنیای واقعی را بیشتر کسب کرده است و میتواند از دنیای اطراف خود، تصویری ذهنی و درونی برای خویش بسازد.
در واقع کودک به این توانایی دست یافته است که اموری را که تا حدی انتزاعی هستند، درک کند و آن را مترادف با اسمی خاص بنامد.
کودک در این مرحله میداند که حس گرفتگی در قفسه ی سینه ترس است، تمایل به پرتاب کردن اشیا خشم است ، یا بالا رفتن ضربان قلب به معنی لذت است. این توانایی کودک را قادر میسازد تا عواطف و احساسات خویش را به سطح جدیدی از هشیاری برساند.
او اکنون میتواند عواطف خویش را به شکل نمادین و سمبلیک ابراز کند . او اکنون میتواند به پدرش بگوید «میترسم» به جای اینکه صرفا از ترس بلرزد ، یا گریه کند یا با علایم صورت و چهرهای ، وحشت خویش را به نمایش بگذارد.
او میتواند به مادرش بگوید «گرسنهام» و این نام «گرسنگی» را عمدا با آگاهی کامل با احساسات گرسنگی خویش مطابقت داده است و زمانیکه احساسات مرتبط با گرسنگی در درونش پدیدار شد، این واژه را به کار میبرد؛ در حالی که قبل از آن ممکن بود فقط سرو صدا کند؛ گریه و بهانهگیری نماید و مادرش را به سمت آشپزخانه بکشاند.
در این مرحله که کودک هیجانات را کاملا شناخته و به آنها وقوف پیدا کرده است، والدین میبایستی تعاملات خود را با وی افزایش دهند، به کارگیری نمادها و نشانهها برای ابراز عواطف را در کودک خود تقویت نمایند و همه ی این اهداف را به بهترین شکل میتوانند در خلال بازی کردن با کودک خود جامه ی عمل بپوشانند.
عشق و علاقهای که بزرگسالان مورد علاقه ی کودک، به وی ابراز میدارند و خوشایندی و رضایتمندی که از تعامل با کودک به وی القاء مینمایند ، باعث میشود کودک از ارتباطاتش با اطرافیان به نحو مطلوب لذت ببرد.
برای بهبود این ارتباط کودک را به فکر کردن وادارید. مثلا زمانیکه کودک میگوید: (میخوام برم بیرون، اجازه میدی؟) به جای اینکه صرفا به او با (بله و خیر) پاسخ دهید، بهتر است بپرسید (بیرون میخوای چه کار کنی؟) این کار کمک میکند و دلایل منطقی احساسات، آرزوها و تمایلات خود را بهتر درک نماید.
در این سن کودک واژهها و لغات بیشتری میآموزد و برای خود عقاید و باورهایی کسب میکند. اما فقط زمانی جزء دایمی خزانه ی لغات کودک قرار خواهد گرفت که کودک معنای واقعی آن را به خوبی درک کند. درک معنای واژهها، علایم و نمادها نیز در صورتی به بهترین نحو برای کودک حاصل میشود که او بتواند آنها را به عاطفه، هیجان، احساس یا عمل خاصی نسبت دهد و مرتبط سازد.
کودکان، اینک به حافظه خود شکل میدهند که بر خلاف مراحل قبلی، تنها محدود به تصاویر نیستند، بلکه احساسات، تمایلات، باورها و هیجانات مربوط به هر تصویر را هم شامل میشود.
انعکاس این زندگی درونی کودکان، در بازیهای آنها پدیدار میگردد. بازیهای کودک به تدریج هر چه بیشتر و بیشتر انعکاسی از نحوه ی زندگی و درک وی از دنیا خواهد بود. از این رو، ترسها، اضطرابها، کنجکاویها، تمایلات، اهداف، باورها و... همه و همه قسمتی از زندگی درونی کودک هستند که از طریق مشاهده و تحلیل بازیهای آنها قابل دستیابی میباشند.
6- تفکر عاطفی
کودک شما اینک عقاید و باورهای خویش را با عواطف و هیجانات مرتبط میسازد: (دلتنگم چون خیلی وقته مامان بزرگ، را ندیدهام). زمان، در این مرحله به حال، آینده و گذشته تقسیم میشود فضا و مکان کاملا معنای نظم یافته پیدا میکنند: مفهوم اینجا،آنجا، یک جای دیگر و... کاملا قابل درک است و امکان جدا سازی و تفکیک «واقعیت» و «خیال» برای کودک فراهم گردیده است.
کودک در این سن میداند که چگونه عملکرد کنونی ما، در آینده به نتیجه میرسد و تاثیرات حال برآینده را متوجه میشود. او اعمال و رفتار خود را کنترل میکند؛ چرا که به عواقب آن وقوف مییابد. توانایی وی برای توجه، تمرکز، برنامهریزی و کار کردن برای رسیدن به هدف خود بیشتر و بیشتر میشود.
زمانی که کودک شما سه تا چهار ساله است، بین افکار و عقاید خود با دیگران ارتباط برقرار میکند. این ارتباط را میتواند بین انواع احساسات و عقاید نیز، برقرار سازد مثلا اعتقاد به اینکه «عروسکم خوشحال است» به این عقیده تغییر شکل میدهد که «عروسکم خوشحال است چون من دوستش دارم»؛ یا «عروسکم ناراحت است» ، به «عروسکم ناراحته، چون من دارم از خونه بیرون میرم» تغییر شکل پیدا میکند.
خود کودک به صورت عمدی اعمال، رفتارها را به شکلی طرح ریزی یا توجیه میکند که به رضایتمندی دست یابد؛ «مامان رفته بیرون زود بر میگردد». دنیای درونی و بیرونی کودک به تدریج هر چه بیشتر و بیشتر با هم ارتباط مییابند و احساسات و تجربیات خلقی او هر چه پایدارتر میگردند. اما، جهت شکلگیری هر چه بهتر این ارتباطات، کودکان میبایست با گفتگوهای سازنده با والدین و اطرافیان، آگاهیدهی مناسب پاسخگفتن به سوالات و شرکت در بازیها با بزرگسالان و همسالان، تغذیه گردند.
کودکانی که از تعاملات پویا با اطرافیان و دیگران در این سنین محروم گردند، علیرغم اینکه برای خود نمادها و تجسمانی ساختهاند، یاد نمیگیرند که چگونه چنین تصورات و تجسمهایی را با واقعیت مرتبط ساخته، تطبیق دهند و در نتیجه درستی و نادرستی و میزان کارا بودن تصورات درونی خود را در قبال دنیای بیرون و در مقایسه با واقعیات نمیتوانند بیازمایند.
اگر در همه ی آنچه گفته شد، به خوبی پیش بروند، «خودپنداره» کودک به قویترین صورت، شکل میگیرد: «من خوبم، خوشگلم، شیرینم، با هوشم و...»؛ «من قوی هستم، کنجکاوم و راهم را خودم انتخاب میکنم و...». اکنون کودک شما میتواند «تصوری از خود» خلق کند چرا که با تواناییهایی که بدست آورده، قادر است تجسم و تصوری از آنچه که هست و آنچه در گذشته بوده و در آینده خواهد بود، در ابعاد مختلف و از جنبههای گوناگون بسازد.
او این تصور را از خلال ارتباطش با پدر و مادر، دوستان، اقوام، پدربزرگ و مادربزرگ، مربیها و... بدست میآورد. با این حال، ذکر این نکته ضرورت دارد که این تجسم یکپارچه از خود تنها نشان دهنده ی سطحی از الگوهای عمیق رفتاری، عاطفی و نمادین است که از ابتدا تا این سن برای کودک شکل گرفته است و چنین الگوسازیهائی سراسر حیات فرد تداوم خواهند داشت.
پایان.
منبع : نشریه تخصصی کودک – با تغییر و تلخیص- نویسنده : ندا نظربلند - دانشجوی دکترای روانشناسی