عقل، عرفان یا عاطفه؟
اشاره:
یكی از سوالات اساسی و بنیادین در تقویت مبانی ایمان و دین باوری، این است كه در راه نیل به سر منزل مقصود، مركب عقل راهوارتر است یا عرفان و یا عاطفه؟
به دیگر سخن دینداری عاقلانه برتر است یا دینداری عارفانه و یا هیچیكدام بلكه دینداری مبتنی بر عواطف و احساسات ؟
در پاسخ بدین سوال می توان چنین گفت:
ایمان، کاربردهای گوناگونی دارد و در هر یک از مسالک و مذاهب اسلامی و نیز در ادیان مختلف، به گونههای مختلف تعریف شده است. ما در این نوشتار، ایمان را به معنای باور قلبی (عقد القلب) نسبت به خدا و سایر آموزههای دینی در نظر میگیریم. این نظریه مورد تأیید عالمان بزرگ شیعی، مانند شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و نیز مرحوم لاهیجی، یکی از متکلمان نامدار شیعی و نیز علامه طباطبایی است. پایه اساسی این نظریه، تفکیک بین علم و ایمان است؛ به این معنا که علم، همان ایمان نیست؛ هر چند ایمان بدون علم نیز تحقق ندارد؛ زیرا معرفت، رکن ایمان است و به ما دستور دادهاند که ایمان بیاوریم. بنابراین، ایمان، امری اختیاری است و ازآن جا که جایگاه آن را در قلب دانستیم، پس ایمان، یکی از افعال نفس انسانی است و افعال جوارحی انسان، خارج از حقیقت ایمان قرار دارند. عمل ، نتیجه ایمان محسوب میشود. پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهو آله میفرماید: ایمان واقعی، آن است که خالص در قلب باشد و اعمال انسان، آن خلوص قلبی را تصدیق کنند. 1
در برخی از روایات، ایمان مرکب از چند عنصر معرفی شده که عبارتند از: اقرار زبانی ، باور قلبی و عمل با جوارح. نظریهای که همه این روایات را به خوبی تحلیل میکند، آن است که حقیقت ایمان، همان باور قلبی است و اعتراف زبانی، فقط برای اظهار ایمان است و آثار فقهی و حقوقی ظاهری دارد و اعمال جوارحی انسان نیز نتیجه و میوه باور قلبی او هستند2
بر اساس آموزههای قرآنی و روایی، ایمان، قابل افزایش و کاهش است و به تعبیر دیگر، دارای درجات مختلف است.3
در بررسی عوامل تقویت و افزایش ایمان، سه راه عمده را میتوان مورد اشاره قرار داد، که عبارتند از: کوشش عقلانی، مجاهده عملی و تحریک احساسات دینی.
الف) کوشش عقلانی
از آنچه در تبیین مفهوم ایمان گفته شد، نتیجه میگیریم که یکی از راههای تقویت ایمان، استواری استدلالهای منطقی و عقلی است؛ زیرا ایمان به عنوان فعل نفس انسان، مبتنی بر معرفت و شناخت است. اعمال اختیاری انسان و به ویژه ایمان، وقتی حاصل میشوند که مورد اراده قرار گیرند و چنان که فیلسوفان اسلامی در بحث اراده انسانی گفتهاند، اراده انسان در درجه اول، مبتنی بر شناخت اوست و انسان تا تصوری از چیزی نداشته باشد و مفید بودن آن را نپذیرد، هیچگاه علاقهمند و مشتاق آن نخواهد شد و در نتیجه، ارادهای نیز از او صادر نمیشود.4 بنابراین، شناخت صحیح، برای ایمان، لازم است و شناخت، اگر مبتنی بر دادههای صحیح و دقیق عقلانی نباشد، نتیجهای صحیح نخواهد داشت و اراده ناشی از این علم نیز به بیراهه خواهد رفت. کسی که ایمان خود را بر پایه شناختی استوار از خدا یا پیامبر و یا امامان بنا ننهاده باشد، به توهّمی ایمان آورده و آن را خدا نامیده است و بدیهی است که با رسوخ اولین شبهات و اشکالات، این توهّم، فرو میریزد و ایمان مبتنی بر آن توهّم نیز دیری نخواهد پایید. شاید دعوت قرآن به تعقل و تفکر و توبیخ انسان به خاطر عدم تعقل5، ناشی از همین اصل باشد. (روشن است) که تقویت عقلانی ایمان، اختصاصی به تفکر فلسفی ندارد و مطالعه دقیق کتاب خدا و روایات اهلبیت علیهمالسلام و تعقل در آموزههای آنها نیز در همین دایره قرار میگیرند.6
ب) مجاهده عملی (راههای عرفانی)
منظور از عرفان در این نوشته، عرفان مصطلح که به نظری و عملی تقسیم شده، نیست؛ بلکه هدف از این عنوان، انجام همه اموری است که در دین مورد توصیه قرار گرفته است.
ایمان، ریشه در فطرت انسانی دارد و به تعبیر قرآن کریم، ایمان، محبوب قلب انسان قرار داده شده است.7 پایدار بودن ایمان در تاریخ زندگی بشر نیز گواه این مدعاست؛ زیرا هیچگاه زندگی بشر خالی از دین و یا ایمان به امری مقدس نبوده است.8
این نکته، نشانگر آن است که انسان همراه ایمان خلق شده است و ایمان در رگ و خون انسانی جاری است. بر اساس این نکته، همه عواملی که باعث تجلی فطرت پاک انسانی میشوند، باعث افزایش ایمان نیز خواهند بود و در نقطه مقابل نیز هر چه باعث مخفی کردن فطرت انسانی شود، ایمان را نیز به ضعف خواهد کشید. این مدعا به وضوح از آیات ابتدایی سوره شمس، استفاده میشود. امیرالموءمنین علیهالسلام یکی از اهداف بعثت انبیا را ادای میثاق فطری انسان ذکر کرده است. بر همین اساس است که مجاهده عملی و به تعبیر گویای پیامبر اسلام، جهاد با نفس و یا همان تزکیه نفس، در قالب انجام وظایف و مناسک دینی، مهمترین عامل تکامل ایمان شمرده میشود.
دقت در آیات و روایات، نشان میدهد که عمل انسان (چه عمل جوارحی باشد و چه عمل قلبی)، تأثیر فراوانی در تحکیم باورهای دینی و ایمان او دارد و همین حقیقت را میتوان به اجمال در آیاتی یافت که ایمان را به همراه عمل صالح ذکر کردهاند. رسول گرامی اسلام تأکید میفرماید که ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان، قبول نمیشود.9 تأثیر منفی اعمال بر ایمان نیز مورد تصریح آیات قرآن است. در قرآن آمده است: «کسانی که اعمال سوء انجام دادند، سرانجام به جایی رسیدند که آیات الهی را تکذیب کردند».10
ج) تکیه بر عواطف و احساسات
در بین عوامل تأثیر گذار بر نفس انسانی که او را به سوی عمل میکشانند، عواملی هستند که تأثیر آنها بر احساسات زودگذر انسانی، نمایان میشود. انسانی که تحت تأثیر این عوامل قرار گیرد، شوق بیشتری نسبت به انجام تکالیف دینی پیدا میکند و نیز نسبت به معتقدات خویش، باورمندتر میشود.
برای تحلیل چگونگی تأثیر این امور در پایداری ایمان و یا افزایش آن، لازم است دو نکته اساسی در دینداری انسان، مورد توجه قرار گیرند؛ یکی فطری بودن دین، حس پرستش و نیز شناخت خدا و دیگری این که غفلت، یکی از مهمترین عوامل گسستگی انسان از ایمان درونی و باورهای دینی، شمرده شده است.11 اگر تکیه بر احساسات گذرای دینی، در جهت بیداری فطرت و جلوگیری از غفلت انسان باشد، میتوان بر آن تکیه کرده، آن را جزء عوامل تقویت ایمان به حساب آورد.
جمع بندی
تفکر، مطالعه و تحقیق، پایههای معرفتی ایمان را استوار میسازند و راههای عرفانی، رکن تعلق و وابستگی ایمان را قوام میبخشند. احساسات نیز مانع غفلت و عامل تذکرند؛ ولی برای تبیین بیشتر جایگاه هریک از این سه عامل، تأکید بر دو نکته زیر لازم است:
آنچه در تأثیربخشی عمل، بسیار اهمیت دارد، آن است که عمل، باید مبتنی بر معرفت صحیح و خالصانه باشد و عمل بدون معرفت و یا عملی که انگیزهای غیر از اطاعت خدا داشته باشد، نقشی در افزایش ایمان نخواهد داشت؛ چنانکه در روایات، عمل فراوانی که بدون معرفت کافی باشد، کم ارزشتر از عمل اندکی معرفی شده که با معرفت بیشتری همراه باشد.12
اتکا بر احساسات، وقتی ثمربخش خواهد بود که باورهای دینی انسان بر پایههای استوار عقلانی و وحیانی بنا نهاده شده باشد و در غیر این صورت، این احساسات، با عاملی قویتر، به سوی دیگری متمایل خواهد شد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «کسی که تحت تأثیر افراد دیگر دیندار شده باشد، تحت تأثیر افراد دیگری از دین خارج خواهد شد». بنابراین، کسی که با مطالعه و بر اساس کتاب و سنت دین را پذیرفته باشد، هرگز متزلزل نخواهد شد؛ حتی اگر کوهها از جای خود حرکت کنند. احساسات در تمام ادیان و نیز در همه مکاتب بشری، قابلیت حرکتبخشی دارند. جهان، هنوز جنایات نیروهای نازی را که به شدت توسط سخنرانیهای هیتلر تحریک شده بودند؛ به خاطر دارد. بنابراین، احساس دینی، بدون اتکا به معرفت صحیح دینی، راه به جایی نمیبرد؛ اما احساس مبتنی بر معرفت، عامل تذکر و توجه به فطریات و مانع فراموشی است.
بنابراین، هر چند نمیتوان برای تقویت ایمان از برتری یک راه بر راه دیگری سخن گفت، ولی باید توجه داشت که این راهها، در ارتباط با یکدیگر معنا مییابند؛ زیرا معرفت بدون عمل، ارزشی ندارد؛ چنانکه عمل بدون اتکا بر معرفت، کم ارزش است و عاطفه و احساس نیز فقط در راستای غفلتزدایی و تحکیم باورها و تهییج به سوی عمل، به کار میآید.
پی نوشت ها:
1. محمد ری شهری، میزان الحکمة، ج1، ص191.
2. رک: علی ربانی گلپایگانی، تحقیق قوائد العقائد، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، پاورقی ص 148.
3. توبه، آیه 124، انفال، آیه 8، آل عمران، آیه 173، احزاب، آیه 22.
4. رک: سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، موءسسة النشر الاسلامی، ص 155- 157؛ صدرالدین الشیرازی، الحکمة المتعالیة، ص 114-113.
5. بقره، آیه 76، آل عمران، آیه 65.
6. جوادی آملی ، عبدالله، شناخت شناسی در قرآن، مرکز نشر فرهنگی رجا، ص 184-186.
7. حجرات، آیه 7.
8. بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص 5.
9. ریشهری، میزان الحکمه، ج 1، ص193
10. سوره روم آیه 10.
11. عبدالله جوادی آملی، فطرت در قرآن، نشر اسراء، ص 393-394.
12. محمدی ریشهری ، پیشین، ج 5، ص2068.
13. همان، ج 2، ص 954.
منبع:
محمد کاظم حقانی، مجله پرسمان، شماره 56